ادعاي اشاره ي قرآن به اكسيژن
- فَمن يرِدِ اللّه أَن يهدِيه يشْرَح صدره لِلإِسلاَمِ ومن يرِد أَن يضِلَّه ي جع لْ صدره ضَيقًا حرَجا
كَأَنَّما يصعد فِي السماء ﴿انعام ﴾125
ترجمه: پس كسى را
كه خدا بخواهد هدايت نمايد دلش را به پذيرش اسلام میگشايد و هر كه را بخواهد گمراه
كند دلش را سخت تنگ میگرداند چنانكه بخواهد به آسمان بالا رود )(125
گفته شده تشبيه تنگ كردن سينه به بالارفتن در آسمان از اين لحاظ است
كه هر چه از سطح زمين دور شويم ميزان اكسيژن كم مي شود و فرد به حالت خفگي مي افتد
و اين معجزه است چون قرآن يك حقيقت علمي را كه در آنزمان ناشناخته بوده است مطرح
كرده است.
اما بررسي اين ادعا:
اولا: در واقع چنين نيست؛ در كمبود اكسيژن، سينه گشادتر هم مي شود چون تنفس عميقتر مي شود يعني سيستم تنظيم تنفس با اتساع بيشتر سينه و افزايش تعداد تنفس سعي مي كند كه هواي بيشتري را به داخل ريه ها بكشد. مثل هنگاميكه مدتي نفس خود را نگه داريد و سپس رها كنيد متوجه مي شويد كه سينه ي شما در هنگام دم بيشتر بالا مي آيد و نفسهاي عميق با فركانس بالاتر مي كشيد. بنابراين اين معجزه به ضد معجزه تبديل مي شود يعني آيه ادعاي غلطي كرده است.
ثانيا: آنچه از اين آيه صحابه و مفسران فهميده اند اينست كه همانطور كه رفتن به آسمان غير ممكن است ايمان پيدا كردن كسيكه خدا نخواهد نيز غير ممكن است كه معنايي است كه با آيات ديگر قرآن هم جور در مي آيد. چنانچه در تفسير الدر المنثور از ابن عباس نقل شده است:
- عن ابن عباس في قوله... كأنما يصعد في السماء يقول كما لا يستطيع ابن آدم أن يبلغ السماء فكذلك لا يقدر على أن يدخل التوحيد والإيمان قلبه حتى يدخله االله في قلبه )الدر المنثور.
اولا: در واقع چنين نيست؛ در كمبود اكسيژن، سينه گشادتر هم مي شود چون تنفس عميقتر مي شود يعني سيستم تنظيم تنفس با اتساع بيشتر سينه و افزايش تعداد تنفس سعي مي كند كه هواي بيشتري را به داخل ريه ها بكشد. مثل هنگاميكه مدتي نفس خود را نگه داريد و سپس رها كنيد متوجه مي شويد كه سينه ي شما در هنگام دم بيشتر بالا مي آيد و نفسهاي عميق با فركانس بالاتر مي كشيد. بنابراين اين معجزه به ضد معجزه تبديل مي شود يعني آيه ادعاي غلطي كرده است.
ثانيا: آنچه از اين آيه صحابه و مفسران فهميده اند اينست كه همانطور كه رفتن به آسمان غير ممكن است ايمان پيدا كردن كسيكه خدا نخواهد نيز غير ممكن است كه معنايي است كه با آيات ديگر قرآن هم جور در مي آيد. چنانچه در تفسير الدر المنثور از ابن عباس نقل شده است:
- عن ابن عباس في قوله... كأنما يصعد في السماء يقول كما لا يستطيع ابن آدم أن يبلغ السماء فكذلك لا يقدر على أن يدخل التوحيد والإيمان قلبه حتى يدخله االله في قلبه )الدر المنثور.
ترجمه: مانند اينكه يه آسمان صعود كند )يعني( همانگونه كه آدميزاد نميتواند
به آسمان برسد همانگونه نمي تواند توحيد و ايمان را به قلبش وارد كند مگر اينكه
خدا به قلبش داخل كند.
تفسير
طبري و ديگر مفسران نيز همين نظر را دارند. تفسير ابن
عباس با دو دسته آيات قرآن تناسب تام دارد. اول آياتي كه همين تشبيه را بكار برده
اندو بالارفتن به آسمان را ناممكن مي دانند مثل:
- وإِن كَانَ كَبرَ علَيك إِعرَاضُهم فَإِنِ استَطَعت أَن تَبتَغِي نَفَقًا فِي الأَرضِ أَو سلَّما فِي السماء فَتَأْتِيهم بِآيةٍ ولَو شَاء اللّه لَجمعهم علَى الْهدى
فَلاَ تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِين ﴿انعام ﴾35
ترجمه:
)خطاب به محمد( و اگر اعراض كردن آنان ]از قرآن[ بر تو گران است اگر میتوانى نقبى
در زمين يا نردبانى در آسمان بجويى تا معجزهاى برايشان بياورى ]پس چنين كن[ و اگر
خدا میخواست قطعا آنان را بر هدايت گرد مىآورد پس
زنهار از نادانان مباش ) (35يعني نمي تواني نردباني پيدا كني و به آسمان روي.
- من كَانَ يظُنُّ أَن لَّن ينصرَه اللَّه فِي الدنْيا والْاخِرَةِ فَلْيمدد بِسببٍ إِلَى
السماء ثُم لِيقْطَع فَلْينظُرْ
هلْ يذْهِبنَّ كَيده ما يغِيظُ ﴿حج ﴾15
ترجمه: هر كه مىپندارد كه خدا او را در دنيا و آخرت هرگز يارى نخواهد
كرد پس راهي يا وسيله اي بجويد بسوي آسمان سپس قطع كند آنگاه بنگرد كه آيا نيرنگش
چيزى را كه مايه خشم او شده از ميان خواهد برد )(15
دوم:
تفسير ابن عباس با آياتي كه هدايت شدن بعد از گمراه شدن توسط خدا را محال مي
دانند، متناسب است. : مثل
- من يضْلِلِ اللّه فَلاَ هادِي لَه ويذَرهم فِي طُغْيانِهِم يعمهونَ ﴿اعراف ﴾186
ترجمه: هر كه را خداوند گمراه كند براى او هيچ هدايت كننده اي نيست و
آنان را در طغيانشان سرگردان
وا مىگذارد )(186
ومن يضْلِلِ اللّه
فَما لَه مِنْ هادٍ ﴿رعد ﴾33
ترجمه: كسي را كه خدا گمراه كند هدايت كننده اي نخواهد داشت.
مفهوم
اين دو آيه حدود 15بار در قران تكرار شده است. بنابراين بخاطر تناسب تام آيه ي
مورد بحث با آيات ديگر قرآن، مفسران همين نظر ابن عباس را درست مي دانند كه وجه
تشبيه در آيه ي مورد بحث اينست كه همانطوره به آسمان بالارفتن غيرممكن است هدايت
كسيكه خدا او
گمراه
كرده است نيز غيرممكن است. بنابراين تفسير به كمبود اكسيژن يك تفسير بي پايه است.
ثالثا: اشكال سومي كه به اين ادعاي معجزه وارد است اينست كه اگر
منظور قرآن ارائه ي معجزه بود كافي بود بصراحت بگويد كه در بالارفتن به آسمان دچار
كمبود هوا براي تنفس مي شويد. مگر خدا ناتوان بوده است كه منظورش را بوضوح بيان
كند. بنابراين بنا به دلائل مطرح شده اين معجزه تراشي هم راه به جائي نمي برد.
دور گردش آب
سير
گردش آب - : 1عبارتست از تبخير آب از دريا و تشكيل ابر -2حركت دادن ابرها توسط باد
و -3ريزش باران از ابر - 4بازگشت آب به دريا. گفته شده كه سير
گردش آب در قران آمده است و اين معجزه است. اما از مراحل فوق مرحله ي
2و 3در قرآن آمده است مثلا:
- وهو الَّذِي
يرْسِلُ الرِّياح بشْرًا بينَ
يدي رحمتِهِ حتَّى إِذَا أَقَلَّت سحابا
ثِقَالاً سقْنَاه لِبلَدٍ ميتٍ
فَأَنزَلْنَا بِهِ الْماء فَأَخْرَجنَا بِهِ مِن كُلِّ الثَّمرَاتِ كَذَلِك نُخْرِج الْموتَى لَعلَّكُم تَذَكَّرُونَ
﴿اعراف ﴾57
ترجمه: و اوست كه
بادها را پيشاپيش ]باران[ رحمتش مژدهرسان میفرستد تا آن گاه كه ابرهاى گرانبار را
بردارند آن را به سوى سرزمينى مرده برانيم و از آن باران فرود آوريم و از هر گونه
ميوهاى ]از خاك[ برآوريم بدينسان آيات با معني مشابه در
قرآن فراوانند. اما اينكه باد ابرها را جابجا مي كند و از ابر باران مي بارد كه
امري روشن است كه انسانهاي اوليه هم
مي دانسته اند و معجزه نيست. حتي در دوران جاهلي )قبل از محمد( رانده
شدن ابر توسط باد و تقسيم بندي ابرها از نظر باران زائي و غيره وجود داشته است.
١از مراحل فوق مرحله ي 1كه سختتر است و
مرحله 4كه كمي دقت مي
خواهد را قرآن نگفته است حتي مرحله ي 1هم در عهد عتيق
آمده است )مثلا در عاموس .( 5/8بنابراين معجزه
اي در كار نيست.
ادعاي معجزه ي عدد 19در قرآن
در
سال 1978شخصي به نام رشاد خليفه، امام يكي از مساجد آمريكا، نتيجه
محاسبات خود در قرآن را در كتابي منتشر كرد. او بر اساس آيات زير معتقد بود كه قرآن
داراي كي كد پنهان 19است.
- علَيها تِسعةَ عشَرَ ﴿مدثر ﴾30وما جعلْنَا
أَصحاب النَّارِ إِلَّا
ملَائِكَةً وما جعلْنَاَعِدتَهم
إِلَّا فِتْنَةً
لِّلَّذِين كَفَرُوا لِيستَيقِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَاب ويزْداد الَّذِينَ آمنُوا
إِيمانًا ولَا يرْتَاب
الَّذِينَ
أُوتُوا الْكِتَاب
والْمؤْمِنُونَ
ولِيقُولَ الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِم مرَض والْكَافِرُونَ ماذَا أَراد اللَّه
بِهذَا مثَلًا
كَذَلِك يضِلُّ اللَّه من يشَاء ويهدِي من
يشَاء وما يعلَم
جنُود ربك إِلَّا هو وما هِي إِلَّا ذِكْرَى
لِلْبشَرِ ﴿مدثر﴾
جز فرشتگان نگردانيديم و شماره آنها را جز آزمايشى براى كسانى كه
كافر شدهاند قرار نداديم تا آنان كه اهل
كتابند يقين به هم رسانند و ايمان كسانى كه ايمان آوردهاند افزون گردد و آنان كه
كتاب به ايشان داده شده و ]نيز[ مؤمنان به شك نيفتند و تا كسانى كه در دلهايشان
بيمارى است و كافران بگويند خدا از اين وصفكردن چه چيزى را اراده كرده است اين
گونه خدا هر كه را بخواهد گمراه
مي كند و هر كه را بخواهد هدايت مى كند و ]شماره[
سپاهيان پروردگارت را جز او نمىداند و اين ]آيات[ جز تذكارى براى بشر نيست )(31
براي نمونه، تعداد سوره هاي قرآن 114است كه مضربي
از نوزدهاست. بسم االله الرحمن الرحیم كه در اول سوره ه يا قرآن وجود دارد، داراي
نوزده حرف است و بسياري ادعاهاي ديگر. نيا اطلاعات در نگاه اول بس اري جذاب و قابل
قبول م آي يند. ولي حق ايقت ني است كه هر كسي میتواند در هر متني به دنبال كي طرح
و الگو ري ياضي بگردد. رشاد خليفه در واقع به قدري به كد نوزده معتقد بود، كه مي
خواست هر چيزي در قرآن را در قالب این بگنجاند. ايكي از
آني موارد تعداد يات قرآن بود. تعداد آيات قرآن ) 6348با احتساب بسم االله اول
سوره ها( است و بر عدد نوزده قابل قسمت نيست. نيا شا مدي ي توانست خط بطلان بي
باشد هير نظركد نوزده در قرآن. ولي در كمال تعجب، رشاد خليفه اعلام كرد كه دو آیه آخر
سوره توبه جزو قرآن نيست و با ید از قرآن حذف شوند . با حذف این دو آیه،تعداد آيات قرآن 6346مي شود كه به
نوزده قابل قسمت مي شود.
او
خطاهاي ديگري را نيز در قرآن مطرح كرد از جمله در مورد آيه ي اول سوره ي قلم ) ن(
گفت كه اصل اين آيه بصورت نون بوده است. اينگونه ادعاهاي او خشم جهان اسلام را بر
انگيخت بنحوي كه برخي مفتيان بزرگ حكم به كفر او دادند و بالاخره توسط مسلمانان پاكستاني
در سال 1990درمسجد
تاكسان آريزونا به ضرب كارد كشته شد. طرفداران وي خود را"تسليم شدگان" مي نامند و سايت فعلي آنان در
اينترنت بهمين نام است.(submission.org)
با توجه به اينكه كار رشاد خليفه وسيعترين كاري است كه از نظررياضي
در قرآن انجام شده است نتايج او را در اينجا مورد بررسي قرار ميدهم. متن مفصل زير
كه از كتاب او استخراج شده است و تحت عنوان ضميمه 1در سايت فوق
آمده است عينا از اين سايت نقل شده است و
مورد
بررسي قرار گرفته است. در زير هر ادعا، من نتايج بررسي هر ادعا را تحت عنوان نقد
نوشته ام. ادعاهاي راشد خليفه را توسط يك نرم افزار معتبر كه در اينترنت وجود دارد
و چندين متن قرآني در نرم افزار وورد بر روي چندين متن قرآن با رسم الخط عثماني و
عادي انجام داده ام.
كشف معجزه ي رياضي قرآن از طريق كامپيوتر
پديده
بى نظيرى كه در قرآن وجود دارد، در هيچ كتاب نوشته دست بشر يافت نميشود. هر يك از
عناصر قرآن داراى تركيبى است رياضى: سوره ها، آيات، لغات، تعداد حروف، تعداد كلمات
هم خانواده، تعداد و انواع اسم هاى الهى، طرز نوشتن بعضى لغات، عدم وجود يا تغيير
عمدى
بعضى حروف در بعضى لغات و بسيارى از عوامل ديگر قرآن بغير از محتوياتش، همگى داراى
تركيبى خاص هستند. سيستم رياضى قرآن دو جنبه مهم
دارد: ) (1انشاء رياضى، و ( )2ساختمان رياضى قرآن كه
شامل شماره سوره ها و آيات است. بخاطر اين كد رياضى جامع، كوچگترين تغيير در متن
يا ساختمان تركيبى قرآن، بلافاصله آشكار ميشود.
عدد
نوزده مخرج مشترك سراسر سيتم رياضى قرآن است.
مانند
خود قرآن، كد رياضى قرآن از بسيار ساده تا بسيار مشکل تغيير ميكند. حقايق ساده
مشاهداتى است كه بدون هيچ وسايلى ميتوان آنها را بررسى
كرد. حقايق پيچيده به كمك ماشين حساب يا كامپيوتر قابل رويت است. بررسى حقايق زير
به هيچ وسيله اى احتياح ندارد، اما
خواهشمند
است بخاطر داشته باشيد كه همه اينها به متن عربى اصلى اشاره دارد:
.1اولين آيه ) ،(1:1معروف به "بسم االله،
شامل...................... 19حرف است.
نقد: چرا تشديد ل در االله را دو حرف در نظر گرفته ايد ولي
تشديد درالرحمن و الرحيم را در نظر نگرفته ايد. جالب است بدانيد كه فرد ديگري كه
مدعي معجزه ي عدد 7در قرآن است
تشديدهاي بسم االله را دو حرف گرفته تا تعداد حروف 7
21شود و بر قابل قسمت باشد.
.2قرآن داراى 114سوره است كه
ميشود................................. 6x19
.3مجموع آيات در قرآن 6346است كه
ميشود......................234x19
]. 6234آيه شماره گذارى شده است و )
112آيه بسم االله( شماره گذارى نشده است كه ميشود 112+6234=
6234توجه كنيد كه 6+4+3+6 ميشود............ 19
نقد: قرآن داراي 6236آيه است كه بر 19قابل قسمت
نيست. اضافه كردن 112آنرا به 6348 عدد مي رساند كه بازهم بر 19قابل قسمت
نيست.
.4بسم االله 114مرتبه تكرار شده است، با
وجود غيبت مرموز آن در سوره ) 9درسوره 27دو بار تكرار
شده است ( و . 6x19.= 114
نقد: رشاد خليفه نبودن بسم االله در سوره ي توبه را قبول ندارد ولي
از آن كند بعنوان تاكتيك استفاده مي . مثلا اينجا كه مي خواهد تعداد بسم االله در قرآن
بر 19قابل قسمت باشد بسم االله توبه را در نظر نمي گيرد. اگر غيبت آن
در توبه قابل قبول نيست پس چرا در محاسبه بكار نگرفته ايد.
.5از غيبت بسم االله در سوره 9تا بسم االله
اضافى در سوره ،27دقيقا 19 سوره است.
نقد:
فاصله،
17سوره مي شود نه 19چرا بر خلاف معمول رياضي هم 9و هم 27را در فاصله
بحساب مي آوريد در صورتيكه هيچكدام را نبايد در محاسبه ي فاصله در نظر بگيريد.
.6مجموع شماره سوره ها از 9تا = (12+11+10+9+......27+26+) 27 .18x19..يا342
نقد: شبيه فوق
.7اين مجموع ) (342همچنين مساوى است با مجموع كلمات بين دو بسم الله سوره 27، .18x19...........................= 342
نقد: 382كلمه است كه بر 19قابل قسمت نيست
.8اولين آيات معروفى كه اول وحى شد ) (5-1:96شامل. . 19كلمه است
نقد: 20كلمه است
.9اين اولين وحى 19كلمه اى، داراى . 76حرف است 4.
x19
نقد: بدون در نظر گرفتن تشديد 78حرف است. اگر
انسان را بصورت انسن بنويسيم و الف روي س را در نظر نگيريم 76مي شود..
.10سوره 96كه از نظر ترتيب
زمانى اولين سوره است، داراى. 19آيه است.
نقد: استفاده ي تاكتيكي ديگر: در شماره ي 3براي اينكه
با عدد 19جور شود بسم االله را نيز جزو آيات گرفت و در اينجا بسم االله
را جزو آيه بحساب نمي آورد تا با عدد . 19هماهنگ شود
. 11اين اولين سوره از نظر ترتيب زمانى، از آخر قرآن.. . 19همين است
. 12سوره 96شامل 304حرف عربى
است، و 304ميشود...16x19
نقد: 307حرف است. توضح شماره 9
. 13آخرين سوره فرستاده شده)سوره ( 110شامل. .
19كلمه است
نقد: سوره ي نصر ) (110آخرين سوره نيست آخرين سوره توبه است.١ بعلاوه سوره ي
نصر 22كلمه دارد نه 19
. 14اولين آيه از آخرين سوره وحى شده ) (1:110شامل. . 19حرف است
نقد: سوره ي نصر آخرين سوره نيست توضيح شماره 13
14 .15حرف مختلف عربى، "
14پاراف قرآنى" )منظور رشاد خليفه
حروف مقطعه ي ابتداي بعضي سور است( مختلف )مانند ا . ل. م، از (2:1را تشكيل ميدهند
كه در ابتداى 29سوره قرار دارند.
مجموع اين اعداد3. x19 يا57=14+14+29
ميشود
نقد: بعدا خواهيد ديد كه رشاد خليفه حروف مقطعه ي سوره ي 68را ن و ن مي داند و در محسباتش دو نون را در نظر مي
گيرد و واو بين آنان را رها مي كند تا محاسباتش درست در آيد بر اين اساس تعداد
حروف مقطعه 15مي شود نه 14و محاسبات فوق غلط در مي آيد. كلك ديگر وي اينست كه در
محاسبه ي فوق 14را دوبار استفاده
كرده است.
. 16مجموع 29سوره اى كه "پارافهاى قرآن" در آنها آمده است ميشود: ،+7+3+2..........68+50+=822و 14)
822+14مجموعه پارافها( ميشود .44x19 ، يا836
نقد::به چه دليل بايد اعداد را جمع كرد؟ جمع كرد نشد
بنابراين 14را بدون هيچ
دليلي به آن اضافه مي كند تا بشود. تازه بر اساس نظر خودش حروف مقطعه بايد 15عدد باشد نه 14عدد. و اگر 15را در جمع وارد كنيد بر 19قابل قسمت نيست.
.17بين اولين سوره پاراف دار ( )2و آخرين سوره
پاراف دار )38 ،(68 سوره بدون پاراف وجود دارد..2x19
نقد: چرا 38سوره ي پراكنده
را بايد با هم جمع كرد؟ چرا كل سوره هاي اين فاصله را در نظر نمي گيرد؟ چرا سوره
هاي داراي حروف مقطعه را در نظر نمي گيرد؟ چرا اينكار را براي كل قرآن انجام نمي
دهد؟ همه ي اين كارهاي دلبخواهي را انجام داده است تا عدد .
19جور در آيد .18بين اولين و
آخرين سوره هاى پاراف دار. 19مجموعه پاراف دار و بدون پاراف وجود دارد.
نقد:
بين
ايندو 17مجموعه وجود دارد. و چرا در كل قرآن در نظر نمي گيرد كه .
21مي شود
. 30 19عدد مختلف در قرآن تكرار شده است: ،19،20،30،40،50،60،70،80 ،4،5،6،7،8،9،10،11،12،1،2،3 ،
مجموع اين100000 ،99،100،200،300،1000،2000،3000،5000،50000 اعداد ميشود ،162146كه
ميشود..8534x19
نقد: در قرآن اعداد اعشاري متعددي مثل يك دوم، يك سوم، يك چهارم، يك
پنجم، يك ششم و يك هشتم هم وجود دارند چرا آنها را در جمع شركت نداده است؟ چرا
ميزان تكرار هر عدد را در قرآن در نظر نگرفته است؟ چرا ضرب يا تقسيم نكرده است؟
چون هيچكدام از اين موارد با
عدد
19جور در نمي آيد. بنابر اين بدون دليل، آن محاسبه اي را در نظر
مي گيرد كه نتيجه ي دلخواهش را بدهد. اين خلاصه فشرده اى بود از معجزات ساده.
انشاء رياضى
قرآن
پديده خاص و بى نظيرى در بر دارد كه هرگز در كتاب ديگرى يافت نميشود.
29سوره با 14مجموعه مختلف به اسم "پارافهاى قرآنى" )امضاء مخفف قرآنى ( آغاز ميشوند
كه هر كدام شامل يك تا پنج حرف هستند. 14 حرف، يعنى نصف حروف الفباء عربى، در اين
مجموعه ها بكار رفته است. پارافهاى
قرآن قسمت مهمى از معجزه رياضى قرآن را بر پايه عدد ،19 تشكيل ميدهند.
پاراف قرآنى " ق "
.1تعداد تكرار "ق"
در سوره "ق"
)شماره 3 57 (50مرتبه است، .19x
.2حرف "ق" در سوره ديگر پاراف دار-ق )سوره
ي (42نيز 57مرتبه تكرار شده است،.
نقد: حروف مقطعه ي اين دو سوره متفاوتند حروف مقطعه ي سوره ي 42 عبارتند
از "حم عسق" و چون حروف مقطعه اش در قرآن
يگانه است بايد از كد 19تبعيت كند كه نمي
كند. تعداد ح: 53م: 300ع: 98س:
54ق: 57 :
جمع 562اين ارقام نه به تنهائي )بجز ق(
و نه بصورت جمع بر 19 قابل قسمت نيستند. يعني فقط يك حرف از 5حرف بر 19قابل قسمت
است كه مي تواند
كاملا اتفاقي باشد. چنانچه هر كدام از اعداد ديگر نيز بر عدد هائي قابل قسمتند.
.3مجموع تكرار "ق" در دو سوره پاراف دار-ق ميشود 114كه مساويست با تعداد سوره هاى
قرآن.
" .4قرآن" در قرآن 57مرتبه تكرار شده
است. كه بر 19قابل قسمت نيست.
نقد: كلمه ي قرآن 71بار تكرار شده
است نه 57بار و بر 19قابل قسمت نيست.
.5توجيه قرآن بعنوان "مجيد"، به تعداد تكرار حرف "ق"
در هر يك از سوره
هاى پاراف-ق مربوط ميشود، مقدار عددى كلمه "مجيد" . 57است
.6سوره 42داراى 53آيه است، و 42+53ميشود ،95يا .19 x5
نقد: در شماره ي 3ابتداي اين بحث
بسم االله را نيز جزو آيات دانست تا با 19جور شود و اينجا
بسم االله را جزو آيات نگرفته كه بازهم عدد 19 جور شود؟ بعلاوه به چه دليلي شماره
ي سوره و شماره ي آيات آنرا با هم جمع مي كند؟چرا ضرب يا تقسيم نمي كند؟
.7سوره 50داراى 45آيه است، و 50+45هم ميشود .19
x5 ،95
نقد: در شماره ي 3صفحه ي قبل بسم
االله را نيز جزو آيات دانست تا با 19جور شود و اينجا
بسم االله را جزو آيات نگرفته كه بازهم عدد 19جور شود؟ به چه
دليلي شماره ي سوره و شماره ي آيات آنرا با هم جمع مي كني؟
.8تعداد "ق" ها در همه آيات شماره " "19در سراسر قرآن ميشود ،76يا .19x4
نقد: 72عدد است كه بر 19قابل قسمت نيست. بعلاوه چرا تعداد ق در كل قرآن با عدد
19جور نيست كه 7037عدد است و بر 19قابل قسمت نيست.
.......بر من نشانه هايى از انشاء رياضى قرآن پديدار شد.
براى مثال، مشاهده شد كه مردميكه به لوط كافر شدند، در آيه 13:50آمده است و
در همه قرآن 13مرتبه تكرار شده است- 7:80؛ 11:70 ،74 ،89؛ 21:74؛ 22:43؛
).نقد: تصريح به قوم54:33 ؛ و50:13 ؛38:13 ؛29:28
؛27:54 ،56 ؛26:160
لوط
در قرآن 12مرتبه آمده است و ذكر قوم لوط بصورت برادران لوط در دو جا و
با روشهاي ديگر مثل ضمير جمع در 10جا آمده است بنابر اين بحث ايشان خطاست(
همه جا به آنها بعنوان "قوم" اشاره شده است، بجز يك استثناء )نقد: دو بار ( در سوره
پاراف دار-ق ،50جاييكه به آنها
بعنوان "اخوان"
اشاره شده است.
واضح است كه اگر كلمه ق- دار "قوم" استفاده شده بود، شمارش حرف "ق"
در سوره 50ميشد ،58و اين پديده بكلى
از بين ميرفت.
نون )ن(
اين
پاراف در نوع خود بى نظير است؛ در يك سوره آمده است، 68و اسم اين حرف در نسخه اصلى با سه حرف
ديكته شده است- نون- بنابراين، دو "ن" شمرده ميشود. شمارش اين حرف در
سوره پاراف دار-ن 133مرتبه است، يا
).19x7نقد:
منظور از نسخه ي
اصلي قرآن كدام نسخه است. در قرآنهاي با رسم الخط عادي و عثماني و مورد تاييد
مدينه و مراكز مهم ديگر جهان اسلام همه جا بصورت ن آمده است نه نون. ظاهرا در
اينجا براي اينكه با عدد 19جور در آيد مجبور
شده در قرآن دست ببرد.(
"ن" آخرين پاراف
قرآنى است و اين واقعيت مشاهدات خاصى را
بوجود مى آورد. براى مثال، تعداد آيات از اولين پاراف قرآنى )ا. ل. م. از (2:1تا آخرين پاراف )ن. از (68:1ميشود ،5263يا ) .19x277نقد:
خود آيات داراي
حروف مقطعه را در محاسبه وارد نكرده است. سوره ي 68كه آخرين حرف
مقطعه را دارد را نيز در محاسبه وارد نكرده است. چرا؟ براي اينكه محاسبه اش درست
در آيد( كلمه "خدا" )االله( (19x139) 2641مرتبه در بين اولين پاراف و
آخرين پاراف تكرار شده است. )نقد: در اين فاصله كلمه ي االله 2703مرتبه تكرار شده
كه بر 19قابل قسمت نيست( از آنجاييكه مجموع تكرار
كلمه "خدا" 2698است )نقد: 2807عدد است و محاسبه بعدي غلط مي
شود(، در نتيجه تكرار آن در خارج از پارافهاى "ا. ل. م." از سوره 2:1از يك طرف، و
پاراف "ن" از سوره 68:1از طرف ديگر،
ميشود ،57يا ).19 x3نقد: مي شود 104كه بر 19قابل قسمت نيست(
جدول 9تا 20ثابت ميكند كه پاراف "نون" بايد با دو "ن"
باشد. )نقد:
در اين صورت "و"
هم جزو حروف
مقطعه ي اين
سوره مي شود و
تعدادش 96است و بر 19قابل قسمت نيست
بنابراين تغيير ن به نون مشكل ديگري را براي عدد 19ايجاد مي كند.(
)ص(
اين
پاراف در ابتداى سه سوره آمده است، ،19 ،7و ،38و مجموع تكرار حرف "ص" در اين سه سوره ميشود ) ، (29 +
26 + 97 =152 .19x8قابل توجه است كه
در ،7:69كلمه "بسطه"
با "ص"
نوشته شده است
بجاى "س." اين تغيير بسيار اشتباه است و
كد قرآن را از بين ميبرد. با نگاهى به قديمى ترين قرآن موجود، نسخه تاشكند، معلوم
شد كه كلمه
"بسطه" با ديكته صحيح
نوشته شده است، يعنى با "س" .
)نقد: مجموع حرف ص در هيچيك از سه سوره بر 19قابل قسمت
نيست كه ناقض كد 19است. وي براي اينكه 19را از آن در
آورد تعداد ص در سه سوره را با هم جمع كرده و ص در بصطه را نيز به س تبديل كرده است.
از طرف ديگر حروف مقطعه ي اين سه سوره متفاوتند "
7سوره : المص، :19كهيعص، :38ص"
نمي توان ص را از
اين سه فرم جدا كرد و
با هم جمع كرد.
حروف مقطعه ي هر كدام از اين سه سوره بايد بتنهائي ضريب 19باشند كه نيستند." سوره 7ا: 2344ل:
1531م: 1164ص: 97جمع: 5136كه نه بصورت انفرادي و نه بصورت
جمع قابل تقسيم بر 26 : ص117 :
ع335
: ي149 : ه137:: ك19 نيستند" "سوره ي19 جمع: 764كه نه بصورت انفرادي و نه بصورت
جمع قابل تقسيم بر 19 نيستند" و در سوره ي 38نيز ص مساوي 29است كه بر 19قابل قسمت نيست. جمع حروف مقطعه ي سه سوره با هم 5929است كه بر 19قابل قسمت نيست. كليه ي اين موارد كد 19را نقض ميكند.(
ي. س. )يس(
اين
دو حرف در ابتداى سوره 36آمده اند. حرف "ى" در اين سوره ) 237مرتبه نقد: 236مرتبه است و
محاسبه ي بعدي وي غلط است بنابراين اين سوره هم از كد 19تبعيت نمي
كند(تكرار شده است، و حرف" س" 48مرتبه. مجموع هر دو اين حروف 285يا19x15
ميشود،
ح. م. )حم(
هفت سوره در قرآن با حروف "ح" و "م" شروع ميشود؛ سوره 40 تا .46مجموع تكرار اين حروف در اين
هفت سوره پاراف دار- ح. م. ميشود
،2147يا .19x113
طبيعتآ تغيير
تنها يك حرف "ح" يا "م" در هر يك از اين هفت سوره پاراف
دار- ح. م. اين پديده هيبت انگيز را از بين ميبرد.
نقد: چنانچه قبلا گفتم سوره ي 42حروف مقطعه اش با
بقيه ي سور فوق فرق مي كند و حم عسق است و جمع كردن سوره ي 42با بقيه ي سور فوق
درست نيست. از طرف ديگر از 5حرف اول سوره ي 42چهار حرف )ح م ع س( از كد 19تبعيت نمي كنند و جمعشان نيز با كد 19ناسازگار است.
ع. س. ق.
اين
پاراف ها آيه 2از سوره 42را تشكيل ميدهند و مجموع تكرار اين حروف
در اين سوره ميشود ،209يا .19x 11حرف "ع" 98مرتبه و حرف "س"
54مرتبه، و حرف "ق" 57مرتبه تكرار شده است.
نقد: سوره ي 5 42داراي حرف مقطعه است "حم عسق"
كه قبلا گفتيم كه
از كد 19تبعيت نمي كند
اگر بنا بر جمع باشد )طبق نظر رشاد خليفه( بايد جمع اين پنج حرف ) (562بر 19قابل قسمت باشد كه نيست. هر كسي
مي تواند از بين چندين عدد اعدادي را برگزيند كه به عدد خاصي قابل قسمت باشد.
ا. ل. م. )الم (
حروف "ا،" "ل،"
"م،" مورد استفاده
ترين حروف در زبان عربى هستند، و به همين ترتيبى كه در پارافهاى قرآنى مى بينيم_ اول "الف،" سپس "ل،" و بعد "م". اين حروف شش سوره را آغاز
ميكنند ،29 ،3 ، - 2 ،31 ،30و 32و مجموع تكرار
اين سه حرف در هر يك از اين شش سوره 1672 ،(19x298) 5662 ،(19x521)
9899 ] است19 مضربى از .[ ( بترتيب19x30) 570 (، و19x43) 817 ،(19x66) 1254 ،(19x88) بنابراين،
مجموع تكرار آنها در شش سوره ميشود ،(19x1046)
19874و تغيير هر يك از اين حروف اين پديده را از بين ميبرد.
نقد: رشاد خليفه ءا أ إ را جزو الف بحساب آورده ولي ؤ ئ را بحساب نياورده
است كه غلط است و تمام محاسبات الف وي اشتباه است. و در نتيجه سوره
هاي مذكور نه بصورت انفرادي و نه بصورت جمع، از كد 19تبعيت نمي كنند.
ا. ل. ر. )الر (
اين
پاراف ها در سوره هاى ،14 ،12 ،11 ،10و 15يافت ميشوند.مجموع تكرار
اين حروف در اين سوره ها ميشود 2489 ،( 19x13) 2489(، بترتيب19x48) 912 (، و19x63) 1197،(19x125)2375 ،(19x131)
نقد: چنانچه قبلا گفتم رشاد خليفه بعضي همزه ها را بحساب
نياورده است تمام محاسبات الف وي اشتباه است. و در نتيجه سوره هاي مذكور نه بصورت
انفرادي و نه بصورت جمع، از كد 19تبعيت نمي كنند.
ا ل م ر )المر(
اين حروف در ابتداى يك سوره آمده اند سوره شماره ،13و مجموع
تكرار اين چهار حرف ميشود ،1482يا .19x78حرف "الف" 605 مرتبه تكرار شده است حرف "ل"
480مرتبه و حرف "م" 260مرتبه و حرف "ر"
. 137مرتبه
نقد: نقد قبلي اينجا نيز صادق است.
ا. ل. م. ص. )المص (
تنها يك سوره با اين پاراف ها آغاز شده است، سوره ،7و حروف الف" در اين سوره 2529مرتبه تكرار شده است، حروف "ل"
1530مرتبه، حرف "م" 1164مرتبه، و حرف "ص"
97مرتبه . بنابراين، مجموع تكرار اين چهار حرف در اين سوره ميشود:
.97+164+1530+2529=5320=19x280
نقد: نقد قبلي اينجا نيز صادق است.
ك. ه. ى. ع. ص. )كهيعص (اين طولانى ترين مجموعه پارافها است كه
داراى پنچ حرف است و در يك سوره آمده است، سوره .19حرف "ك"
در سوره 137 ،19مرتبه تكرار شده
است، حرف "ه" 175مرتبه، حرف "ى"
343مرتبه، حرف "ع" 117مرتبه، و "ص"
26مرتبه. بنابراين، مجموع تكرار اين پنچ حرف.26+117+343+175+137=798=19x42 ميشود.
نقد: حرف ي 333مرتبه تكرار شده
است بنابراين جمع حروف قابل تقسيم بر 19نيست.
ه. ، ط. ه. )طه(، ط. س. )طس(، ط. س. م. )طسم(
ارتباط
پيچيده اى اين پارافهاى قرآنى را بهم مربوط ميسازد تا مجموعى حاصل
كند كه بر عدد 19قابل قسمت است. پاراف "ه" در سوره هاى 19و 20آمده است. پاراف "ط. ه."
در سوره 20آمده است. پاراف "ط. س." در ابتداى سوره 27آمده است، در حالى كه پاراف "ط. س. م."
در ابتداى سوره
هاى 26و 28آمده است. . تعدد تكرار اين پارافهاى در جدول . 6آمده است
نقد: اندكي تامل كنيد آيا از اين غيرمنطقي تر مي توان عمل كرد. جمع
حروف هيچيك از سوره هاي فوق بطور انفرادي بر 19قابل قسمت نيست.
رشاد براي اينكه بالاخره به 19برسد حروف متفاوت 4سوره را ب هم
جمع كرده بازهم بر 19قابل قسمت نبوده است. سپس حرف ه را از
يك
سوره ي ديگر جدا كرده و قرض گرفته و با بقيه جمع كرده تا به 19 قابل قسمت شود.
اينكارها را با هر متني مي توان كرد.
"مقدارعددى"چيست
هنگاميكه قرآن وحى شد، 14قرن پيش، اعدادى كه امروزه مي شناسيم وجود
نداشتند. در آن زمان از روشى عمومى پيروى ميشد كه از حروف عربى،
عبرى، آرامى، و يونانى بعنوان اعداد استفاده ميشد. عدد تعيين شده براى هر حرف "مقدار عددى" حساب ابجد، يا حساب جمل
آن حرف است.
مقدار عددى حروف الفباى عربى در جدول 7نشان داده شده
است.
خواص رياضى ديگر
سوره هاى پاراف دار
چهارده حرف عربى، نيمى از الفباى عربى، در تشكيل 14مجموعه مختلف پاراف ها شركت دارند. با اضافه كردن
مقدار عددى هر يك از اين حروف، به تعداد سوره هايى كه با پارافهاى قرآنى آغاز
ميشوند ) ،(29مجموعى بدست مى آيد كه ميشود ،722يا .19 x19 x2
نقد: با توجه به اينكه رشاد خليفه معتقد است كه حروف مقطعه ي سوره ي
68بصورن نون )ن و ن( است نه ن، بنابراين تعداد حروف مقطعه 15 عدد
مي شوند نه 14تا، چون يك واو )و( هم بين دو نون وجود دارد كه بنظر مي رسد
رشاد عمدا آنرا بحساب نياورده تا حسابهايش درست در آيد. اگر به قرآنهاي فعلي
اعتماد كند و يك ن را در نظر بگيرد بسياري محاسباتش بهم مي خورد و اگر ن و ن را
بپذيرد مجبور است كه واو را هم در نظر بگيرد كه باز هم محاسباتش را بهم مي ريزد.
بنابر اين رشاد با زيركي دو نون را گرفته و واو را رها كرده است تا محاسباتش جور
شود.
يعني نه قرآن موجود را پذيرفته و نه قرآن مورد نظرش را. بنابراين در محاسبه
ي فوق بايد 15را اضافه كرد كه نتيجه اش بر 19قابل قسمت نيست.
بعلاوه بر اساس چه ضابطه اي بايد اينگونه جمع كرد مثلا با توجه به اينكه بعضي از
اين حروف بارها تكرار شده اند قاعدتا بايد جمع تمامشان را در نظر گرفت كه بر 19قابل قسمت
نيست. با اين اعداد اگر به روشهاي ديگري هم بازي كنيم موارد متعددي كه بر 7
19يا بر يا بر هر عدد ديگري قابل قسمت باشد مي توان يافت.
بعلاوه،
اگر مجموع مقدار عددى همه 14پاراف را با هم جمع كنيم، باضافه شماره
اولين سوره اى كه پاراف در آن آمده است، جمع كل ميشود ،988يا .19x52جدول 8نشان دهنده اين
اطلاعات است.
نقد: چون رشاد بجاي ن تنها ن و ن را قبول كرده بايد با 15حرف مقطعه در نظر گرفته شود نه 14كه نتيجه بر 19قابل قسمت نيست. من واو را با خط قرمز به جدول اضافه
كردم. بعلاوه چرا از هم كم نمي كنيد؟ چرا ضرب نمي كنيد؟ چرا با شماره ي آخرين سوره
جمع نمي كنيد؟ چون نظر شما را تامين نمي كند و بر 19قابل قسمت نيست.
اگر تعداد تكرار هر يك از 14حرفى را كه
در جدول 8آمده است، بعنوان پاراف باضافه شماره سوره هايى كه حروف در
آنها بعنوان پاراف آمده اند، كنيم، جمع كل ما ميشود ،2033يا .19x 107به جدول 9توجه كنيد.
نقد: مشكل اضافه شدن واو را در جدول 9با خط قرمز نشان دادم.
جالب
است كه رشاد خليفه دو ن را در نظر گرفته و واو را رها كرده تا محاسباتش درست شود.
جدول
10مجموع تكرار پارافهاى قرآنى، باضافه مجموع مقدار عددى اين حروف
را در كل سوره نشان ميدهد. مجموع كل براى همه سوره هاى پاراف دار ميشود .1089479اين عدد كه
بيش از يك ميليون است بر 19 قابل قسمت است ) .(1089479=19x57341كوچكترين تغيير يا تحريفى اين سيستم را بر هم ميزند.
تذكر: مجموع مقدار عددى پارافهاى قرآنى در هر سوره مساوى است با مقدار
عددى هر پاراف ضرب در تعداد تكرار آن پاراف در سوره.
نقد:
اولا
بازهم واو را در نظر نگرفته و دو نون را در نظر گرفته است. محاسبه با در
نظر گرفتن واو را با خط قرمز در جدول نوشته ام كه موجب مي شود مقدار محاسبه شده ي
كل بر 19قابل قسمت نباشد. ثانيا: چنانچه قبلا گفتم رشاد خليفه در
محاسبه ي تعداد الف دچار خطا شده است چون بعضي همزه ها
را محاسبه و بعضي را از قلم انداخته است بنابراين كليه ي محاسبات
داراي الف غلطند و در مجموع قابل قسمت به 19نخواهد شد.
ادامه دارد...
به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر