شيعيگری شيعيگری
چنانکه بسياري از خوانندگان ميدانند، چهار ماه پيش کتابي درباره کيش شيعي به چاپ رسانيديم، و آن کتاب بدانسان که پيش بيني کرده بوديم ماية هايهوي گرديد. بدخواهان بجاي آنکه به ايرادها و پرسشهاي ما پاسخي دهند، يا اگر پاسخي نمي دارند، از آميغ پژوهي درآمده گفته هاي ما را بپذيرند، به هايهوي برخاستند. دولت بهانه پيدا کرده کتاب را بازداشت و داستان را »جرمي« پنداشته به دادسرا فرستاد تا پرونده اي پديد آيد و در دادگاه کيفري داوري شود. ما از اين پيشامد اندوه نخورديم. زيرا هاي هوي شوند آن شد که کسان بسياري که از کوششهاي ما آگاهي نمي داشتند، آگاهي يافتند و کتابهاي ما را جُسته و يافته و هوشيارانه به خواندن پرداختند. دشمنان ما با بديهاي خود به ما ياري کردند. از آنسو ما دوست ميداريم همه سخنان ما به داوري گزارده شود. ما خود خواهان همان مي باشيم .براي شناخته شدن راست از کج و استوار از سُست، يگانه راه داوري ميباشد.
ولي جاي پرسش است ا، داوران ين کار چه کساني شايند بود؟... رسيدگي از روي چه قانوني تواند بود؟... آيا سه تن يا پنج تن »دادرس« از کارکنان وزارت دادگستري شاينده اين داوري ميباشند؟... آيا در قانونهاي ايران چيزي که راست يا کج بودن گفته هاي ما را نشان دهدتوانند يافت؟ بي گفتگوست که »دادرسان« وزارت دادگستري شاينده چنان داوري نمي باشند، و در قانونهاي ايران نيز چيزي که دستاويز آن داوري باشد يافته نمي شود. آنچه ما مي دانيم اين داوري از دو راه توانستي بود:
يکي آنکه دولت چون از چاپ شدن چنين کتابي آگاه گرديد نشستي از ملايان برپا گرداند و از آنان پاسخ خواهد. اگر دولتي نيکخواه و دلسوز بودي اين کار کردي. زيرا آن کتاب درباره گرفتاريهاي ايران است و يک رشته سخناني از ارجدارترين گفته ها به ميان آورده شده. آن کتاب در اين زمينه است که مردم ايران نافهميده و نادانسته گرفتار يک رشته گمراهي هاي بسيار زيانمندي گرديده اند، و تا اين گمراهي ها هست حال توده بهتر از اين نخواهد بود. در چنين زمينه بسيار بزرگ و ارجداري سخن رانده شده و دليلهاي بسيار روشن ياد
گرديده. به چنين سخناني دولت بايستي بيش از ديگران دلبستگي نمايد و ارج گزارد و از ياوري و پشتيباني به ما باز نايست ،د براي آنکه هوده بسيار نيک و بزرگي بدست آيد گام پيش گزارده از ملايان پاسخ خواهد، و آنگاه انجمني از دانشمندان و نيکخواهان برپا گردانيده از آنان داوري خواهد، و بدينسان به يک کار تاريخي بزرگي برخاسته نام خود را در تاريخ جاودان گرداند. ولي افسوس که چنان دولتي نمي بود و چنين کاري کرده نشد.
ديگري آنکه خردمندان و نيکخواهان جهان، از ايرانيان و ديگران که در اين کشور کم نمي باشند، گفته هاي ما را بخوانند و خود در ميانه داور باشند. بخوانند و نخست بدانند آن هاي هوي ها در برابر چه بوده، ما چه گفته بوديم که در پاسخش دچار وحشيگري ها گرديديم. چه مي خواستيم که گرفتار دادسرا شديم دوم بدانند به چه شوند اين توده بدينسان بدبخت و تيره روز گرديده. به چه شوند اين کشور چنين ويرانه افتاده. به چه شوند دسته هاي بزرگي از مردم با کشور و پيشرفت آن دشمني مي نمايند و هميشه بدبختي آنرا مي خواهند. سوم بدانند ما در چه راه ميکوشيم و بهر چه اين همه رنج و گزند مي کشيم. بهر چه اين همه بدزباني و بي فرهنگي از بدخواهان مي بينيم.
اينها را بدانند و آنچه شاينده خردمندي و پاکدلي ايشانست داوري کنند، و آنچه باينده مردانگي و غيرت ايشانست ياوري دريغ ندارند. داوري در اين زمينه يا آنگونه بايستي يا اينگونه، و چون آن يکي نبود ما ناچار شديم اين يکي را درخواست کنيم، و بهتر دانستيم گفته هاي خود را در اين باره با زبان روشن تر و بهتري، به رشته نوشتن کشيم و نسخه هاي کمي از آن به چاپ رسانيده به کساني که به خردمندي و نيکخواهي آنان اميد توان بست براي خواندن فرستيم. اينست داستان نوشتن اين کتاب و چاپ آن. نکته اي را که مي بايد در اينجا يادآوري کنيم آنست که اين کتاب چون درباره يک رشته جستارهاي ارجداريست، و آنگاه از خواننده داوري طلبيده شده، اينست هرکسي بايد آن را با انديشه خواند و هر سخني را با دليلهايي که برايش آورده شده نيک سنجد و خرد را به داوري وادارد، و پس از اين باشد که از آن گذشته به سخن ديگري پس از آن، پردازد.
چون بارها ديده شده، کسانيکه کتابهاي ما را مي خوانند چون با سخناني ناشنيده روبرو ميگردند، در بار يکم دل آزرده ميشوند و به آساني آنها را نمي توانند پذيرفت، و از آنجا که هر گفته اي دليل استواري همراه ميدارد ناپذيرفتن نيز نمي توانند و، اينست دو دل مي مانند. اين کسان بايد به يکبار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بيگمان آنچه را که در بار يکم پذيرفتن نتوانسته اند در بار دوم و سوم خواهند توانست.
بهر حال ما هيچ سخني را بي دليل نگفته ايم و اين نمي خواهيم که کسي نافهميده و باور نکرده سخني را از ما بپذيرد. ما چنانکه خواهش کرده ايم دوست ميداريم هر خواننده اي راستي را داور باشد. هيچ سخني را از ما بي دليل نپذيرد و از هيچ سخني که با دليلست چشم نپوشد. چنان داند که يک دادگاه بزرگيست که او داورش مي باشد و رفتاري کند که شاينده چنان جايگاه باشد.
اگر کساني از آنان پس از خواندن بتوانند به داوري خود رويه کار دهند، بدينسان که فهميده خود را بنويسند و يا گفتاري پرداخته به روزنامه ها فرستند و يا کتابي در همين زمينه به چاپ رسانند، اين کاريست که بسيار سودمند خواهد افتاد و هوده هاي بسيار نيکي را دربر خواهد داشت.
احمـد کسـروي
تهران ١٣٢٣
چنانکه بسياري از خوانندگان ميدانند، چهار ماه پيش کتابي درباره کيش شيعي به چاپ رسانيديم، و آن کتاب بدانسان که پيش بيني کرده بوديم ماية هايهوي گرديد. بدخواهان بجاي آنکه به ايرادها و پرسشهاي ما پاسخي دهند، يا اگر پاسخي نمي دارند، از آميغ پژوهي درآمده گفته هاي ما را بپذيرند، به هايهوي برخاستند. دولت بهانه پيدا کرده کتاب را بازداشت و داستان را »جرمي« پنداشته به دادسرا فرستاد تا پرونده اي پديد آيد و در دادگاه کيفري داوري شود. ما از اين پيشامد اندوه نخورديم. زيرا هاي هوي شوند آن شد که کسان بسياري که از کوششهاي ما آگاهي نمي داشتند، آگاهي يافتند و کتابهاي ما را جُسته و يافته و هوشيارانه به خواندن پرداختند. دشمنان ما با بديهاي خود به ما ياري کردند. از آنسو ما دوست ميداريم همه سخنان ما به داوري گزارده شود. ما خود خواهان همان مي باشيم .براي شناخته شدن راست از کج و استوار از سُست، يگانه راه داوري ميباشد.
ولي جاي پرسش است ا، داوران ين کار چه کساني شايند بود؟... رسيدگي از روي چه قانوني تواند بود؟... آيا سه تن يا پنج تن »دادرس« از کارکنان وزارت دادگستري شاينده اين داوري ميباشند؟... آيا در قانونهاي ايران چيزي که راست يا کج بودن گفته هاي ما را نشان دهدتوانند يافت؟ بي گفتگوست که »دادرسان« وزارت دادگستري شاينده چنان داوري نمي باشند، و در قانونهاي ايران نيز چيزي که دستاويز آن داوري باشد يافته نمي شود. آنچه ما مي دانيم اين داوري از دو راه توانستي بود:
يکي آنکه دولت چون از چاپ شدن چنين کتابي آگاه گرديد نشستي از ملايان برپا گرداند و از آنان پاسخ خواهد. اگر دولتي نيکخواه و دلسوز بودي اين کار کردي. زيرا آن کتاب درباره گرفتاريهاي ايران است و يک رشته سخناني از ارجدارترين گفته ها به ميان آورده شده. آن کتاب در اين زمينه است که مردم ايران نافهميده و نادانسته گرفتار يک رشته گمراهي هاي بسيار زيانمندي گرديده اند، و تا اين گمراهي ها هست حال توده بهتر از اين نخواهد بود. در چنين زمينه بسيار بزرگ و ارجداري سخن رانده شده و دليلهاي بسيار روشن ياد
گرديده. به چنين سخناني دولت بايستي بيش از ديگران دلبستگي نمايد و ارج گزارد و از ياوري و پشتيباني به ما باز نايست ،د براي آنکه هوده بسيار نيک و بزرگي بدست آيد گام پيش گزارده از ملايان پاسخ خواهد، و آنگاه انجمني از دانشمندان و نيکخواهان برپا گردانيده از آنان داوري خواهد، و بدينسان به يک کار تاريخي بزرگي برخاسته نام خود را در تاريخ جاودان گرداند. ولي افسوس که چنان دولتي نمي بود و چنين کاري کرده نشد.
ديگري آنکه خردمندان و نيکخواهان جهان، از ايرانيان و ديگران که در اين کشور کم نمي باشند، گفته هاي ما را بخوانند و خود در ميانه داور باشند. بخوانند و نخست بدانند آن هاي هوي ها در برابر چه بوده، ما چه گفته بوديم که در پاسخش دچار وحشيگري ها گرديديم. چه مي خواستيم که گرفتار دادسرا شديم دوم بدانند به چه شوند اين توده بدينسان بدبخت و تيره روز گرديده. به چه شوند اين کشور چنين ويرانه افتاده. به چه شوند دسته هاي بزرگي از مردم با کشور و پيشرفت آن دشمني مي نمايند و هميشه بدبختي آنرا مي خواهند. سوم بدانند ما در چه راه ميکوشيم و بهر چه اين همه رنج و گزند مي کشيم. بهر چه اين همه بدزباني و بي فرهنگي از بدخواهان مي بينيم.
اينها را بدانند و آنچه شاينده خردمندي و پاکدلي ايشانست داوري کنند، و آنچه باينده مردانگي و غيرت ايشانست ياوري دريغ ندارند. داوري در اين زمينه يا آنگونه بايستي يا اينگونه، و چون آن يکي نبود ما ناچار شديم اين يکي را درخواست کنيم، و بهتر دانستيم گفته هاي خود را در اين باره با زبان روشن تر و بهتري، به رشته نوشتن کشيم و نسخه هاي کمي از آن به چاپ رسانيده به کساني که به خردمندي و نيکخواهي آنان اميد توان بست براي خواندن فرستيم. اينست داستان نوشتن اين کتاب و چاپ آن. نکته اي را که مي بايد در اينجا يادآوري کنيم آنست که اين کتاب چون درباره يک رشته جستارهاي ارجداريست، و آنگاه از خواننده داوري طلبيده شده، اينست هرکسي بايد آن را با انديشه خواند و هر سخني را با دليلهايي که برايش آورده شده نيک سنجد و خرد را به داوري وادارد، و پس از اين باشد که از آن گذشته به سخن ديگري پس از آن، پردازد.
چون بارها ديده شده، کسانيکه کتابهاي ما را مي خوانند چون با سخناني ناشنيده روبرو ميگردند، در بار يکم دل آزرده ميشوند و به آساني آنها را نمي توانند پذيرفت، و از آنجا که هر گفته اي دليل استواري همراه ميدارد ناپذيرفتن نيز نمي توانند و، اينست دو دل مي مانند. اين کسان بايد به يکبار خواندن بس نکرده کتاب را دو بار و سه بار بخوانند که بيگمان آنچه را که در بار يکم پذيرفتن نتوانسته اند در بار دوم و سوم خواهند توانست.
بهر حال ما هيچ سخني را بي دليل نگفته ايم و اين نمي خواهيم که کسي نافهميده و باور نکرده سخني را از ما بپذيرد. ما چنانکه خواهش کرده ايم دوست ميداريم هر خواننده اي راستي را داور باشد. هيچ سخني را از ما بي دليل نپذيرد و از هيچ سخني که با دليلست چشم نپوشد. چنان داند که يک دادگاه بزرگيست که او داورش مي باشد و رفتاري کند که شاينده چنان جايگاه باشد.
اگر کساني از آنان پس از خواندن بتوانند به داوري خود رويه کار دهند، بدينسان که فهميده خود را بنويسند و يا گفتاري پرداخته به روزنامه ها فرستند و يا کتابي در همين زمينه به چاپ رسانند، اين کاريست که بسيار سودمند خواهد افتاد و هوده هاي بسيار نيکي را دربر خواهد داشت.
احمـد کسـروي
تهران ١٣٢٣
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر