۰۲ آبان، ۱۳۹۵

نقد قرآن - فصل دوم- قسمت 8

بررسي ادعاي معجزه هاي علمي
بعضي مسلمانان متجدد تلاش كرده اند با هر ترفندي از قرآن معجزه در آورند كه به بعضي از آنان اشاره شد، مثل توضيح جنين در قرآن، عده اي ديگر از اين ادعاها را در اينجا بررسي مي كنيم.١
ادعاي پيش بيني سفر به فضا توسط قرآن
- الرحمن: يا معشَرَ الْجِنِّ والْإِنسِ إِنِ استَطَعتُم أَن تَنفُذُوا مِنْ أَقْطَارِ السماواتِ
والْأَرضِ فَانفُذُوا لَا تَنفُذُونَ إِلَّا بِسلْطَانٍ ﴿ ﴾33فَبِأَي آلَاء ربكُما تُكَذِّبانِ ﴿﴾34
يرْسلُ علَيكُما شُواظٌ من نَّارٍ ونُحاس فَلَا تَنتَصِرَانِ ﴿﴾35
ترجمه: اى گروه جنيان و انسيان اگر می‌توانيد از كرانه‌هاى آسمانها و زمين
به بيرون رخنه كنيد پس رخنه كنيد ]ولى[ جز با ]به دست آوردن[ تسلطى
رخنه نمی‌كنيد ) (33پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد )(34

بر سر شما شعله هاي آتش و مس گداخته فرو فرستاده خواهد شد و ]از
كسى[ يارى نتوانيد طلبيد )(35
ادعا شده كه عبور از قطرهاي آسمان و زمين به معني سفر به فضاست.غافل از اينكه در آيه ي بعد گفته شده كه اگر از قطر آسمانها و زمين خارج شويد بر سر شما آتش و مس گداخته فرو مي ريزد. آيا فضانورداني كه از كره ي زمين خارج شدند مورد هجوم آتش و مس گداخته قرار گرفتند و آيا در فضاي بين سيارات، آتش و مس گداخته وجود دارد؟. كودكان امروز هم مي فهمند كه اين ادعاي غلطي است. واقعيت امر اينست كه اين دو آيه ) 33و ( 35از مبهمات قرآن هستند و معني روشن بي عيبي از آنان نمي توان استنباط كرد چه رسد به معجزه.

ادعاي بيان حركت زمين در قرآن
- هو الَّذِي جعلَ لَكُم الْأَرض ذَلُولًا فَامشُوا فِي منَاكِبِها وكُلُوا مِن رزقِهِ وإِلَيهِ النُّشُور﴿ ملك ﴾15أَأَمِنتُم من فِي السماء أَن يخْسِف بِكُم الأَرض فَإِذَا هِي تَمور﴿ ملك ﴾

ترجمه: اوست كسى كه زمين را براى شما رام گردانيد پس در فراخناى آن رهسپار شويد و از روزى ]خدا[ بخوريد و رستاخيز به سوى اوست )(15 آيا از آن كس كه در آسمان است ايمن شدهايد كه شما را در زمين فرو برد پس هنگاميكه مي لرزد )(16
ذلول بمعني شتر فرمانبر و راهوار است. بنابراين گفته اند بكاربردن ذلول در مورد زمين يعني اينكه زمين در حال حركت است اما راهوار است. البته كسانيكه مدعي اين معجزه شده اند به عمد )به احتمال قوي( يا به سهو از آيه ي بعدي صرف نظر كرده اند كه معني ذلول رامشخص كرده است. در آيه ي16گفته شده كه خدا مي تواند اين زمين آرام را با زيرورو كردن و زلزله) لرزش( ناآرام كند. پس آرام بودن در مقابل زلزله آمده است نه حركت وضعي يا انتقالي زمين.
همين ادعا با توسل به آيه ي ديگري از قرآن مطرح شده است دقت كنيد:

- : نمل ويوم ينفَخُ فِي الصورِ فَفَزِع من فِي السماواتِ ومن فِي الْأَرضِ إِلَّا منشَاء اللَّه وكُلٌّ أَتَوه داخِرِين ﴿ ﴾87وتَرَى الْجِبالَ تَحسبها جامِدةً وهِي تَمرُّ مرَّ السحابِ صنْع اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيءٍ إِنَّه خَبِيرٌ بِما تَفْعلُونَ ﴿ ﴾88من جاء بِالْحسنَةِ فَلَه خَيرٌ منْها وهم من فَزَعٍ يومئِذٍ آمِنُونَ ﴿ ﴾89ومن جاء بِالسيئَةِ فَكُبت وجوههم فِي النَّارِ هلْ تُجزَونَ إِلَّا ما كُنتُم تَعملُونَ
ترجمه: و روزى كه در صور دميده شود پس هر كه در آسمانها و هر كه در زمين است به هراس افتد مگر آن كس كه خدا بخواهد و جملگى با زبونى رو به سوى او آورند )(87و كوهها را مىبينى ]و[ مىپندارى كه آنها بیحركتند و حال آنكه آنها ابرآسا در حركتند ]اين[ صنع خدايى است كه هر چيزى را در كمال استوارى پديد آورده است در حقيقت او به آنچه انجام میدهيد آگاه است ) (88هر كس نيكى به ميان آورد پاداشى بهتر از آن خواهد داشت و آنان از هراس آن روز ايمنند ) (89و هر كس بدى به ميان آورد به رو در آتش ]دوزخ[ سرنگون شوند آيا جز آنچه مىكرديد سزا داده مىشويد ) ( 90
آيات فوق وقايعي كه در قيامت اتفاق مي افتند را ذكر مي كند از جمله حركت كوهها. بعضي از معجزه تراشان اين آيه را از قبل و بعدش جدا كرده اند و نتيجه گرفته اند كه قرآن مي گويد، همين الان نه در قيامت، كه كوهها مانند ابرها در حركتند. در حاليكه همه ي مفسرين اين آيه را مربوط به قيامت دانسته اند و هر فرد عادي هم كه اين آيه را در ضمن آيات قبل و بعدش مي خواند متوجه مي شود كه مربوط به قيامت است. بعلاوه انتهاي آيه نيز مؤيد اينست كه آيه مربوط به قيامت است چون گفته " خدابه آنچه مي كنيد آگاهست". اگر ابتداي آيه مربوط به حركت زمين باشد، انتهاي آيه ربطي به ابتدا نخواهد داشت ولي چون ابتدا مربوط به قيامت
است با انتها كاملا سازگار است. بعلاوه در كل قرآن و سنت كوچكترين اشاره اي به حركت زمين نشده است.

اگر آيه را از آيات قبل و بعدش جدا كنيم آيا نظر معجزه سازان را تامين مي كند؟ خير. چون اگر منظور از حركت كوهها اشاره به حركت وضعي يا انتقالي زمين باشد. بايد گفته مي شد كه " زمين را مي بينيد و گمان مي كنيد كه ثابت است ولي در حركت است" چون در واقع كوهها
جزئي از زمينند و از اين لحاط حركتي نسبت به زمين ندارند. احتمال دومي كه مطرح كرده اند اينكه منظور حركت صفحات پوسته ي زمين نسبت به همديگر باشد كه در زمين شناسي مطرح است. اين احتمال هم اين اشكال جدي را دارد كه حركات پوسته ي زمين بر حسب سانتيمتر در سال است و بهيچ وجه مشابهتي با حركت ابرها ندار ند. و اين تشبيه در آيه بسيار غيرمعقول مي شود.

بعلاوه اگر از تمامي اشكالات بگذريم باز هم قرآن معجزه اي نكرده است چون حركت وضعي و انتقالي زمين توسط ) Philolausقرنپنجم قبل از ميلاد- 1100سال قبل از محمد و Aristarchus قرن سوم قبل از ميلاد- 900سال قبل از محمد( مطرح شده است.١
ادعاي كروي بودن زمين
بعضي معجزه سازان گفته اند كه آيه ي زير كروي بودن زمين را مي رساند پس معجزه است.
- والْأَرض بعد ذَلِك دحاها )النازعات (30
ترجمه: و )خدا( زمين را بعد از آسمان پهن كرد.

كتب لغت و همه ي مفسران گفته اند دحي بمعني پهن كردن و گستردن است معجزه تراشان بر خلاف تمام آنان گفته اند كه دحاحا از دحيه بمعني بيضه گرفته شده يعني خدا زمين را مثل بيضه كرد يعني كروي كرد. اين روال كار معجزه تراشان است كه معاني لغات قرآن و حتي معاني جملات را تغيير مي دهند تا به مقصود خود برسند. هر كس بخواهد معني لغتي را بفهمد به كتب معتبر لغتنامه مراجعه مي كند اما اينان معني لغت را از خودشان در مي آورند.
اما اين ادعاي ايشان غلط است و معجزه اي در كار نيست. اولا چنانچه قبلا تحت عنوان "زمين مسطح است" مطرح كرديم اين آيه در تناسب با تمام آيات ديگري است كه زمين را مسطح دانسته اند. ثانيا اين برداشت در تضاد كامل با داستان ذوالقرنين است )قبلا توضيح داديم( كه بطور قطع مسطح بودن زمين را مي رساند.ثالثا به فرض كه سخن آنان را
بپذيريم باز هم معجزه نيست چو ن قبلا فلاسفه ي يونان مثل فيثاغورث، 1200سال قبل از محمد، كروي بودن زمين را مطرح كرده اند.١
وهمچنين در شعر جاهلي قبل از محمد مفهوم اين آيه با همان لغت "دحاها" آمده است.
زيد بن عمرو شاعر جاهل مي ي گويد:٢
دحاها فلما استوت شدها بأيد و ارسي عليها الجبالا
ترجمه: زمين را پهن كرد و چون درست شد آنرا با دست خويش قوي گردانيد و كوهها را بر آن استوار گردانيد

ادعاي پيش بيني پيروزي روم بر ايران
- روم: غُلِبتِ الرُّوم 2﴿ فِي أَدنَى الْأَرضِ وهم من بعدِ غَلَبِهِم سيغْلِبونَ ﴿﴾3
فِي بِضْعِ سِنِينَ لِلَّهِ الْأَمرُ مِن قَبلُ ومِن بعد ويومئِذٍ يفْرَح الْمؤْمِنُونَ ﴿﴾4

ترجمه: روم شكستخورد ( )2در نزديكترين سرزمين و بعد از شكستشان پيروز خواهند گرديد ( )3در ظرف چند سالى، كار در گذشته و آينده از آن خداست و در آن روز است كه مؤمنان شاد مىگردند ( )4
ايران و روم، دو ابر قدرت آنزمان، تقريبا بطور دائم با هم در جنگ بودند و موفقيت و شكستهاي پياپي از هر دو طرف اتفاق مي افتاد. اين امر عادي بود كه يكطرف امسال شكست بخورد و در سال بعد يا چند سال بعد پيروز شود. البته اين شكستها و پيروزيها هيچكدام قاطع و نهائي نبود و منجر به سقوط طرف مقابل نمي شد. تنها شهرها بود كه دست بدست ميگشت. در چنين شرائطي هر فردي مي توانست پيش بيني كند كه اگر روم امسال شكست خورد در چند سال آينده پيروز مي شود و محمد از همين وضع استفاده كرد و آيات ابتداي سوره ي روم را نازل كرد و پيش بيني كرد كه در عرض چند )بضع ( =3-9سال روم پيروز مي شود و مؤمنان اين رامعجزه مي دانند.
در زير تيتر مهمترين پيروزي ها و شكستهاي روم و ايران را در حيطه ي زماني محمد آورده -ام با اين توضيح كه در سالهاي ذكر شده و در بين آنان دهها نبرد ديگر اتفاق افتاده كه با پيشرفت و عقب گرد هر دو طرف همراه بوده است. معمولا پيروزي بطور پيوسته براي يكطرف وجود نداشته است.

- سال 603پس از ميلاد حمله ي ايرانيان به روميان
- سالهاي بعد شكست و پيروزيهائي از هر دو طرف
- 607شكست Domenziolosسردار رومي از ايرانيان
- 609سقوط Edessaو مرمره بدست ايرانيان
- 611سقوط Antiochو Emesaبدست ايرانيان
- 612پيروزي موقتي روم در Caesereaو ارمنستان و عقب رانده شدن بدست ايرانيان

- 613شكست امپراطور روم از ايرانيان در انتاكيه و از دست دادن بخشي از سيسيل
- پيروزيهاي متعدد ايرانيان در سوريه، فلسطين، مصر و آفريقا
- 614سقوط اورشليم بدست ايرانيان
- 617-616تصاحب مصر، اسكندريه و ليبي بدست ايرانيان
- 623شكست Sahrbarazسردار ايراني از هراكليوس امپراطور روم
- 624اشغال ارمنستان ايران توسط روميان و بدنبال آن اشغال آذربايجان تا حد تيسفون

- 625حمله ي سه سپاه ايران به روميان و بدنبال آن شكست نسبي سه سردار ايراني از هراكليوس امپراطور روم
- 626محاصره ي طولاني وناموفق قسطنطنيه توسط ايرانيان
- 628-627شكست جدي ايرانيان و پيشروي گسترده ي سپاه روم در قلمرو ايران

- 629قبول قرارداد صلح توسط ايران و باز گرداندن سرزمينهاي روم به آن شامل سوريه، فلسطين و اورشليم و مصر.
اكنون آيات را دوباره با دقت بخوانيد. آيا از اين مبهم تر مي توان پيش بيني كرد؟. روميان پيروز شدند، تا چه حدي؟ در كجا؟ در چه تاريخي؟ در چه سرزميني؟ گفته در سرزمين نزديك، نزديك به كجا؟ مگر آن سرزمين اسم نداشته است؟ همه مبهم است. باز گفته روميان پيروز مي شوند. تا چه حدي؟ در كجا؟ در چه زماني؟ گفته در عرض چند سال. بازهم همه مبهم است. اگر تو پيامبري چرا دقيق و درست پيش بيني نمي كني؟ پيش بينيهاي محمد دقيقا مثل پيش بيني رمالان و كاهنان است. جملاتي سرهم مي كنند و آنقدر چيزهاي مبهم و نامعين در آن مي گذارند كه بخشي از آنها با هر فردي جور در مي آيد. مثلا مي گويند" تو آرزوهاي
بزرگ داري. اما در بدست آوردن آنان كو شش كافي نمي كني. در زندگي با سختيهاي فراواني روبرو بوده اي. كسي را دوست مي داري و تلاش داري به او برسي. دشمناني داري ولي آنان نمي توانند به تو ضرر برسانند. از حسودان بر حذر باش. موفقيتي در انتظار توست و...." جملات ذكر شده با تمامي افراد بشر در هر زمان و هر مكان جور در مي آيند و افراد نا آگاه و
كم هوش نيز اينها را باور مي كنند. محمد هم از اين ترفند استفاده كرده است. حال شما بگوئيد كه "روميان شكست خوردند" به كداميك از شكستهاي آنان از سال 603تا 617مربوط مي شود؟ "روميان پيروز مي شوند" به كداميك از پيروزيها آنان از سال 623تا 629مربوط مي -شود؟

محمد مشكل را درست مي كند و خود عقب مي ايستد. مطمئن از اينكه نتيجه از طرف مؤمنان هميشه به نفع اوست. مؤمنان همانگونه كه از جملات رمالان غيب گوئي استخراج مي كنند از جملات محمد هم معجزه مي تراشند. مي گويند محمد پيروزي روم را پيش بيني كرده اين يك معجزه. در حاليكه هر كسي در زمان محمد مي توانست چنين امر واضحي را بر اساس سابقه  تاريخي بيان كند. چنانكه هر كسي امروز مي تواند با قاطعيت پيش بيني كند كه در هفته هاي آينده طالبان بمب گذاري بزرگي انجام مي دهند و تعداد زيادي را مي كشند. اگر اين پيش بيني كافي است همه ي مردم پيغمبرند. مؤمنان باز مي گويند كه محمد گفته در عرض چند سال اين پيروز ي بدست مي آيد، اينهم معجزه ي دوم. حال با مشكل روبرو مي شوند كه چند سال بين 9-3سال است پس بطور دلخواه شكست و پيروزيهائي را انتخاب مي كنند كه فاصله شان كمتر از 10سال باشد. بر چه اصولي؟ تا معجزه جور در بيايد. اما اگر بخواهيم ملاك معقولي براي
انتخاب يك شكست و يك پيروزي انتخاب كنيم. تنها ملاك، فتح اورشليم است چون مقدس ترين سرزمين براي روميان مسيحي بود. از دست دادن اورشليم توسط روميان در سال 614و بدست آوردن مجدد آن در 629 پس از قرارداد صلح است. در اينصورت فاصله بين شكست و پيروزي روم 15سال مي شود نه 9-3سال كه قرآن گفته است. پس در اينجا نيز محمد خطا كرده است نه معجزه.
ادعاي مشخص كردن كم ارتفاع ترين نقطه ي زمين
اخيرا معجزه ي ديگري از آيات فوق بيرون كشيده شده است. گفته اند قرآن گفته كه شكست روم در "ادني الارض" اتفاق افتاده يعني در كم ارتفاع ترين نقطه ي زمين. و كم ارتفاع ترين نقطه ي زمين بحر الميت است )حدود 400متر پائينتر از سطح دريا( در مرز فلسطين و اردن. و شكست روم در سواحل بحر الميت اتفاق افتاده، بنابراين محمد در 1400 سال پيش ميدانسته كه كم ارتفاع ترين نقطه ي زمين بحر الميت است كه اين يك معجزه است.

اما بررسي اين ادعا:
اولا: لغت ادني از ريشه ي دنا بمعني نزديك شد، است و ادني بمعني نزديكتر است و تا امروز صحابه و مفسران همگي آنرا بمعني نزديكتر دانسته اند. در قرآن در بيست مورد از اين لغت استفاده شده كه در 18مورد بمعني نزديك است مثل:

- ) دني فتدلي نجم (8فكان قاب قوسين او ادني )نجم ( 9
ترجمه: سپس نزديك آمد و نزديكتر شد ( )8تا به قدر دو كمان يا نزديكتر شد ( )9
و در يك مورد بمعني كمتر )از نظر تعداد:(
- أَلَم تَرَ أَنَّ اللَّه يعلَم ما فِي السماواتِ وما فِي الْأَرضِ ما يكُونُ مِن نَّجوى ثَلَاثَةٍ إِلَّا هو رابِعهم ولَا خَمسةٍ إِلَّا هو سادِسهم ولَا أَدنَى مِن ذَلِك ولَا أَكْثَرَ إِلَّا هو معهم)مجادله (7
ترجمه: آيا ندانستهاى كه خدا آنچه را كه در آسمانها و آنچه را كه در زمين است مىداند هيچ گفتگوى محرمانهاى ميان سه تن نيست مگر اينكه او چهارمين آنهاست و نه ميان پنج تن مگر اينكه او ششمين آنهاست و نه كمتر از اين ]عدد[ و نه بيشتر مگر اينكه هر كجا باشند او با آنهاست ( )7

و در يك مورد بمعني پستتر از نظر ارزش آمده است:
- قَالَ أَتَستَبدِلُونَ الَّذِي هو أَدنَى بِالَّذِي هو خَيرٌ )بقره (61
ترجمه: آيا آنچه كم ارزشتر است را با آنچه بهتر است عوض مي كنيد. بنابراين نه در قرآن و نه در لغت، ادني بمعني اخفض "پائينتر از نظر ارتفاع" نيامده است مگر خدا نمي توانست از لغت درست يعني اخفض استفاده كند. طبق معمول معجزه سازان معني لغت را تغيير مي دهند تا به هدف خود برسند.

ثانيا: بفرض كه تغيير معني لغت را بپذيريم و بپذيريم كه از بين چند شكست فوق، منظور قرآن شكست روم در اورشليم )بيت المقدس( بوده است پس شكستمحل در بحر الميت يا سواحل آن نبوده بلكه در اورشليم بوده است كه ارتفاعش حدود 750متر بالاتر از سطح درياست و كم ارتفاعترين نقطه ي زمين نيست. بنابراين بازهم اين 
معجزه سازي به بيراهه رفته است.


ادامه دارد...
به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها 

هیچ نظری موجود نیست: