مقدمه
بسیاری از محققين به اهميت اعتقادات مذهبي در تحولات دنیای اسلام پي نبرده اند . در حالیکه هیچ عاملي به اندازه ي اسلام در تعيين خط مشي فرهنگي ، سیااسي، اقتصادي...ملل اسلامي نقش نداشته و ندارد. هر گونه بررسي جامعه شناسانه در امور اجتماعي جهان اسلام بدون در نظر گرفتن عامل فوق العاده مهم اعتقاد اسلامي، عقيم ا ست. اگر كشورهاي اسلامي قرنها ست هيچگونه ي وپیشرفت وا قعي علمي نداشته اند. اگر كشورهاي اسلامي منشا هیيچ تحول ارزشمندي در صدها سال اخیر نبودهاند.
بسیاری از محققين به اهميت اعتقادات مذهبي در تحولات دنیای اسلام پي نبرده اند . در حالیکه هیچ عاملي به اندازه ي اسلام در تعيين خط مشي فرهنگي ، سیااسي، اقتصادي...ملل اسلامي نقش نداشته و ندارد. هر گونه بررسي جامعه شناسانه در امور اجتماعي جهان اسلام بدون در نظر گرفتن عامل فوق العاده مهم اعتقاد اسلامي، عقيم ا ست. اگر كشورهاي اسلامي قرنها ست هيچگونه ي وپیشرفت وا قعي علمي نداشته اند. اگر كشورهاي اسلامي منشا هیيچ تحول ارزشمندي در صدها سال اخیر نبودهاند.
اگر عقب افتادگي با مسلمان بودن، همبستگي مثبت دارد. اگر در اكثر كشورهاي اسلامي تقاضائي براي حقوق بشر و دموكراسي نيست. اگر در معدود كشورهاي اسلامي كه يک دموكراسي نيم بند وجود دارد، این دموکراسی پا نمیگیرد و دائم در تزلزل است. اگرمحصول خیزش اسلامی جدید در ایران و افغانستان،صدور نفرت و مرگ به جهان بوده است و دهها اگر دیگر. همه این اگرها با اسلام در ارتباط است و بايد محققان این ارتباطات را پیدا كنند. این كتاب بطور كاملا مستند به موضوع دخالت اسلام درسیاست، اقتصاد و حقوق و پي آمدهاي آن مي پردازد.
بيش از سي سال است كه در ایران، نقلاب اسلامي اتفاق افتاده است.این نقلاب مدعي بود كه بر اساس اسلام ، جامعه اي خواهد ساخت مملو از معنویت ، جامعه اي پيشرفته هم در امور مادي وهم در امور معنوی، پر از عدالت، عاري از ظلم، عاري از فقر و تمام ویژگيهاي مثبت دیگر. جامعه اي نمونه خواهد ساخت براي همه ي جهانيان، بنحوي كه جهانيان ديدن آن به اسلام اشتياق پيدا كنند و بدين وسيله اسلام در جهان گسترش پيدا كند. در زمينه ي اقتصاد مدعي بود كه تمام اشكالات سرمايه داري و كمونيسم را برطرف مي كند و نظام اقتصادي ايده آلي را بنيانگذاري مي كند كه در آن عدالت و پيشرفت و كار و ثروت موج مي زند. مدعي بود كه دستگاه قضائيي خواهد ساخت كه هر صاحب حق و مظلومي را در كمترين زمان ممكن به حقش مي رساند و ريشه ي مفاسد اجتماعي را بر ميكند، آنگونه كه دزدي، جنايت و بي عفتي و امثالهم بندرت مشاهده شوند. امثال من كه جوانان آن روزگار بوديم براي يك چنين نظام ايده آلي تلاش و جانفشاني كرديم. اما اكنون بيش از 30 سال گذشته است و خود مي بينيد كه
به هيچيك از ايده آلها نرسيديم كه هيچ، ثمره ي 30 سال تلاش ما جامعه اي شد مملو از بيداد، مملو از خفقان، متفكران سر كوفته و جاهلان سر بر افراشته، نه از آزادي خبري است و نه از كرامت انساني، جامعه اي با عقب افتاده ترين و ناعادلانه ترين سيستم قضائي، عقب افتاده ترين سيستم اداري، با بيشترِ مردم زير خط فقر و بقيه را خود مي دانيد.قرار بود جامعه ي ايده آلي به جهان عرضه كنيم، بجاي آن مرگ وخون و نفرت به جهان صادر كرديم. در جنگي 8 ساله حداقل يك ميليون جوان بيگناه را به خاك وخون كشيديم. در خارج از مرزهايمان، صدها نفر ر ا مستقيما خود ترور كرديم و هزاران نفر را با كمك به گروههاي تروريستي به خون غلطانديم. و طالبان، فرم تكامل يافته ي ما، با ايده گرفتن از ما سربرآورد كه فجيع ترين نوع كشتار را به جهان عرضه كرد. طبيعي است كه مردم و متفكران به اين فكر بيفتند كه ما چه كرديم كه چنين شد؟ اشكال از كجاست؟ پاسخ راحت و سريعي كه به ذهن مي آيد اين است كه خطا از مسئولين حكومت اسلامي است. اما آيا واقعا چنين است؟ تمام اين فجايع را مسئولين درست كردند؟ در حاليكه حداقل در اوائل انقلاب، مسئولين حكومتي عمدتا مردمي مؤمن و از جان گذشته بودند كه خود براي انقلاب تا پاي جان تلاش كرده بودند. آيا واقعا خميني به قصد خيانت به مردم و اسلام، اين انقلاب را رهبري كرد؟ آيا منتظري، مطهري، بهشتي، باهنر، رجائي و دهها نفر ديگر همگي خائن بودند؟ قطعا خير اين پاسخ بيش از اندازه كودكانه است كه همه ي اشكالات را به گردن پاكباخته ترين افراد اين انقلاب بيندازيم. البته انسانها خطاكارند و مسئولين خطاكارتر، اما آيا در اين وسعت؟ پس خطا كجاست؟ دومين منشاء احتمالي خطا، در ايدئولوژي است كه راهنماي اين انقلاب و مسئولين آن بوده است. اين ايدئولوژي اسلام بوده و هست. اما براي مؤمنان بسيار بسيار سخت است كه اسلام را به قصد يافتن علت مشكلات انقلاب بررسي كنند، ولي چاره اي نيست. بهر روي چاره اي جز بررسي احكام اسلامي نيست؟
در شروع و ادامه ي انقلاب اسلامي، تصور ما از اسلام اين بود كه اسلام براي تمام نيازهاي بشر در تمام دورانها و در تمام كشورها، بهترين و كاملترين پاسخ را دارد. بنابر اين اگر به اسلام عمل شود، تمام جنبه هاي زندگي انسان شامل سياست و اقتصاد و حقوق و قضاء و تعليم و تربيت و امنيت و غيره به ايده آلترين سطح خود خواهند رسيد؟ و چيزي شبيه بهشت (جامعه ي ايده آل) در زمين ايجاد مي شود؟ آيا اين برداشت ما از اسلام درست بود؟؟ اين كتاب در پي پاسخ به اين سؤال است. در اين كتاب ما فقط احكام حقوقي، سياسي، اقتصادي و قضائي اسلام را بررسي مي كنيم كه در اداره ي جامعه ي ما دخيلند. كاري به احكام عبادي مثل نماز وروزه وحج نداريم كه عمدتا جنبه ي شخصي دارند. تا اينجا به اصطلاح موضوع و محل نزاع مشخص شد. پس ما بايد
در احكام اجتماعي اسلام بگرديم و ببينيم كه برداشت ما از اسلام درست بوده يا خير؟ اما اسلام چيست كه ما در آن جستجو كنيم؟. اسلام قرآن و سنت است. سنت شامل گفتار و كردار پيامبر مي شود . اين عيب بزرگي است كه هر كس آنچه را دوست دارد سعي مي كند از دين بيرون بياورد. اين عيب مخصوصا متوجه روشنفكران مسلمان است. مثلا دكتر شريعتي سعي ميكرد سوسياليسم و رهبري انقلابي (همان ولايت فقيه) را از اسلام بيرون بياورد و با چسبيدن به يكي از صحابه يعني ابوذر، كه موقعيت برجسته اي هم نداشته، سعي كرد كل اسلام را در قالب سوسياليسم بريزد. البته اين عيب تنها مختص روشنفكران هم نيست خميني هم ازجواني در پي بيرون كشيدن حكومت فقيه از اسلام بود و بالاخره اينكار را كرد. هر كس مي تواند آيه اي از قرآن و يا حديثي را بر گيرد كه با نظرات يا ايده هاي خودش نزديك است و دست به قلم فرسائي بزند و ايده هاي خودش را به اسلام نسبت دهد.به اين صورت در اسلام همه چيز هست از هر نوعي، هم سوسياليسم هست و هم كاپيتاليسم، هم دموكراسي هست و هم ديكتاتوري. ولي اين روش درست نيست. اسلام قرآن و سنت است و لا غير. دستور يا حكمي را مي توان به اسلام نسبت داد كه در قرآن و سنت باشد. بيش از آن و غير از آن، هر چه ببافيم به درد خودمان ميخورد
بهترين تفسير هم تفسيري است كه قرآن و سنت را در كنار هم گذاشته باشد تا معاني آيات را استخراج كند. و گرنه مي توان آيه اي از قرآن را برداشت و بدون توجه به آيات ديگر و بدون توجه به شان نزول آيه، برداشتي منعزل و نامربوط به اسلام، از آن استخراج كرد. مباحث اين كتاب كاملا متكي به قرآن و سنت است. چنانچه خواهيد ديد، در بسياري موارد از كمترين توضيح استفاده شده و قرآن و سنت بصورت عريان در جلوي چشم خواننده نهاده شده است. مباحث فقهي هم از معتبرترين كتب فقهي گرفته شده است. از ميان علوم اسلامي، فقه، بيشترين تكيه را بر قرآن و سنت دارد و فقها دقت بسيار كرده اند كه پا را فراتر نگذارند. البته در فقه هم زوائدي وجود دارد كه با استناد به قياس، اجماع و استدلال عقلي ايجاد شده اند ولي براي اهل فقه، تشخيص اين زوائد آسان است همينكه حكمي، آيه يا حديثي ر ا بعنوان مستند نداشت، آن حكم قابل خدشه است. در اين كتاب سعي شده كه اگر حكمي اينچنين است يا نقل نشود و يا به ضعف آن اشاره شود.
نكته ي ديگر اينكه در اين كتاب هم از منابع اهل سنت و هم از منابع شيعه ي دوازده امامي، در كنار هم، استفاده شده است، براي اينكه كتاب براي هر دو گروه قابل استفاده باشد. قرآن كه نزد هر دو (شيعه و سني) يكسان است. اما تعريف سنت فرق مي كند. اهل تسنن، سنت را فقط گفتار و كردار پيامبر مي دانند و لا غير. اما شيعه ب ه سنت پيامبر، سنت امامان دوازده گانه را هم اضافه كرده اند. در نقل روايات از معتبرترين كتب شيعه مخصوصا كتب اربعه و وسائل الشيعه ومعتبرترين كتب اهل سنت مخصوصا
صحاح سته استفاده شده است. در نقل مباحث تاريخي هم از معتبرترين كتب تاريخي نزد هر دو فرقه، يعني سيره ي ابن اسحق (ابن هشام) و تاريخ طبري، استفاده شده است. به نظر بند ه مطالعه ي اين كتاب براي جوانان مسلمان، مخصوصا در زمان حاضر ، بسيار ضروري است و بهمين دليل بنده اقدام به نوشتن آن كردم. اين كتاب در پي آنست كه جوانان مسلمان را متوجه كند كهبرای حكومت در دنياي امروز، احكام اجتماعي، سياسي، اقتصادي و قضائي اسلام نه كافي اند، و نه كارآ. بنابر اين دليلي ندارد كه روحانيون به بهانه ي اجراي اين احكام، قدرت سياسي را بگيرند. اين شما و اينهم احكام سياسي اقتصادي و قضائي اسلام. من به فرم ساده و كاملا مستند، آيات و احاديث و مدارك تاريخي و فقهي را در اختيار شما گذاشته ام. اگر شك داريد يا مي خواهيد بيشتر بررسي كنيد، اين گوي و اين ميدان. سواد شما در هر سطحي هم كه باشد مي توانيد به منابع لازم مراجعه كنيد. قرآن كه ترجمه ي فارسي دارد.
معمولا از تلاش براي درك قرآن شما ر ا ترسانده اند. اين كار روحانيون همه ي مذاهب است كه سعي مي كنند مردم را ازمراجعه به منابع اصلي ديني باز دارند تا هم نان و مقام آنان محفوظ بماند و هم دستشان رو نشود. براي احكام هم مي توانيد به رساله هاي عمليه ي شيعي و يا فقه آسان(اهل سنت) مراجعه كنيد. و اگر عربي هم مي دانيد، مي توانيد به كتب تخصصي و نيمه تخصصي كه در طول بحثها به آنها ارجاع داده شده مراجعه كنيد. در مطالعه ي اين كتاب سعي كنيد تا حدودي بر تعصبات خود لگام بزنيد و مطالب را با ديده ي خرد و بي طرفانه مطالعه كنيد.
موفق باشيد
دکتر سها
منبع:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر