۲۸ بهمن، ۱۳۹۹

رابطۀ خداوند با فرد 3 پرستش راستین

پرستش راستین

اگر چه الوهیتهای بهشت، از دیدگاه جهان، همچون یکی هستند، در روابط معنویشان با موجوداتی نظیر آنهایی که در یورنشیا سکونت دارند، سه شخص متمایز و جداگانه‌اند. در رابطه با جذابیتهای شخصی، مشارکت ربانی، و سایر روابط نزدیک میان خدایان تفاوت وجود دارد. در بالاترین مفهوم، ما پدر جهانی، و فقط او را پرستش می‌کنیم. درست است که ما پدر را آنطور که در پسران آفریننده‌اش تجلی یافته است می‌توانیم پرستش کنیم و چنین می‌کنیم، اما این پدر است که به طور مستقیم یا غیرمستقیم مورد پرستش و ستایش واقع می‌شود.

تمامی انواع تقاضاها به قلمرو پسر جاودان و سازمان روحی پسر تعلق دارند. دعاها، تمامی ارتباطات رسمی، هر چیز به جز ستایش و پرستش پدر جهانی، اموری هستند که به جهان محلی مربوطند. آنها معمولاً از حوزۀ اختیارات یک پسر آفریننده خارج نمی‌شوند. اما بدون شک پرستش از طریق کارکرد مدار شخصیت پدر در گسترۀ شخص آفریننده قرار دارد و به آن فرستاده می‌شود. علاوه بر آن ما باور داریم که چنین ثبت ادای احترام مخلوقی که تنظیم کننده در او ساکن است از طریق حضور روحی پدر تسهیل می‌شود. شواهد عظیمی وجود دارد که چنین باوری را اثبات نماید، و من می‌دانم که کلیۀ رسته‌های اجزای پدر قادرند که نیایش با حسن نیت تابعین خود را به طور قابل قبول در حضور پدر جهانی ثبت نمایند. همچنین تنظیم کنندگان بدون شک کانالهای پیش شخصی مستقیم ارتباط با پدر را به کار می‌گیرند، و به همین ترتیب قادرند مدارهای روحی - جاذبه‌ای پسر جاودان را به کار گیرند.

پرستش به منظور خودش است. دعا نمایانگر یک عنصر نفع خود یا مخلوق است. این تفاوت عمده میان پرستش و دعا است. در پرستش راستین مطلقاً هیچ عنصر تقاضا برای خویش یا منافع شخصی دیگر وجود ندارد. ما صرفاً خداوند را برای درک آنچه که می‌باشد پرستش می‌کنیم. پرستش کننده در پرستش تقاضای چیزی را نمی‌کند و انتظار چیزی را ندارد. ما پدر را به این دلیل که ممکن است چیزی برای چنین ستایشی عایدمان شود پرستش نمی‌کنیم. ما به عنوان یک واکنش طبیعی و خود انگیخته نسبت به شناخت شخصیت بی‌همتای پدر و به دلیل طبیعت دوست داشتنی و ویژگیهای پرستیدنی او به این نیایش دست می‌زنیم و درگیر چنین پرستشی می‌شویم.

در لحظه‌ای که عنصر نفع شخصی وارد پرستش شود، فوراً نیایش از پرستش به دعا تبدیل می‌شود و باید به طور مناسبتر به شخص پسر جاودان یا پسر آفریننده معطوف گردد. اما در تجربۀ عملی مذهبی دلیلی وجود ندارد که دعا به عنوان بخشی از پرستش حقیقی به خدای پدر خطاب نشود.

هنگامی که شما با امور عملی زندگی روزمرۀ خود سر و کار دارید، در دستان شخصیتهای روحی که منشأ در سومین منبع و مرکز دارند قرار دارید. شما با نیروهای عامل مشترک همکاری می‌کنید. و چنین است: شما خداوند را پرستش می‌کنید؛ به پسر دعا می‌کنید، و با او همدمی روحانی دارید؛ و جزئیات اقامت زمینی خود را در ارتباط با موجودات هوشمند روح بیکران که در کرۀ شما و در سرتاسر جهان شما عمل می‌کنند حل و فصل می‌کنید.

 پسران آفریننده یا حکمران که مسئولیت سرنوشت جهانهای محلی را به عهده دارند در جای پدر جهانی و پسر جاودان بهشت، هر دو، قرار دارند. این پسران جهان ستایش پرستش را به نام پدر دریافت می‌کنند، و به تقاضاهای افراد درخواست کنندۀ خود در سرتاسر آفرینشهای مربوطۀ خویش گوش فرا می‌دهند. برای فرزندان یک جهان محلی یک پسر میکائیل از نظر کلیۀ مقصودها و منظورهای عملی، خدا است. او تجسم پدر جهانی و پسر جاودان در جهان محلی است. روح بیکران از طریق ارواح جهان، همیاران اداری و آفرینشگر پسران آفرینندۀ بهشتی، با فرزندان این قلمروها تماس شخصی دارد.

پرستش صادقانه متضمن بسیج تمامی نیروهای شخصیت بشری تحت سلطۀ روان در حال تکامل و تحت هدایت الهی تنظیم کنندۀ فکری مربوطه است. ذهن حاوی محدودیتهای مادی هرگز نمی‌تواند از اهمیت واقعی پرستش راستین به اندازۀ زیاد آگاه شود. درک انسان از واقعیت تجربۀ پرستش عمدتاً از طریق وضعیت رشد و نمو روان فناناپذیر در حال تکاملش تعیین می‌شود. رشد معنوی روان به طور کامل مستقل از خود آگاهی عقلانی رخ می‌دهد.

تجربۀ پرستش شامل تلاش والای تنظیم کنندۀ نامزد است که آرزوهای وصف ناپذیر و آرمانهای بیان ناپذیر روان بشری — آفرینش مشترک ذهن فانیِ در جستجوی خدا و تنظیم کنندۀ فناناپذیرِ آشکار کنندۀ خداوند — را با پدر الهی در میان می‌گذارد. از این رو پرستش عملِ موافقت ذهن مادی با تلاش نفس معنوی کنندۀ خویش، تحت هدایت روح مربوطه است که به عنوان یک فرزند با ایمان پدر جهانی با خداوند ارتباط برقرار ‌کند. ذهن انسان فانی رضایت می‌دهد پرستش کند؛ روان فناناپذیر مشتاق پرستش است و آن را آغاز می‌کند؛ وجود تنظیم کنندۀ الهی از جانب ذهن انسانی و روان فناناپذیر در حال تکامل چنین پرستشی را هدایت می‌کند. در تحلیل نهایی پرستش حقیقی تجربه‌ای می‌شود که در چهار سطح کیهانی تحقق می‌یابد: عقلانی، مورانشیایی، روحی، و شخصی — خود آگاهی ذهن، روان، و روح، و یگانگی آنها در شخصیت.


منبع

هیچ نظری موجود نیست: