۲۶ دی، ۱۳۹۹

طبیعت خداوند 5 محبت خداوند

محبت خداوند

”خداوند محبت است“، از این رو تنها شیوۀ برخورد شخصی او نسبت به امور جهان همیشه بازتابی از مهر الهی است. خداوند آنقدر ما را دوست دارد که حیات خویش را به ما عطا می‌دارد. ”او موجب طلوع خورشید برای شرور و برای خوب و فرستادن باران برای عادل و برای بی‌انصاف می‌شود.“

 این اشتباه است که فکر کنیم خداوند را می‌توان با چرب زبانی به خاطر قربانیهای پسرانش و یا وساطت مخلوقات تحت فرمانش به دوست داشتن فرزندانش وا داشت. ”زیرا پدر خودش شما را دوست دارد.“ در پاسخ به این عطوفت پدرانه است که خداوند تنظیم کنندگان شگفت‌انگیز را برای سکونت در اذهان انسانها اعزام می‌دارد. محبت خداوند جهانی است. ”هر کس بخواهد می‌تواند بیاید.“ او ”مایل است تمام انسانها با دانستن حقیقت نجات یابند.“ او ”مایل نیست که هیچ کس هلاک گردد.“

 آفرینندگان اولین کسانی هستند که سعی دارند انسان را از نتایج فاجعه‌بار تخطی ابلهانۀ خویش از قوانین الهی نجات دهند. محبت خداوند به طور طبیعی یک مهر پدرانه است. از این رو او گاهی اوقات ”برای منفعت خودمان ما را تنبیه می‌کند، تا بتوانیم در قدّوسیت او سهیم شویم.“ حتی در طول آزمونهای آتشین خود به یاد داشته باشید که ”در تمامی محنتهای ما، او با ما آزرده می‌شود.“

 خداوند به طور الهی با گناهکاران مهربان است. هنگامی که یاغیان به درستکاری باز می‌گردند، با ترحم پذیرفته می‌شوند، ”زیرا خداوند ما به فراوانی می‌بخشد.“ ”من آنم که خطاهای شما را به خاطر خودم محو می‌گردانم، و گناهان شما را به یاد نخواهم آورد.“ ”بنگرید که چه نوع محبتی پدر به ما عطا کرده است که باید فرزندان خداوند خوانده شویم.“

) با این همه، بزرگترین گواه خوبی خداوند و دلیل ارجح برای دوست داشتن او، هدیۀ سکنی‌گزین پدر — تنظیم کننده است که بسیار صبورانه در انتظار ساعتی است که شما هر دو برای ابد یکی خواهید گشت. اگر چه شما نمی‌توانید خدا را از طریق جستجو بیابید، اگر به راهبری روح سکنی‌گزین تسلیم شوید، بی‌تردید گام به گام، حیات به حیات، جهان به جهان، و دوره به دوره هدایت خواهید شد، تا این که سرانجام در حضور شخصیت بهشتی پدر جهانی بایستید.

 چقدر غیرمنطقی است که چون محدودیتهای طبیعت انسان و موانع آفرینش مادیِ شما این را برایتان غیرممکن می‌سازد که خداوند را ببینید، او را پرستش نکنید. بین شما و خداوند مسافت فاحشی وجود دارد (فضای فیزیکی) که باید پیموده شود. همچنین، فاصلۀ عظیمی از تفاوت معنوی موجود است که باید طی گردد. اما به رغم تمامی آنچه که به طور فیزیکی و معنوی شما را از حضور شخصی بهشتی خداوند جدا می‌سازد، درنگ کنید و به این حقیقت جدی بیاندیشید که خداوند درون شما زندگی می‌کند. او از پیش به طریقۀ خودش این فاصله را طی کرده است. او از خویشتن، روح خود را فرستاده است تا در شما زندگی کند و همینطور که شما دورۀ زندگانی جهانی خود را دنبال می‌کنید با شما در تلاش است.

 من این را آسان و دلپذیر می‌یابم که کسی را پرستش کنم که بسیار بزرگ است و در عین حال با عطوفتی فراوان وقف خدمت روحانی ارتقاءِ مخلوقات دون پایۀ خود می‌باشد. من طبعاً کسی را دوست دارم که در آفرینش و کنترل آن بسیار قدرتمند است و در عین حال در خوبی آنقدر کامل، و در مهر و محبت آنقدر باوفا است که پیوسته بر ما سایه می‌افکند. من تصور می‌کنم اگر خداوند آنقدر بزرگ و مقتدر نبود، مادامی که آنقدر خوب و بخشنده باشد، به همان اندازه او را دوست می‌داشتم. ما همگی پدر را بیشتر به خاطر طبیعتش دوست داریم تا به علت شناخت ویژگیهای حیرت انگیزش.

 وقتی که من پسران آفریننده و مدیران تحت فرمانشان را در حال چنان مبارزۀ متهورانه‌ای با دشواریهای گوناگون زمان که ذاتی تکامل جهانهای فضا است مشاهده می‌کنم، در می‌یابم که برای این فرمانروایان پایین‌تر جهانها، مهری بزرگ و عمیق دارم. با این همه، من فکر می‌کنم ما همگی، منجمله انسانهای قلمروهای وجود، پدر جهانی و کلیۀ موجودات دیگر، چه الهی و چه انسانی را دوست داریم، زیرا تشخیص می‌دهیم که این شخصیتها حقیقتاً ما را دوست دارند. تجربۀ دوست داشتن به قدر فراوان پاسخ مستقیمی به تجربۀ دوست داشته شدن است. با دانستن این که خداوند مرا دوست دارد، من باید به حد زیاد دوست داشتن او را ادامه دهم، گر چه حتی او عاری از کلیۀ ویژگیهای تعالیت، غائیت، و مطلق بودن خود می‌بود.

 محبت پدر ما را هم اکنون و در سراسر گسترۀ بی‌پایان اعصار جاودان دنبال می‌کند. همینطور که شما به طبیعت با محبت خداوند می‌اندیشید، فقط یک واکنش معقول و طبیعی شخصیتی مربوط به آن وجود دارد: شما آفرینندۀ خود را به طور فزاینده‌ دوست خواهید داشت. شما نسبت به خداوند عطوفتی شبیه آن که یک فرزند به پدر زمینی خود دارد خواهید داشت. زیرا، همانطور که یک پدر، یک پدر واقعی، یک پدر حقیقی، فرزندان خود را دوست دارد، به همان صورت پدر جهانی پسران و دختران آفریدۀ خود را دوست داشته و برای ابد درصدد سعادت آنان بر می‌آید.

 اما محبت خداوند یک عطوفت هوشمند و دوراندیشانۀ پدرانه است. مهر الهی در ارتباط یگانه با خرد الهی و کلیۀ ویژگیهای بیکران دیگر طبیعت کامل پدر جهانی عمل می‌کند. خداوند محبت است، ولی محبت خداوند نیست. بزرگترین مظهر مهر الهی برای موجودات فانی در اعطای تنظیم کنندگان فکر مشاهده می‌شود، اما بزرگترین آشکارسازی مهر پدر برای شما در حیات اعطایی پسرش میکائیل، آنطور که در زمین حیاتی ایده‌آل و معنوی زیست نمود، دیده می‌شود. این تنظیم کنندۀ ساکن است که مهر پدر را برای هر روان انسانی به صورت فردی متبلور می‌سازد.

 گاهی اوقات برایم تقریباً دردآور است که مجبور هستم مهر الهی پدر آسمانی را برای فرزندان جهانی او با به کار بردن سمبل لغوی انسانی عشق توصیف نمایم. این عبارت گر چه بر بالاترین ایدۀ انسان از روابط انسانی در باب احترام و دلبستگی دلالت دارد، به طور مکرر نشانگر بسیاری از روابط بشری است که کاملاً دون مایه و به کلی نامناسب است که به وسیلۀ هر لغتی که همچنین برای نشان دادن مهر بی‌همتای خداوند زنده برای مخلوقات جهانش استفاده می‌شود شناخته شود. چقدر تأسف‌آور است که قادر نیستم از عبارتی آسمانی و منحصر به فرد که طبیعت حقیقی و زیبایی چشمگیر اهمیت مهر الهی پدر بهشتی را به ذهن انسان منتقل می‌نماید استفاده کنم.

وقتی که انسان مهر یک خداوند شخصی را از نظر دور می‌دارد، پادشاهی خداوند صرفاً پادشاهی خوبی می‌شود. به رغم یگانگی بیکران طبیعت الهی، محبت ویژگی غالب تمامی برخوردهای شخصی خداوند با مخلوقاتش می‌باشد.

منبع

هیچ نظری موجود نیست: