۰۱ مرداد، ۱۳۹۵

نقد قرآن - فصل دوم خطاهاي علمي قرآن - قسمت دوم

صدر المتالهين شيرازي بزرگترين فيلسوف تاريخ اسلام به بو علي سينا خرده مي گيرد كه چرا عمر باارزش خويش را در علوم بي ارزش طب و رياضيات و امثالهم سپري كرده است.بنابراين دانشهاي غير ديني در اسلام ارزشي ندارند از جمله علوم تجربي.
در قرآن وسنت هيچ آيه و يا حديثي يافت نمي شود كه با اطمينان بتوان گفت در مورد علوم تجربي است,كه امري طبيعي است چون علوم تجربي حدود 200 سال عمر دارند و در زمان محمد ناشناخته بوده است. بنابراين دانش تجربي به مفهوم امروزين, در اسلام ناشناخته است و اگر هم شناخته شده بود تازه مي شد علم آخور و بي ارزش, انديشمندان مي دانند كه:
- علم تجربي گوهر تفاوت انسان پيشرفته و عقب افتاده است. همه تمدن بشر از كشاورزي تا صنعت و طب و آموزش و پرورش و مديريت همگي محصول علوم تجربي است و پيشرفت كشورها به موازات پيشرفت آنان در شناخت و استفاده از علوم تجربي است.
- علوم تجربي معتبر ترين دانشهاي بشري هستند و دقت و صحت علوم ديگر بستگي به ميزان هماهنگي آنان با دانش تجربي است.
- علم تجربي باورهاي خرافي بشر را آشكار كرد و امكان نقد اديان را براي ما فراهم كرد. يعني حتي براي تشخيص اينكه كسي كه ادعاي پيامبري كرده درست گفته يا دروغ، علم تجربي است كه بهترين معيار را بدست مي دهد. كسيكه سخناني گفته كه با شواهد تجربي مخالف است بديهي است كه پيغمبر نيست.
- علي رغم استنكار بعضي فلاسفه، علم تجربي بسياري از خرافه ها و حدس و گمانهاي بي پايه در فلسفه را بر ما نمايان كرد.
- علم تجربي حتي انديشه هاي اخلاقي ما را دگرگون كرده است و ما را به اخلاق واقع گرايانه تري رهنمون كرده است.
- علم تجربي حقوق غير عادلانه ي باستاني را تغيير داد و بجابي آن حقوق بشر و حقوق منبعث از آن را نهاد. مثلا در گذشته بردگان و زنان و بعضي نژادها را مادون انسان قلمداد مي كردند اما علم تجربي نشان داد كه آنان هم انسانهائي هستند مثل ما و دليلي بر تفاوت حقوق بين انسانها وجود ندارد.
- علم تجربي حكومتهاي استبدادي را فرو ريخت و نشان داد كه پادشاهان و روحانيون و نظاميان، برتري خاصي بر ديگر انسانها ندارند بنابراين حق ويژه اي براي حكومت بر مردم ندارند.
با توجه به اين اهميت فوق العاده علم تجربي، عدم شناخت قرآن نسبت به علوم تجربي، يكي از بزرگتري عيوب قرآن است و دليل واضحي است بر اينكه قرآن ساخت محمد است نه خدا. مگر مي شود ديني كه مدعي است تمام مشكلات بشر را تا قيامت حل مي كند و بهترين نظام حقوقي و اخلاقي و سياسي و اقتصادي و تربيتي را براي بشر آورده است حتي از وجود چيزي بنام علم تجربي بي اطلاع باشد در حاليكه تمام حيطه
هاي فوق و ديگر حيطه هاي تمدن بشري متكي به دانش تجربي اند. اگرقرآن از خدا بود خدا به علوم تجربي و جايگاه آن آگاهي داشت و در كتابش از اين بخش اساسي از زندگي انسان غفلت نمي كرد. بنابراين عدم اطلاع قرآن از دانش تجربي نشانگر آنست كه قرآن ساخته ي انساني در 14 قرن قبل است كه اصلا دانش جدي وجود نداشت چه رسد به دانش تجربي.
بنابر آنچه گذشت ما از قرآن انتظار نداريم كه از علم تجربي سخن بگويد اما بالاخره قرآن بطور پراكنده به پديده هاي طبيعي اشاره كرده است. هر چند كوتاه، توصيفهائي از آسمان و خورشيد و زمين و ماه و انسان و غيره دارد. اگر قرآن از خداست بايد اين گفته ها درست باشند و گرنه دليلي قطعي بر غير الهي بودن قرآنند. در دنباله ي اين فصل نشان داده خواهد شد كه اكثر قريب به اتفاق گفته هاي قرآن در مورد طبيعت خطاست مگر موارد بسيار پيش پا افتاده اي مثل اينكه خورشيد نوراني است و يا آب براي زندگي ضروري است. اين خطا ها، قطعي ترين دليل بر غير الهي بودن
قرآنند.

بارداري و جنين

مني آب پستي است
- ثُم جعلَ نَسلَه مِن سلَالَةٍ من ماء مهِينٍ )سجده (8
ترجمه: سپس نسل او( انسان) را از چكيده آبى پست مقرر فرمود (8 )

امروزه مشخص شده است كه مني يكي از برترين پديده هاي حياتي است.در هر قطره آن ميليونها اسپرم زنده ي در حال فعاليت همراه با همه مواد لازم مثل غذا و آب و مواد حفاظتي وجود دارند. اما انسان بي اطلاع گذشته گمان مي كرد كه مني آبي پست و بي ارزش و نفرت انگيز است همين ايده ي غلط عوام را محمد وارد قرآن كرده است. اگر اين آيه از خدا بود قطعا مي دانست كه مني از عظمتهاي خلقت و فوق العاده ارزشمند است و آنرا پست نمي دانست. بنابر اين آيه ي مذكور كلام محمد است نه
خدا.
خروج مني از بين ستون فقرات و دنده ها
- طارق: فَلْينظُرِ الْإِنسانُ مِمخُلِقَ ( 5) خُلِقَ مِن ماء دافِقٍ( 6) يخْرُجمِن بينِ الصلْبِ والتَّرَائِبِ ( 7
ترجمه: پس انسان بايد بنگرد كه از چه آفريده شده است ( 5) از آبجهنده اى خلق شده ( 6) [كه] از بين ستون فقرات و استخوانهاى سينه بيرون مى آيد ( 7
در آيه ي زير نيز مي گويد نسل آدم را از پشت انسان برگرفته است كه مؤيد همان آيات قبل است.
- وإِذْ أَخَذَ ربك مِن بنِي آدم مِن ظُهورِهِمذُريتَهموأَشْهدهمعلَى أَنفُسِهِم
أَلَست بِرَبكُم قَالُواْ بلَى شَهِدنَا أَن تَقُولُواْ يوم الْقِيامةِ إِنَّا كُنَّا عنْ هذَا غَافِلِينَ
( (اعراف 172
ترجمه: و هنگامى را كه پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذريه(نسل) آنان را برگرفت و ايشان را بر خودشان گواه ساخت كه آيا پروردگار شما نيستم گفتند چرا گواهى داديم تا مبادا روز قيامت بگوييد ما از اين [امر] غافل( بوديم ( 172
امروزه مشخص است كه مني در بيضه ها ساخته مي شود و در كيسه ي مني ذخيره مي شود و از مجراي ادرار خارج مي شود و محل ساخت و مسير خروج آن هيچ ربطي به ستون فقرات و سينه ندارد.پس اين گفته ي قرآن، غلطي فاحش است.
اين غلط، ريشه در خرافات باستاني دارد. مثلا Hippocrates پزشك يوناني در 2500 سال قبل معتقد بود كه مني از مغز سرچشمه مي گيرد و سپس وارد نخاع موجود در ستون فقرات مي شود و از آنجا به كليه و بيضه و مجراي ادرار مي رود ١. همچنين در تورات ( 3000 سال پيش) در موارد متعدد بهمين مطلب اشاره شده است از جمله خدا در خطاب به يعقوب مي گويد " پادشاهان بسيار از پشت (صلب) تو پديد خواهند آمد"٢. اين غلط در بين اعراب نيز از قديم و حتي امروز شايع است. مي بينيد
كه محمد يك غلط عاميانه را به اسم خدا وارد قران كرده است. بيچاره خدائي كه نمي داند مني در كجا ساخته و جريان مي يابد.
خطاي واضح ديگر در آيات سوره ي طارق اينست كه مي گويدانسان از مني مرد ساخته مي شود. چون گفته شده كه انسان از آب جهنده ساخته مي شود. آب جهنده فقط در مورد مني در مرد صادق است. چون زن اصولا فاقد مني است و تنها ترشحاتي در ديواره ي مجراي تناسلي و رحم دارد كه انتقال اسپرم را تسهيل مي كند. و تخمك زن هم با پاره شدن جدار تخمدان آزاد مي شود و آب جهنده نيست. از طرف ديگر اگر مي خواست بگويد كه انسان از مني مرد و زن ساخته مي شود بايد آب جهنده را بصورت تثنيه بكار مي برد نه مفرد. بعلاوه در هيچ جاي قرآن به نقش زن در نطفه اشاره اي نشده است. اين هم يك باور غلط قديمي بود كه بچه را صرفا حاصل مني مرد مي دانستند و حتي تا همين اخير نيز در جوامع رايج بود. بازهم مي بينيد كه محمد اين غلط رايج را وارد قرآن كرده و به خدا نسبت داده است. لازم به ذكر است كه در رواياتي صحبت از آب زن و مرد شده است. در صورت صحت روايات مذكور بنظر مي رسد كه محمد
متوجه اين خطاي خود در قرآن شده است و در حديث سعي در اصلاح آن كرده است ولي بهر صورت آنچه در قرآن آمده است غلط است.

تعيين نر و ماده پس از علقه
( -قيامت: أَلَميكنُطْفَةً من منِييمنَى ( 37 ) ثُم كَانَ علَقَةً فَخَلَقَ فَسوى( 38.( فَجعلَ مِنْهالزَّوجينِ الذَّكَرَ والْأُنثَى( 39
ترجمه: آيا او نطف هاى از منى كه در رحم ريخته مى شود نبود ( 37 ) سپس
بصورت خون بسته در آمد و خداوند او را آفريد و موزون ساخت ( 38 ) و
سپس از او دو زوج مرد و زن آفريد ( 39
در تفسير آيات فوق احاديثي با مضمون واحد آمده است از جمله:
- پيامبر گفت: نطفه در رحم بمدت 40 شب قرار مي گيرد سپس فرشته اي را بسوي آن ميفرستد..فرشته مي پرسد اي خدا مرد باشد يا زن؟ سپس خدا او را مرد يا زن قرار مي دهد. اين آيات مي گويند كه نر و ماده بودن جنين پس از مرحله ي علقه معين مي شود كه غلطي فاحش است، چون جنسيت جنين به محض تشكيل سلول تخم (تركيب اسپرم و تخمك در چند ساعت اوليه ي پس از آميزش جنسي) مشخص است.
مراحل رشد جنين
قرآن در آيات زير مراحل رشد جنين را ذكر كرده است:
- مؤمنون: ولَقَد خَلَقْنَا الْإِنسانَ مِن سلَالَةٍ من طِينٍ ﴿ 12 ثُمجعلْنَاهنُطْفَةً فِي قَرَارٍ مكِينٍ ﴿ 13 ثُمخَلَقْنَا النُّطْفَةَ علَقَةً فَخَلَقْنَا الْعلَقَةَ مضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمضْغَةَ عِظَاما فَكَسونَا الْعِظَام لَحما ثُمأَنشَأْنَاهخَلْقًا آخَرَ فَتَبارك اللَّهأَحسنُ الْخَالِقِينَ14﴿
ترجمه: و به يقين انسان را از عصار هاى از گل آفريديم ( 12 ) سپس او را نطفه اى در جايگاهى استوار قرار داديم ( 13 ) آنگاه نطفه را به صورت خون بسته (علقه) درآورديم پس آن علقه را گوشت جويده شده (مضغه) قرار داديم و آنگاه مضغه را استخوانهايى گردانيديم بعد استخوانها را با گوشتى پوشانيديم آنگاه آفرينشى ديگر پديد آورديم آفرين باد بر خدا كه بهترين .( آفرينندگان است ( 14
مراحل ذكر شده عبارتند از: تبديل نطفه به خون بسته (علقه) و سپس تبديل به گوشت جويده شده (مضغه) و سپس تبديل به استخوان و سپس استخوان توسط گوشت پوشيده مي شود و سپس آفرينش ديگر.حديثي صحيح و متفق عليه در تفسير آيه ي فوق (و آيات مشابه)آمده است:
- حدثنا رسول الله وهو الصادق المصدوق قال إن أحدكم يجمع في بطن أمه أربعين يوما ثم علقة مثل ذلك ثم يكون مضغة مثل ذلك ثم يبعث الله 2433 و / ملكا فيؤمر بأربعة برزقه وأجله وشقي أو سعيد (صحيح بخاري 6 366 و / 47 و سنن نسائي 6 / 2036 و صحيح ابن حيان 14 / صحيح مسلم 4 .(228/ سنن ابي داوود 4
ترجمه: پيامبر گفت هر يك از شما در شكم مادرش گرد مي آيد بمدت 40 روز و سپس علقه مي شود بهمان مقدار ( 40 روز) و سپس مضغه مي شود بهمان مقدار ( 40 روز) سپس خدا ملكي را مي فرستد و به چهار چيز امر مي شود به رزق و مرگ و شقي بودن يا سعيد بودن. بر اساس اين حديث مدت نطفه 40 روز و مدت علقه نيز 40 روز
و مدت مضغه نيز 40 روز مي شود. اما منظور از ايجاد آفرينش ديگر، دميدن روح در جنين است (به نقل از چندين صحابه از جمله ابن عباس در تفاسير طبري، كشاف، الدر المنثور و الجلالين). براي مقايسه ي مراحل ذكر شده با واقعيت هاي رشد جنين به هر كتاب جنين شناسي دانشگاهي مي توانيد مراجعه كنيد. براي تسهيل امر در اينجا باختصار، مراحل رشد جنين را در اشكال زير آورده ام. رشد جنين از آغاز لقاح تا انتهاي 8 هفتگي (حدود 60 روز كه فرم كلي جنين ايجاد شده و (stage) است) به 23 مرحله تقسيم مي شود. در سمت چپ شكل، مراحل زمان و اندازه ي جنين بر حسب ميلي متر و در سمت راست نوع تغييرات مهمي كه در هر مرحله اتفاق مي افتد را ذكر كرده است. بعد از 8 هفتگي جنين بسرعت رشد مي كند و تمام قسمتها و ارگانهاي داخلي و بافتها بسرعت تكامل مي يابند تا هنگام تولد (آخرين شكل). البته مراحل رشد
برخي بافتها و ارگانها مخصوصا سيستم عصبي پس از تولد هم ادامه مي يابد. همانطور كه مشاهده مي كنيد جنين دائما در حال تغيير و تكامل است، حال كداميك از مراحل علقه است و كدام مضغه و كدام استخوان و كدام دميدن روح. هيچكدام از اين مراحل در دوره ي رشد جنين وجود ندارند. جنين در هيچ مرحله اي خون بسته نيست و در هيچ مرحله اي (شبيه) گوشت جويده نيست و در هيچ مرحله اي استخوان نيست. اساسا رشد تمام بافتها از جمله عضله و استخوان با هم پيش مي روند نه اينكه ابتدا جنين
تبديل به استخوان شود و سپس گوشت اطراف استخوانها را فرا گيرد. همچنين هيچ تغييري كه نشانگر دميدن روح باشد در جنين اتفاق نمي افتد. وضعيت از اين هم بدتر مي شود اگر حديث فوق را همراه با آيات بررسي كنيد. حديث گفته كه قبل از علقه 40 روز طي مي شود طبعا بر طبق آيات فوق اين دوره ي 40 روزه دوره ي نطفه خواهد بود.


به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها

هیچ نظری موجود نیست: