۲۴ دی، ۱۳۹۹

طبیعت خداوند 3 عدالت و درستکاری

عدالت و درستکاری

خداوند درستکار است، از این رو عادل است. ”خداوند در کلیۀ راههای خود صالح است.“ ”خداوند می‌گوید: من همۀ آنچه را که انجام داده‌ام بی‌دلیل انجام نداده‌ام.“ ”قضاوتهای خداوند تماماً حقیقی و نیکو است.“ عدالت پدر جهانی نمی‌تواند از اعمال و کارهای مخلوقاتش تأثیر پذیرد، ”زیرا در پروردگار، خدای ما، هیچ بی‌عدالتی، هیچ جانبداری از اشخاص، و هیچ هدیه‌پذیری وجود ندارد.“

 چه بیهوده است که از چنین خدایی برای تغییر فرامین تغییرناپذیر او درخواستهای کودکانه به عمل آوریم تا بتوانیم از پیامدهای عادلانۀ عملکرد قوانین خردمندانۀ طبیعی و احکام معنوی نیکویش اجتناب ورزیم! ”فریب نخورید، خداوند مورد استهزا قرار نمی‌گیرد، زیرا انسان هر چه بکارد، همان را درو خواهد کرد.“ درست است، حتی در عدالت درو کردن خرمن خطاکاری، عدل الهی او همیشه با شفقت تعدیل می‌گردد. داور ابدی خرد بیکرانی است که نسبتهای عدالت و رحمت را که در هر موقعیت مشخص تخصیص داده خواهد شد تعیین می‌کند. بالاترین مجازات (در واقع پیامد اجتناب ناپذیر) برای خطاکاری و شورش تعمدی بر ضد دولت خداوند، از دست دادن وجود به عنوان تابع جداگانۀ آن دولت می‌باشد. نتیجۀ نهایی گناه با تمامی وجود نابودی است. در تحلیل نهایی، چنین افراد به گناه شناخته شده از طریق در بر گرفتن شرارت با کاملاً غیرواقعی شدن، خود را نابود ساخته‌اند. با این وجود، ناپدید شدن عملی چنین مخلوقی تا زمان اجابت کامل حکم صادرۀ عدالت جاری در آن جهان همیشه به تعویق می‌افتد.

 پایان دادن وجود معمولاً در قضاوت اعطایی یا دوره‌ای ناحیه یا نواحی صادر می‌شود. در کره‌ای نظیر یورنشیا در پایان اعطای سیاره‌ای می‌آید. پایان دادن وجود در چنین اوقاتی توسط عمل هماهنگ کلیۀ دادگاههای حوزۀ قضایی که از شورای سیاره‌ای تا دادگاههای پسر آفریننده و تا محکمات دادرسی قدمای ایامها امتداد می‌یابد می‌تواند صادر شود. حکم نابودی در دادگاههای بالاتر ابرجهان به دنبال تأیید ناگسستنی اعلام جرم که از کرۀ محل اقامت خطاکار سرچشمه می‌گیرد منشأ می‌یابد. و آنگاه، وقتی که فتوای نابودی در بالا تأیید گشت، اجرای آن توسط عمل مستقیم آن قضاتی که در ستاد مرکزی ابرجهان اقامت گزیده و عمل می‌کنند صورت می‌پذیرد.

 هنگامی که این فتوی نهایتاً تأیید شد، موجودِ به گناه شناخته شده بلادرنگ طوری می‌شود که گویا نبوده است. از چنین عاقبتی برخاستن از مرگ وجود ندارد. آن همیشگی و ابدی است. عوامل زندۀ انرژی هویت توسط دگرگونی زمان و تغییر شکل مکان به پتانسیلهای کیهانی که زمانی از آنجا پدیدار شده بودند تجزیه می‌شوند. اما در رابطه با شخصیت فرد شرور، به دلیل ناکامی مخلوق برای شکل دادن به آن انتخابها و تصمیمات نهایی که زندگی جاودان را حتمی می‌ساخت، او از یک وسیلۀ حیات مداوم محروم می‌گردد. وقتی که در بر گرفتن مداوم گناه توسط ذهن مربوطه به خود شناسایی کامل با شرارت منجر می‌شود، آنگاه به دنبال خاتمۀ حیات، به دنبال نابودی کیهانی، چنین شخصیت منزوی جذب روح‌الارواح آفرینش می‌شود و بخشی از تجربۀ در حال تکامل ایزد متعال می‌گردد. او دیگر هیچگاه به عنوان یک شخصیت پدیدار نمی‌شود. هویت او طوری می‌شود که گویا هرگز نبوده است. در مورد یک شخصیتی که تنظیم کننده در او ساکن است، ارزشهای معنوی تجربی در واقعیتِ تنظیم کنندۀ ادامه دهنده بقا می‌یابند.

 در هر مجادلۀ جهانی میان سطوح عینی واقعیت، نهایتاً شخصیت سطح بالاتر بر شخصیت سطح پایین‌تر پیروز می‌شود. این نتیجۀ غیرقابل اجتناب جدل جهانی ذاتی این واقعیت است که الوهیت کیفیت برابر با درجۀ اصالت یا واقعیت هر مخلوق صاحب اراده می‌باشد. شرارت تقلیل نیافته، خطای کامل، گناه مشتاقانه، و تبهکاری تخفیف نیافته ذاتاً و به طور اتوماتیک انتحاری هستند. چنین رفتارهای غیرواقعی کیهانی فقط به خاطر رحمت و بردباری گذرای موکول به عمل تعیین عدالت و مکانیسمهای دادجویانۀ محکمات قضاوت عادلانۀ جهان می‌توانند در گیتی بقا یابند.

قانون پسران آفریننده در جهانهای محلی شامل آفرینش و معنویت بخشیدن است. این پسران خود را وقف اجرای مؤثر طرح بهشتی صعود تدریجی انسان فانی، توانبخشی یاغیان و خطا اندیشان می‌نمایند، اما وقتی که کلیۀ چنین تلاشهای مهرآمیز نهایتاً و برای همیشه به دور انداخته شدند، حکم نهایی نابودی توسط نیروهایی که تحت حوزۀ قضایی قدمای ایامها عمل می‌نمایند اجرا می‌گردد.

منبع

هیچ نظری موجود نیست: