۲۱ تیر، ۱۳۹۵

نقد قرآن- مقدمه

در این سری مطالب قصد دارم به بررسی مضمون کتاب قرآن بپردازم؛ البته که شخص من متخصص نیستم و تمام مطالبی که ازاین دست منتشر میکنم نقل قول از یک متخصص و کتاب شخص دیگری است.که همواره در پایان مطلب نام کتاب و نویسنده ذکر خواهد شد.

مقدمه ي ضروري

با توجه به اينكه اديان فراواني در جهان وجود دارند و افراد زيادي در طول تاريخ ادعاي پيغمبري كرده اند؛ عقل ما حكم مي كند كه ما اديان مختلف را با بيطرفي و دقت عقلي و علمي مورد بررسي قرار دهيم و اگر ديني را داراي صحت كامل يافتيم از . آن تبعيت كنيم همچنين اگر خدايي در اين جهان باشد و بخواهد ما را هدايت كند، از بندگانش همين انتظار را دارد. اين همان كاري است كه اين كتاب در پي آنست.

اگر قرآن كتاب خدا باشد بايد حداقل دو ويژگي اساسي داشته باشد. اولا صد در صد و از هر جهتي درست و بدون ضعف باشد. زيرا كلام خداست و خدا عالم و عاقل است و خطا نمي كند. ثانيا: بايد داراي معجزه باشد. يعني چيزهايي داشته باشد كه از توان بشر خارج باشند. زيرا از طرفي بيان يا نوشتن چيزي بدون غلط براي بشر محال نيست و از طرف ديگر ممكن است در يك زمان همه ي مطالب كتابي درست بنظر آيد. پس خدا براي اينكه به بندگانش بفهماند كه اين كتاب مال خدا است بايد پيغمبرش را با معجزه همراهي كند مخصوصا معجزه اي پايدار كه همان كتاب خدا باشد بعبارت ديگر كتاب خدا بايد حاوي معجزه باشد.

قرآن مدعي است كه معجزه است. يكي به اين دليل كه قرآن داراي همه چيز است. و ديگر اينكه صد در صد درست است و سوم اينكه هيچكس نمي تواند سوره اي شبيه قرآن بياورد.
آياتي كه ادعاي همه چيز داشتن قرآن را مطرح مي كنند عبارتند از:
ما كَانَ حدِيثًا يفْتَرَى ولَكِن تَصدِيقَ الَّذِي بينَ يديهِ وتَفْصِيلَ كُلَّ شَيءٍ وهدى ورحمةً لِّقَومٍ يؤْمِنُونَ ﴿يوسف111﴾
ترجمه: (قرآن) سخنى نيست كه به دروغ ساخته شده باشد بلكه تصديق آنچه است كه پيش از آن بوده و تفصيل هر چيزي است و براى مردمى كه. ايمان مى آورند رهنمود و رحمتى است (111)

- ونَزَّلْنَا علَيك الْكِتَاب تِبيانًا لِّكُلِّ شَيءٍ وهدى ورحمةً وبشْرَى لِلْمسلِمِينَ
﴾ ﴿نحل 89
ترجمه: و اين كتاب را كه بيانگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود
( و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل كرديم ( 89

غلط بودن ادعاي همه چيز داشتن قرآن كه بديهي است. همه چيز در هزاران كتاب هم نمي گنجد چه رسد در يك كتاب. اين ادعا، مفسرين را سخت به دردسر انداخته است و بعضي ادعا كرده اند كه منظور از همه چيز
داشتن، همه چيز لازم براي هدايت بشر بسوي خداست. اما اين ادعا دو اشكال اساسي دارد اولا: مگر خدا نمي توانست بگويد" قرآن همه چيز لازم براي هدايت را دارد" بكار بردن همه چيز يعني همه چيز بطور عام. ثانيا اين تفسير با هر دو آيه ي قبل جور در نمي آيد؛ چون هر دو آيه بدنبال همه چيز، هدايت را مطرح كرده اند يعني قرآن شامل همه چيز هست و شامل هدايت هم هست يعني هدايت متفاوت از همه چيز است. بعلاوه در طي خواندن كتاب حاضر متوجه مي شويد كه قرآن حتي همه چيز براي هدايت بشر را هم ندارد مثلا قرآن هيچ استدلال معتبري بر وجود خدا و معاد و وحي ندارد

قرآن همچنين مدعي است كه در آن هيچ انحراف و خطائي نيست
- قُرآنًا عرَبِيا غَيرَ ذِي عِوجٍ لَّعلَّهم يتَّقُونَ )زمر(28
ترجمه: قرآنى عربى بىهيچ كژى، شايد آنان راه تقوا پويند )(28

- أَفَلاَ يتَدبرُونَ الْقُرْآنَ ولَو كَانَ مِنْ عِندِ غَيرِ اللّهِ لَوجدواْ فِيهِ اخْتِلاَفًا كَثِيرًا(نساء (82
ترجمه: آيا در قرآن نمىانديشند اگر از جانب غير خدا بود قطعا در آن اختلاف بسيارى مىيافتند )

همچنين قرآن از مردم دعوت مي كند كه شبيه آن بياورند ابتدا از مخالفان مي خواهد كه ده سوره شبيه قرآن بياورند و بعدا تقاضايش را كاهش مي دهد و به يك سوره بسنده مي كند:
-- أَم يقُولُونَ افْتَرَاه قُلْ فَأْتُواْ بِعشْرِ سورٍ مثْلِهِ مفْتَرَياتٍ وادعواْ منِ استَطَعتُم من دونِ اللّهِ إِن كُنتُم صادِقِين )هود(13
ترجمه: يا مىگويند اين ]قرآن[ را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مىگوييد ده سوره برساختهشده مانند آن بياوريد و غير از خدا هر كه را
مىتوانيد فرا خوانيد )(13
- بقره :24-23وإِن كُنتُم فِي ريبٍ مما نَزَّلْنَا علَى عبدِنَا فَأْتُواْ بِسورةٍ من مثْلِهِ وادعواْ شُهداءكُم من دونِ اللّهِ إِنْ كُنْتُم صادِقِين ) (23
فإِن لم تفْعلُواْ ولنتفْعلُواْ فاتقُواْ النار التِي وقُودها الناس والْحِجارةُ أُعِدت لِلْكافِرِين )(24
ترجمه: و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كردهايم شك داريد پس اگر راست مىگوييد سورهاى مانند آن بياوريد و گواهان خود را غير خدا فرا خوانيد(23)پس اگر نكرديد و هرگز نمىتوانيد كرد از آن آتشى كه هيزمش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهيزيد )(24

اين مبارزطلبي قرآن يك مغالطه است. چون نوشته ي هركس مثل خودش منحصر به فرد است. مثلا شعر فردوسي و نثر سعدي و غزل حافظ و حتي با دقت علمي، نوشته ها و گفته هاي افراد عادي هم منحصر به
فردند. هيچكس نمي تواند شعر حافظ يا نثر سعدي يا شعر فردوسي را بگويد. اديبان مختلف سعي در تقليد از آنان كرده اند ولي موفق نشده اند. آيا اين بدان معني است كه شعر حافظ و نثر سعدي و شعر فردوسي معجزه اند؟ بهيچ عنوان. البته مي توان به كمك محمد آمد و اين مبارزطلبي قرآن را به روش معقولي تغيير داد. مثلا مي توان گفت كه درست است كه نوشته هاي شاعران فوق منحصر به فردند اما از نظر شأن و عظمت و خلاقيت با هم قابل مقايسه اند مثلا هر سه در قله ي ادبيات فارسي قرار مي گيرند گرچه بهيچ عنوان مثل هم نيستند.
در پاسخ به اين مبارزطلبي قرآن نيز با مطالعه ي اين كتاب متوجه مي شويد كه نوشته هائي به زيبائي قرآن و بسيار بهتر از آن، در جهان حاضر وجود دارند از جمله شعر حافظ كه در قله ي ادبيات جهانست. ثانيا از نظر محتوي، گفتن يا نوشتن مطالبي پر از ضعف و غلط از هر كسي بر مي آيد و نيازي به حافظ و سعدي ندارد. و نوشته هائي هم زيباتر و هم پر محتواتر از قرآن هم بسيار وجود دارند مثل مثنوي مولانا


روش استدلال اين كتاب
روش استدلال اين كتاب بسيار ساده است:
-كبري: اگر قرآن از خدا باشد بدون خطا و ضعف و داراي معجزه است.
-صغري: قرآن پر از خطا و ضعف است و معجزه اي هم ندارد.
-نتيجه: پس قرآن از خدا نيست.
كار اين كتاب اثبات صغري است.

منابع كتاب

منابع اسلام دو چيز بيشتر نيست. يكي قرآن و ديگري سنت محمد. اين كتاب چون در پي بررسي قرآنست منبع اولش صرفا قرآنست و اگر آيه اي وضوح كافي نداشت براي فهم معني آن به سنت مراجعه مي شود. سنت هم فقط سنت معتبر، شامل كتب معتبر احاديث نبي، مخصوصا صحيحين بخاري و مسلم، و شامل سيره رسول االله ابن اسحق و ابن هشام و تاريخ طبري. به معتبرترين تفسيرهاي موجود هم مراجعه مي شود براي اينكه مفهوم آيه اي با توجه به قرآن و سنت روشنتر شود نه اينكه نظر مفسر،
اصل قرار داده شود. در مورد نويسنده: اسم روي جلد مستعار است. دكتر واقعي است اما بدون
توضيح. ناچارم تا حد امكان خود را معرفي كنم تا خواننده بداند با چه كسي طرف است. من يك محققم. من در همان مدارس ديني كه علماي بزرگ اسلامي از آنان برآمده اند سالها درس خوانده ام. مطالعاتم را دهها
سال و تا آنجا ادامه دادم كه در اكثر علوم اسلامي مثل تفسير و حديث و تاريخ اسلام و فقه و فلسفه صاحبنظر شدم و مدتي طولاني مدرس بعضي علوم اسلامي بوده ام. پيوسته مؤمن و عاشق اسلام بوده ام و در طي دهها سال از زندگيم مثل هر عالم ديني ديگر، هرگاه به ضعف يا ايرادي در اسلام برخورد مي كردم با گفتن استغفراالله از آن مي گذشتم و به خود اجازه نمي دادم كه در مورد آن بينديشم و پيوسته در تلاش بوده ام كه اسلام را بعنوان ايده آل ترين و كامل ترين دين معرفي و از آن دفاع كنم. و مثل هر عالم
ديگري براي دفاع از اسلام به فريب خود و ديگران پرداخته ام. تا زماني كه از اين خودسانسوري و خودفريبي خسته شدم و گفتم اگر اسلام واقعا از رسيدم كه اسلام ديني ضد حقوق بشر است و راه حل معقول و مطلوبي براي اداره ي جامعه ي نوين بشري ندارد و بخش اعظم مشكلات امروزجهان اسلام، ريشه در اسلام دارد. نتيجه ي آن كتاب اول من شد "نقد احكام حقوقي، سياسي و اقتصادي اسلام." پس از مدتها انديشه و تصور اينكه در حال سوختن جاودانه در آتش دوزخم، تا حدودي بر ترسم غلبه كردم و به خود اجازه دادم كه بتدريج خطاها و ضعفهاي قرآن را جمع آوري كنم. نتيجه ي آن حيرت انگيز بود؛ ميزان خطاهاي قرآن را خيلي بيشتر از حد تصور يافتم. ديدم كه خطاهاي قرآن خيلي خيلي بيشتر از
كتابهاي انديشمندان بشري است. البته من همه ي خطاهايي را كه يافتم مطرح نكردم. اگر خطائي توسط خودم يا مفسرين قابل توجيه )هرچند ضعيف( بود آنرا كنار گذاشتم. يافتم كه قرآن كتابي ساخته ي يك انسان كم اطلاع 1400سال پيش محيط عربستان است و هيچ ربطي به خدا ندارد. بيچاره خدا كه اينهمه تهمت و افتراء و خطا را به او نسبت داده اند و او از خود دفاع نمي كند. اين كتاب بعبارتي دفاع از خداست در مقابل نسبتهاي نارواي محمد. و نهايتا آنچه انتظارش را نداشتم پيش آمد: من كافري شدم تمام عيار و عشق چند ده ساله ام را در پاي عقلم قرباني كردم. لازم به ذكر است كه چون اين كتاب بعد از كتاب "نقد احكام
حقوقي، سياسي و اقتصادي اسلام" نوشته شد ناچارا بخش عمده اي از بعضي از فصلهاي آن كتاب در اينجا آورده شد تا اين كتاب كامل شود.
بنابراين كسانيكه كتاب "نقد احكام حقوقي، سياسي و اقتصادي اسلام" را خوانده اند ضرورتي ندارد كه همان فصلها را در اين كتاب بخوانند. در نهايت خواهش مي كنم اين كتاب را بيطرفانه يعني بدون عشق
و نفرت و با تأمل بخوانيد و مرا در جريان نقدهايتان قرار دهيد.

به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها

هیچ نظری موجود نیست: