فصل 1
حقوق بشر و اسلام
در اين فصل، دو اصل بسيار اساسي حقوق بشر يعني اصل مساوات انسانها و اصل آزدي بشر را در اسلام مورد بررسي قرار مي دهيم .
اصل برابري
ماده ي 1 اعلاميه جهاني حقوق بشر
تمام افراد بشر آزاد زاده ميشوند و از لحاظ حيثيت و كرامت و حقوق با هم برابراند .
ما ده ي 2 اعلاميه جهاني حقوق بشر:
هر كس ميتو اند بي هيچ گونه تمايزي، به ويژه از حيث نژاد، رنگ، جنس، زبان، دين، عقيده سياسي يا هر عقيده ي ديگر، و همچنين منشا ملي يا اجتماعي، ثروت، ولادت يا هر وضعيت ديگر، از تمام حقوق و همه ي آزاديهاي ذكرشده در اين اعلاميه بهره مند گردد.
شيخ فضل الله نوري: "محال است با اسلام، حكم مساوات" (رسائل، اعلاميه ها و مكتوبات.. شيخ فضل ا لله نوری ج 1ص 64)
تسا وي انسانها، از اساسي ترين اصول حقوق بشر است كه بدون آن، عدالت معني نخواهد داشت. در اكثر فرهنگهاي گذشته و اديان، نوعي( cast ) كاست يا طبقه بندي اجتماعي وجود دارد كه افراد را بر اساس جنس ، مذهب و غيره تقسيم ميكنند و براي هر طبقه حقوق خاصي قائل مي شوند. اسلام نيز اصولا تساوي انسانها را قبول ندارد و انسانها را بدلائل ذاتي مثل جنسيت يا اكتسابي مثل مذهب، متفاوت در ارزش و حقوق مي داند. طبقه بندي اسلام شامل: مسلمان، غير مسلمان، مرد، زن، برده و آزاد
مي شود. در اينجا به طبقه بنديهاي مذكور مي پردازيم.
كفار
قا ل النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الا.( الله، عصم مني نفسه و ماله (صحيح بخاري ج 4 ص 58
ترجمه: پيامبر گويد من مامو رشده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند. پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است ..شيخ فضل الله نوري (تاريخ مشروطه، كسروي ص 294 )“ يك كلمه در نظامنامه ي آزادي قلم ذكر شد اين همه مفاسد روزنامه ها. واي اگر آزادي در عقائد بود.”
ماده ي 18 اعلاميه ي جهاني حقوق بشر:
هر شخص حق دارد از آزادي انديشه، وجدان و دين بهره مند شود. اين حق مستلزم آزادي تغيير دين يا اعتقاد و همچنين آزادي اظهار دين يا اعتقاد، در قالب آموزش ديني، عبادتها و اجراي آيينها و مراسم ديني به تنهايي يا به صورت جمعي، به طور خصوصي يا عمومي است.
منشو ر حقوق بشر كوروش:
من امروز اعلام مي كنم كه هر كس آزاد است هر ديني را كه ميل دارد بپرستد . دين و آئين و رسوم ملتهائي را كه من پادشاه آنها هستم محترم خواهم شمرد.
يكي از طبقه بندي هاي مردم در اسلام، تقسيم انسانها به دو طبقه ي عقيدتي مسلمان و غير مسلمان (كافر) است . در قرآن لغت كافر در مورد تمام غير مسلمانان بكار برده شده كه شامل بي خدايان، مشركان ، بت پرستان ، منافقان و اهل كتاب (يهودي ومسيحي) مي شود. در حدود 60 % از آيات قرآن در موردكفار بحث شده است. اين آيات پر است از تحقير و دستور كشتار و وعده ي مرگ و عذاب براي كفار. در حاليكه مسلمانان از همه ي حقوق و مزايا برخوردارند كفار از بيشتر حقوق انساني محرومند و بخش اعظم كفار از حق حيات هم محرومند. در اينجا به احكام اسلام در مورد كفار مي پردازيم .
كفا ر پليدند، مثل حيواناتند و از حيوانات هم بي شعورتر و گمراه ترند.
يا أيها الذين آمنوا إنما المشركون نجس )توبه (28
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، حقيقت اين است كه مشركان ناپاكند.
إن شر الدواب عند الله الذين كفروا فهم لا يؤمنون )انفال(55
ترجمه: بیترديد بدترين جنبندگان پيش خدا كسانىاند كه كفر ورزيدند و ايمان نمیآورند
إن الله يدخل الذين آمنوا وعملوا الصالحات جنات تجري من تحتها الأنهار والذين كفروا يتمتعون ويأكلون كما تأكل الأنعام والنار مثوى لهم )محمد(12
ترجمه: و كسانى كه كافرند مثل چهارپايان لذت مي برند و مىخورند و جايگاه آنها آتش است.
- ولقد ذرأنا لجهنم كثيرا من الجن والإنس لهم قلوب لا يفقهون بها ولهم أعين لا يبصرون بها ولهم آذان لا يسمعون بها أولئك كالأنعام بل هم أضل أولئك هم الغافلون )اعراف (179
ترجمه: و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم دلهايى دارند كه با آن نمي فهمند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمیشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافلانند .
- أم تحسب أن أكثرهم يسمعون أو يعقلون إن هم إلا كالأنعام بل هم أضل سبيلا )فرقان (44
ترجمه: يا گما ن دارى كه بيشترشان (كفار) مىشنوند؟ يا مىانديشند؟ آنان جز مانند چهارپايان نيستند بلك ه گمراهترند.
سير تا ريخي برخورد پيامبر با كفا ر
در مكه كه پيامبر فاقد قدرت بود برخورد با كفار بصورت دعوت، برخورد ملايم و نهي جنگ بود فقط تهديد به آتش جهنم وجود دارد. از جمله آيات اين دوران عبارتند از :
بسم ا االله لرحمن الرحيم
قل يا أيها الكافرون ﴿ ﴾1لا أعبد ما تعبدون ﴿ ﴾2ولا أنتم عابدون ما أعبد ﴿﴾3 ولا أنا عابد ما عبدتم ﴿ ﴾4ولا أنتم عابدون ما أعبد ﴿ ﴾5لكم دينكم ولي دين﴾6﴿
ترجمه: بگو اى كافران ( 1) آنچه مى پرستيد نمى پرستم ( 2) و آنچه مى پرستم شما نمى پرستيد ( 3) و نه آنچه پرستيديد من م ىپرستم ( 4) و نه آنچه م ىپرستم شما مى پرستيد ( 5) دين شما براى خودتان و دين من براى ( خودم ( 6
در بيش از ده آيه ي قرآن ذكر شده كه وظيفه ي پيامبر فقط ابلاغ دين است يعني وظيفه ي الزام و اجبار ندارد . مثلا:
ما علي الرسول الا البلاغ (مائده 99 ) ترجمه: بر رسول جز ابلاغ نيست.
در آيه ي 256 بقره به صراحت گفته شده كه اكراه در دين نيست:
لاَ إكْرَاه في الد ينِ: در دين اكراهي نيست.
و در آيه ي زير دستور گذشت و ملايمت صادر شده است:
وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَ اصْفَحُوا حَتّى یَأْتِیَ اللّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللّهَ عَلى کُلِّ شَیْء قَدیرٌ بقره (109) ترجمه: بسيا رى از اهل كتاب پس از اينكه حق برايشان آشكار شد از روى حسدى كه در وجودشان بود آرزو مىكردند كه شما را بعد از ايمانتان كافر گردانند پس عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد كه خدا بر هر كارى تواناست
از اينگونه آيات بعضي روشنفكران مسلمان مثل دكتر شريعتي و برخي روحانيون كم اطلاع يا فريبكار، نتيجه گرفته اند كه در اسلام آزادي عقيده وجود دارد. غافل (يا تغافل) از اينكه اينگونه آيات با دهها آيه ي بعدي، در دوران قدرت گرفتن پيامبر در مدينه، نسخ شده است. در مورد نسخ براي كساني كه اطلاع ندارند توضيح كوتاهي مي دهم: پيامبر براي رفع تناقضها يا تضادهاي موجود در قرآن، روش بسيار زيركانه ي نسخ را مطرح كرد بدين صورت كه هر آيه اي كه از نظر زماني دير تر نازل شده باشد و حكمش با آيه يا آيات قبلي در تضاد باشد، حكم قبلي را فسخ (نسخ) وحكم جديد را جايگزين مي كند. آيه ي اصلي نسخ
عبارتست از:
ما نَنْسَخْ مِنْ آيَةٍ أَوْ نُنْسِها نَأْتِ بِخَيْرٍ مِنْها أَوْ مِثْلِها أَ لَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ (بقره 106)
ترجمه: ما هر آيه اي را نسخ كنيم يا آن را به فراموشى بسپاريم بهتر از آن يا مانندش را مىآوريم مگر نمي داني كه خدا بر هر كارى تواناست. (؟ مگه خدا هم چیزی که گفته رو فرا موش میکنه آخه[مدیر]؟)
اما دنباله ي مطلب: در حقيقت درآيه ي 109 بقره (آيه ي قبلي) گفته شده " عفو كنيد و درگذريد تا خدا فرمان خويش را بياورد" از مومنين خواسته كه فعلا با كفار با ملايمت رفتار كنيد تا دستور بعدي خدا برسد. دستور بعدي همانا جنگ با كافران است. و با نزول آيات متعددي مخصوصا در سوره ي توبه (كه آخرين سوره ي نازل شده است) آيات آزادي عقيده و گذشت و ملايمت نسخ شدند و به پيامبر دستور داده شد كه غير مسلمانان را با زور شمشير ، مسلمان كند، در تفسير طبري (ج 1 ص 490 ) كه اولين و معتبر ترين تفسير مستند به سنت است در ذيل اين آيه در دو حديث از از ابن عباس و قتاده، همين نسخ، مورد تاييد قرار گرفته است. اما توضيح بيشتر :
لز وم غلبه ي اسلام بر همه ي اديان (عدم همزيستي اديان )
- هُوَ الَّذِى أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلىَ الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُون ( آيه 33 توبه)
ترجمه: او (خدا) كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند هر چند مشركان خوش نداشته باشند.بنابر اين قراراست اسلام، علي رغم عدم تمايل كفار، بر تمام اديان غلبه پيدا كند و همه ي مردم كره ي زمين به دين اسلام بگروند، چه تمايل داشته باشند و چه تمايل نداشته باشند. علي رغم عدم تمايل يعني با زور. استفاده از زور براي اين مقصود به صراحت در آيات زيادي آمده است كه مورد بحث قرار خواهد گرفت
وجوب دشمني جاودانه بين مسلمانان و كفا ر
مسلمانا ن موظف شده اند كه به هيچ وجه با كفار دوست نشوند از جمله:
- قَدْ کانَتْ لَکُمْ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ في إِبْراهيمَ وَ الَّذينَ مَعَهُ إِذْ قالُوا لِقَوْمِهِمْ إِنَّا بُرَآؤُا مِنْکُمْ وَ مِمَّا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ کَفَرْنا بِکُمْ وَ بَدا بَيْنَنا وَ بَيْنَکُمُ الْعَداوَةُ وَ الْبَغْضاءُ أَبَداً حَتَّي تُؤْمِنُوا بِاللَّهِ وَحْدَهُ إِلاَّ قَوْلَ إِبْراهيمَ لِأَبيهِ لَأَسْتَغْفِرَنَّ لَکَ وَ ما أَمْلِکُ لَکَ مِنَ اللَّهِ مِنْ شَيْءٍ رَبَّنا عَلَيْکَ تَوَکَّلْنا وَ إِلَيْکَ أَنَبْنا وَ إِلَيْکَ الْمَصيرُ ( ممتحنه 4
ترجمه: قطعا بر اى شما در ابراهيم و كسانى كه با اويند سرمشقى نيكوست آنگاه كه به قوم خود گفتند ما از شما و از آنچه به جاى خدا مىپرستيد بيزاريم به شما كفر مىورزيم و ميان ما و شما دشمنى و كينه هميشگى پديدار شده تا وقتى كه به خداي واحد ايمان آوريد.
و در آيه ي زير حكم به نفي دوستي با كافر داده حتي با پدر و مادر و برادر كافر.
- يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا آبَاءَكُمْ وَإِخْوَانَكُمْ أَوْلِيَاءَ إِنِ اسْتَحَبُّوا الْكُفْرَ عَلَى الْإِيمَانِ ۚ وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَأُولَٰئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ. (توبه 23
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد اگر پدرانتان و برادرانتان كفر را بر ايمان ترجيح دهند به دوستى مگيريد و هر كس از ميان شما آنان را به دوستى گيرد آنان همان ستمكارانند.
نتيجه ي اين دسته آيات، دشمني جاودانه با غير مسلمانان است و ادعاي رابطه ي دوستانه بين كشورهاي اسلامي و غير اسلامي دروغي بيش نيست. عدم جنگ با كفار، زيستن در صلح مسلح است كه مسلمانان هر لحظه منتظر زمان مناسب براي حمله اند. مسلمانان تنها مي توانند قراردادهاي موقتي آتش بس با غيرمسلمانان ببندند و بس. دقيقا روشي كه پيامبر در مدينه عمل مي كرد. قراردادهاي موقتي مي بست تا بتواند با اطمينان از گروهي از كفار به گروههاي ديگر كفار حمله كند و آنگاه كه بر گروه دوم پيروز مي شد به سراغ گروه طرف قرارداد مي شتافت. اين استراتژي پيامبر بود. مثلا وقتي به مدينه آمد ابتدا قراردادهاي صلح با طوائف مختلف يهوديان بست و در طول حضورش در مدينه در فرصتهاي مناسب و به بهانه هاي كوچك، قراردادها را يكطرفه لغو كرد و به آنان حمله كرد و آنانرا نابود ساخت.
وجوب جنگ فراگير جاودانه با كفا ر
-و قَا تلُوهم حتَّى لاَ تَكُون فتْنَةٌ و يكُون الدينُ كُلُّه للّه فَإِن انتَهوا فَإِنَّ اللّه بِما .( يعملُون بصيرٌ (انفال 93
ترجمه: و با كفار بجنگيد تا فتنهاى بر جاى نماند و دين يكسره از آن خدا گردد (اسلام غالب شود) پس اگر(از كفر) بازايستند قطعا خدا به آنچه انجام مىدهند بيناست.
در احاديث متعدد هم به لزوم استفاده از زور براي مسلمان كردن تصريح شده است از جمله:
- قا ل النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الا الله، عصم مني نفسه و ماله .(صحيح بخاري ج 4 ص 58)
ترجمه: پيامبر گويد من مامو ر شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند. پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است.
دستور جنگ عام با اهل كتاب: يا مسلمان شوند يا مرگ يا جزيه و ذلت :
- قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّىٰ يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ(توبه 29)
ترجمه: با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز بازپسين ايمان نمىآورند و آنچه را خدا و فرستادهاش حرام گردانيده اند حرام نمىدارند و متدين به دين حق (اسلام) نمىگردند جنگ كنيد تا با ذلت به دستخود جزيه دهند.
بر اساس اين آيه و سنت پيامبر در جنگ با يهود، مسلمانان بايد با اهل كتاب بجنگند تا اهل كتاب:
- يا كشته شوند و كودكان و زنانشان به بردگي مسلمانان گرفته شوند و اموال و سرزمينشان به غنيمت (غارت) مسلمانان در آيند و
- يا مسلما ن شوند كه طبعا با بقيه ي مسلمانان مساوي و همگي تحت حكومت اسلامي خواهند بود و
- يا اگر خواستند دينشان را حفظ كنند (مسلمان نشوند) و زنده بمانند بايد بخشي از درآمد خودرا بطور مرتب به مسلمانان بپردازند و با ذلت و خواري در تحت سلطه ي حكومت اسلامي قرار گيرند. پيامبر در مورد يهوديان بني قريظه، حالت اول را اعمال كرد. در جنگ با يهوديان بني قريظه، پيامبر آنان را بكلي پاكسازي قومي كرد. تمام مردان اين قوم را باضافه ي تعدادي از زنان آنان كه حدود 700 نفر بودند قتل عام كرد و كليه ي كودكان و دختران و بقيه زنان را به غلامي و كنيزي در آورد و مسلمانان در همان شب قتل عام، اين دختران و زنان را براي كامگيري به خانه هاي خود بردند. همچنين كليه ي اموال و زمينها و كشتزارهاي آنان ر ا غارت كرد. مدتي بعد پيامبر عده اي از اين بردگان را در يمن فروخت و بجاي آنها سلاح خريد سيرت رسول الله : ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، .( ص 376 و تاريخ طبري ج 3 ص 1082 )
اما حالت دوم: در زمان پيامبر تعداد انگشت شماري از يهود مسلمان شدند كه طبعا جدا از قوم خود در بين مسلمانان زندگي مي كردند.
اما حالت سوم: جنگ با يهوديان خيبر است. بطور خلاصه: پيامبر روزهاي طولاني با آنان جنگيد تا هر پنج قلعه ي آنان را تسخير كرد. هر قلعه كه تسخير مي شد مردان آنان كشته مي شدند و زنان و كودكان به بردگي گرفته مي شدند و اموال آنان به غارت برده مي شد. كنانه ابن ربيع رئيس يهود خيبر بود. پس از دستگيري، او را پيش پيامبر آوردند. پيامبر از او جايگاه پنهان كردن طلاهاي بني نضير را خواست و او نمي گفت. پيامبر دستور شكنجه ي او را صادر كرد و او را بسيار شكنجه كردند و او محل طلا ها را نگفت. نهايتا در شرف مرگ در زير شكنجه، پيامبر دستور بريدن سر او را صادر كرد.
صفيه زن زيبائي بود و همسر كنانه بود. پيامبر بعد از كشتار قوم او وكشتن پدر و كشتن شوهرش در زير شكنجه، آن زن را به كنيزي براي خود برداشت و همان شب در چادر خويش با آن زن نزديكي كرد و يكي از مسلمانان تا صبح از چادر كامگيري پيامبر محافظت مي كرد . پيامبر يك پنجم اموال غارت شده را براي خويش برداشت و آنرا بين خويشان، زنان و اهل بيت خود قسمت كرد و بقيه ي اموال را بين مسلمانان تقسيم كرد. پيامبر با باقيمانده ي اهل خيبر كه تسليم شده بودند، قرارداد بست كه، آنان روي زمينهاي كشاورزي خودشان كار كنند و نصف محصول را بعنوان جزيه به پيامبر بدهند تا در امان باشند. البته عمر در زمان خلافتش ، بنا به سفارش پيامبر، بقيه ي اهل خيبر را نيز از سرزمينشان بيرون كرد و املاكشان را مصادره كرد (سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن .(425 - اسحق، ص 416)
بيش از هر كسي عمر بعد از پيامبر دستور مسلمان سازي را به اجرا در آورد. در اينجا بعضي شروط و محدوديتهائي كه براي اهل ذمه (اهل كتاب كه تحت حكومت اسلامي با جزيه و ذلت زندگي مي كنند) توسط عمر وضع شده ذكر مي شود كه ذليل كردن اهل كتاب، از آن بخوبي پيداست:
" در شهرها يشان و اطراف آن كليسا و كنيسه و صومعه نسازند. و براي راهبان عبادتگاه نسازند. و اگر اين مراكز ديني خراب شده با شند حق تجديد بناي آنانرا ندارند . نبايد مانع ورود مسلمين به خانه هايشان شوند و بايد سه شبانه روز به مسلماني كه به خانه شان آمده غذا بدهند. نبايد جاسوسي را پناه دهند. غش نسبت به مسلمانان را پنهان نكنند. مانع مسلمان شدن خويشانشان نشوند. بايد به مسلمانان احترام بگذارند و در مجالس، جلوي مسلمانان بر خيزند. بايد هيچ چيزي از لباسشان شبيه مسلمانان نباشد، شامل شب كلاه، عمامه، كفش و فرق موي سر. نبايد بر اسب سوار شوند.بايد هيچ سلاحي از جمله شمشير بر نگيرند. روي خاتم انگشترهايشان به عربي ننويسند. شراب نفروشند. بزرگترين رؤسايشان بايد جزيه را بپردازند (براي ذليل كردنشان). بايد زنار به كمر ببندند (تا در اجتماع شناخته شوند). صليب و كتب ديني شان را در راه مسلمانان آشكار نكنند. مردگانشان را در مجاورت مسلمين به خاك نسپارند. ناقوس را آهسته به صدا در آورند. صدايشان را در قرائت در كليسا ها در حضور مسلمين بلند نكنند . صدايشان را بر مردگانشان بلند نكنند. شمعهايشان را ظاهر نكنند... و اگر يكي از اين شروط را اجرا نكنند ديگر اهل ذمه نخواهند بود وحلال است شبيه آنچه از اهل عناد و شقاق بر مسلمين حلال است( يعني جان و مالشان بر مسلمين حلال خواهد شد) (كتاب الفقة فى الجهاد ص 160)"
شبيه اين شروط در كتب ديگر فقهي هم آمده است (مثلا: مغني 10/618 ). اما اگر امروز مسلمانان بخواهند اين احكام را درمورد اهل كتاب يعني مسيحيان و يهود اجرا كنند، يعني بايد احكام فوق در مورد تمام ممالك مسيحي از جمله آمريكا، انگلستان، فرانسه، آلمان، ديگر كشورهاياروپائي، كانادا، استراليا و كليه ي كشورهاي ديگر مسيحي اجرا شود. جنگ،كشتار،بردگي و غارت آنان و در نهايت جزيه ي همراه با ذلت. جزيه ي همراه با ذلت يعني چه؟ يعني همگي با ذلت تحت امر حكومت اسلامي باشند. حق استقلال نداشته باشند. ارتش نداشته باشند. مذاهبشان راترويج نكنند. قدرت اقتصادي و صنعتي نداشته باشند. حق حاكميت بر خويش نداشته باشند. حق دخالت در امور سياسي نداشته باشند و همه جا در مقابل مسلمانان ذليل باشند و تحت امر حكومت ملاعمر در افغانستان و بقول شيعه تحت امر خامنه اي در ايران باشند. آيا اين احكام بيشتر شبيه جوك نيست تا واقعيت؟ عاقل كه هيچ آيا هيچ ابلهي مي پذيرد كه اين احكام قابل اجرا باشد؟ و بالاتر از همه، آيا اين احكام انساني اند؟ عادلانه اند؟
جنگ با كفا ر غير اهل كتاب
از نظر اسلام رفتار با كفار غير كتابي ( شامل پيروان كليه ي اديان ديگر، غير از مسيحيت و يهوديت، و بي دينان) از آنچه گفته شد نيز بدتر است. يا مرگ يا اسلام. شق سومي ندارد. يعني آنان نمي توانند زنده بمانند و دين خود را نگه دارند. جزيه و ذلت از آنان پذيرفته نيست، يا مرگ يا اسلام . سو ره ي توبه در اوج قدرت پيامبر نازل شده و آخرين دستورهاي جنگي اسلام را ابلاغ مي كند اين سوره شديد الحن ترين سوره ي قرآن است و در اين سوره است كه آخرين آيات مربوط به جنگ مسلمان سازي نازل شده است:
وَأَذَانٌ مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ إِلَى النَّاسِ يَوْمَ الْحَجِّ الأَكْبَرِ أَنَّ اللّهَ بَرِيءٌ مِّنَ الْمُشْرِكِينَ وَرَسُولُهُ فَإِن تُبْتُمْ فَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَإِن تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُواْ أَنَّكُمْ غَيْرُ مُعْجِزِي اللّهِ وَبَشِّرِ الَّذِينَ كَفَرُواْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ(3)إِلاَّ الَّذِينَ عَاهَدتُّم مِّنَ الْمُشْرِكِينَ ثُمَّ لَمْ يَنقُصُوكُمْ شَيْئًا وَلَمْ يُظَاهِرُواْ عَلَيْكُمْ أَحَدًا فَأَتِمُّواْ إِلَيْهِمْ عَهْدَهُمْ إِلَى مُدَّتِهِمْ إِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْمُتَّقِينَ(4)فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(5)
ترجمه: و اين اعلامى است از جانب خدا و پيامبرش به مردم در روز حج اكبر كه خدا و پيامبرش از مشركان بيزارند اگر [از كفر] توبه كنيد آن براى شما بهتر است و اگر روى بگردانيد پس بدانيد كه شما، خدا را درمانده ( نخواهيد كرد و كسانى را كه كفر ورزيدند از عذابى دردناك خبر ده ( 3 مگر آن مشركانى كه با آنان پيمان بستهايد و چيزى از [تعهدات خود نسبت به] شما فروگذار نكرده و كسى را بر ضد شما پشتيبانى ننمودهاند پس پيمان اينان را تا [پايان] مدتشان تمام كنيد چرا كه خدا پرهيزگاران را دوست دارد ( 4) پس چون ماههاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و ( زكات دادند راه برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است ( 5
همانطور كه از آيات فوق روشن است تنها راه نجات كفار از مرگ، اسلام آوردن است و لا غير.
و آيه ي: وَقَاتِلُواْ الْمُشْرِكِينَ كَآفَّةً كَمَا يُقَاتِلُونَكُمْ كَآفَّةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ (آيه 36 توبه)
ترجمه: و همگى با مشركان (آنانكه بيش از يك خدا را مي پرستند) بجنگيد چنانكه آنان همگى با شما مىجنگند و بدانيد كه خدا با پرهيزگاران است.
و آيات زير كه وجوب جنگ با كفار و منافقين و لزوم اعمال خشونت نسبت به آنان را بيان كرده:
-يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ (آيه ي 73 توبه)
ترجمه: اى پيامبر با كافران و منافقان جهاد كن و بر آنان سخت بگير و جايگاهشان دوزخ است و چه بد سرانجامى است
-يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ قَاتِلُواْ الَّذِينَ يَلُونَكُم مِّنَ الْكُفَّارِ وَلِيَجِدُواْ فِيكُمْ غِلْظَةً وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ مَعَ الْمُتَّقِينَ. (آيه ي 123 توبه)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد با كافرانى كه مجاور شما هستند كارزار كنيد و آنان بايد در شما خشونت بيابند و بدانيد كه خدا با تقواپيشگان است.
و آيات زير كه لذت انتقام گيري را براي مومنين مطرح كرده:
قَاتِلُوهُمْ يُعَذِّبْهُمُ اللّهُ بِأَيْدِيكُمْ وَيُخْزِهِمْ وَيَنصُرْكُمْ عَلَيْهِمْ وَيَشْفِ صُدُورَ قَوْمٍ مُّؤْمِنِينَ(14) وَيُذْهِبْ غَيْظَ قُلُوبِهِمْ وَيَتُوبُ اللّهُ عَلَى مَن يَشَاء وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ(15)(توبه)
ترجمه: با آنان بجنگيد خدا آنان را به دستشما عذاب و ذليل مىكند و شما را بر ايشان پيروزى مىبخشد و دلهاى گروه مؤمنان را شفا مي دهد ( 14 ) و خشم دلهايشان را مي برد (لذت انتقام را به آنان مي چشاند) و خدا توبه ي ( هر كه را بخواهد مىپذيرد و خدا داناى حكيم است ( 15
آيات فوق و آيات ديگر و سنت پيامبر تقريبا هر گونه تجاوز به كفار را مجاز مي داند: مثلا در آيه ي 73 و 123 توبه (فوق) دستور داده شده كه به
كفار سخت بگيريد وبا آنان با خشونت رفتار كنيد. اين سختگيري شامل
موارد مختلف مي شود از جمله:
-لز وم سختگيري اقتصادي بر كفار: مثلا پيامبر در دهها مورد گروههايي را براي كاروان زني و چپاول اموال كفار ارسال كرد كه بدر اولي و بدر و دهها مورد ديگر را شامل مي شود. ضربه ي اقتصادي شامل غارت اموال كفار در جنگ هم مي شود. غارت اموال كفار، يك روال عادي در جنگهاي پيامبر بود.تقريبا روي هر جنگي دست بگذاريد ب ه خطا نرفته ايد. شبيخون زدن و غارت اموال كفار بقدري پسنديده است كه قرآن به ان قسم مي خورد: مفَالْ غ يرَا ت ص ب ح ا(عاديات 3) يعني سوگند به غارت كنندگان در صبحدم (كسانيكه در صبحدم به كفار شبيخون مي زنند و آنان را غارت مي كنند) . در آيات متعددي در قرآن به مسلمانان وعده ي غنيمت (همان غارت) داده شده تا به جنگ تشويق شوند از جمله:
- و عد كُم اللَّه مغَا نم كَثيرَة تَأْخُذُونَها فَعجلَ لَكُم هذه ( فتح 20 ). ترجمه: و خدا به شما غنيمتهاى فراوان وعده داده كه به زودى آنها را خواهيد گرفت و اين [پيروزى] را براى شما تسريع كرد. خود پيامبر هم گفته است كه : قا .( ل النبي: جعل رزقي تحت ظل رمحي (صحيح بخاري ج 6 ص 1067 يعني رزق من در سايه ي سرنيزه ام قرار داده شده است. به بيان ديگر، پيامبر افتخار مي كند كه روزي اش را با زور سرنيزه با كاروان زني و غارت بدست مي آورد. اصولا در مدينه مسلمانان هيچ برنامه ي توليدي يا تجاري نداشتند و تنها راه درآمد اقتصادي مسلمانان، سر نيزه بود. و با توجه به اينكه يك پنجم غنائم، به پيامبر ميرسيد، ثروت هنگفتي را براي پيامبر به ارمغان مي آور د (براي اطلاع از بخشي از ثروت پيامبر، به تاريخ طبري ج 4 مراجعه كنيد). البته شخص پيامبر راههاي در آمد ديگري هم داشت.شامل 1- زكات و 2-هدايا و 3-صفي (بخشي از غنائم ارزشمند مثل اسب عالي، دختر يا زن يا كنيز زيبا و يا شمشير عالي، كه پيامبر قبل از تقسيم غنائم، براي خود دست چين مي كرد) و 4- انفال و 5- فيء. فيء اموالي بود كه كفار يا اهل كتاب از ترس مسلمانان به پيامبر مي دادند تا در امان باشند. فدك فيء است. فدك دهكده اي بسيار آباد و سرسبز و پر درآمد بود كه ملك يهوديان بود. بدنبال فتح خيبر، يهوديان فدك از ترس پيامبر، فدك را به پيامبر دادند تا جانشان در امان باشد و پيامبر فدك را به دخترش فاطمه داد (سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 425 ). در اين غارتها به نياز و زندگي صاحبان اصلي اموال توجهي نمي شد . شترها، گوسفندان، مواد غذائي و كشتزارها و نخلستانها به غارت مي رفت بدون اينكه توجه شود كه افراد باقيمانده ي غارت شده چگونه مي توانند زنده بمانند. مثلا در جنگ با يهوديان بني نضير، پيامبر به يهوديان اجازه داد كه هر سه نفر يك بار شتر از اموال خويش بردارند و مابقي را بگذارند و بروند. كشتزارها و خانه ها و بقيه ي اموالشان ماند. يعني راه كسب روزي و درآمد و محل سكونت نداشتند و راه بيابان پيش گرفتند (تاريخ طبري ج 3و .( سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 354
32 يكي ديگر از روشهاي سختگيري اقتصادي كه پيامبر بكار گرفت بريدن نخلهاي بني نضير بود (مرجع فوق). يعني تباه كردن دارائيهاي كفار حتي مزارع . آيا امروزه، دزدي، غارت و چپاول اموال غير مسلمانان، كاري شدني و پذيرفتني است؟ و با چنين كارهائي، اساسا جهان امني براي زندگي باقي خواهد ماند؟
- تر ور
قر آن به صراحت مسلمانان را به ترور كفار امر مي كند:
-فَإِذَا انسَلَخَ الأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُواْ الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدتُّمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُواْ لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِن تَابُواْ وَأَقَامُواْ الصَّلاَةَ وَآتَوُاْ الزَّكَاةَ فَخَلُّواْ سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ(توبه 5 ترجمه: پس چو ن ماههاى حرام سپرى شد مشركان را هر كجا يافتيد بكشيد و آنان را دستگير كنيد و به محاصره درآوريد و در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد پس اگر توبه كردند و نماز برپا داشتند و زكات دادند راه ( برايشان گشاده گردانيد زيرا خدا آمرزنده مهربان است ( 5 جملا ت: "هر كجا يافتيد بكشيد" و "در هر كمينگاهى به كمين آنان بنشينيد" بوضوح روش ترور را تجويز م ي كنند . علاوه بر اين، پيامبر تقريبا كليه ي افرادي را كه به نحوي به او توهين كرده بودند ترور كرد از جمله: ترور عصماء دختر مروان. عصماء زني شاعر بود و شوهرش را مسلمانان كشته بودند وي در اشعار خود بر اسلام عيب مي گرفت. پيامبر عمير بن عدي را براي كشتن او فرستاد. عمير شبانه وارد خانه ي عصماء شد. كودكان عصماء در كنار او خوابيده بودند از جمله كودك شير خواري بر سينه ي مادر قرار داشت. عمير كودك را كنار زد و آنچنان با شمشير بر سينه ي عصماء فرو كرد كه شمشير از پشت عصماء خارج شد. سپس خود را براي نماز صبح به پيامبر رسانيد و مورد تمجيد پيامبر واقع شد. و از پيامبر سؤال كرد كه آيا مشكلي پيش مي آيد. پيامبر گفت براي اين امر دو بز هم بهم شاخ نمي زنند (يعني هيچ اتفاقي نمي افتد و هيچ اهميتي ندارد. دقت كنيد كه اكنون كودكان كوچك و كودك شيرخواره ي عصماء، پدر و مادر نداشتند ولي اين امر براي پيامبر هيچ اهميتي نداشت). ( سيرت رسول .( الله : ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 537 و سيره ي حلبي ج 3 ص 157 آيا امروز مي توان به ترور غير مسلمانان دست زد؟ البته طالبان و ولايت فقيه مي گويند آري. و سالهاست در حال ترورند. ولي آيا اين روش قابل دوام است؟ آيا انساني است كه ما چون مسلمانيم حق داشته باشيم كهانسانهاي بيگناهي كه مسلمان نيستند را ترور كنيم؟.
- نيرنگ به كفا ر مجاز است
قا ل النبي: الحرب خدعه (كنز العمال ج 4 ص 201) .
ترجمه: پيامبر گفته كه جنگ نيرنگ است
با توجه با اينكه ما در حال جنگ دائمي با غير مسلمانان هستيم (بجزقراردادهاي آتش بس موقتي و تاكتيكي) بنابراين ما مجاز به خدعه زدن دائمي به آنانيم . در قرآن هم خداوند بعنوان برترين حيله گر (مكار) معرفي شده كه به كفار نيرنگ ميزند تا آنان را شكست دهد و به جهنم بفرستد. از جمله:
( إنَّ الْمنَافقينَ يخادعون اللّه و هو خَادعهم ( نساء 142
ترجمه: منافقا ن با خدا نيرنگ مىكنند و حال آنكه خدا به آنان نيرنگ مي زند.
و مكَرُوا و مكَرَ اللّه و اللّه خَيرُ الماكرينَ - آل عمران 54
ترجمه: و كفار نيرنگ ورزيدند و خدا نيرنگ زد و خداوند بهترين حيله گران است.
پيامبر در برخورد با كفار نيرنگ بكار مي برد از جمله در جنگ خيبر و ترور كعب بن اشرف. در ترور كعب ، پيامبر شبانه برادر رضاعي او را با چند تن ديگر به در خانه ي وي فرستاد. برادر رضاعي از اعتماد كعب به خودش استفاده كرد و كعب را از خانه بيرون آورد و او را كشتند. ( سيرت رسول الله: ترجمه ي سيره ي ابن اسحق، ص 613)
بنابر اين نيرنگ به كفار كار پسنديده اي است.آيا نيرنگ زدن به غير مسلمانان انساني و قابل اجرا است؟. آيا با اين روش هيچ كشوري در جهان مي تواند به مسلمانان اعتماد كند؟. و آيا ارتباطات و تبادلات عظيم بين ملتها با دغلكاري يكطرف، امكانپذير است؟
-همه چيز كفا ر براي مسلمانان حلال است
با توجه به آنچه از قرآن و سنت ارائه شد روشن مي شود كه جان و مال و ناموس و سرزمين كفار بر مسلمانان حلال است مگر اينكه مسلمان شوند . در حديثي كه قبلا هم ذكر شد.پيامبر، جان و مال كافر را هدر مي داند مگر اينكه مسلمان شود:
قا ل النبي: امرت ان اقاتل الناس حتي يقولو لا اله الا الله فمن قال لا اله الا.( الله، عصم مني نفسه و ماله (صحيح بخاري ج 4 ص 58)ترجمه: پيامبر گويد من مامو ر شده ام با مردم بجنگم تا لا اله الا الله بگويند. پس كسي كه لا اله الا الله بگويد جان و مالش از دست من در امان است.
در حديث مفصلي از امام صادق ( كافي ج 5 ص 11 ) آمده است:... و من كان منهم في دار الحرب حل لنل سبيهم و اموالهم و لم يحل مناكحهم و لم يقبل الا الدخول في دار الاسلام او الجزيه او القتل.
ترجمه: اهل كتابي كه در دارالحرب هستند (جزيه نمي پردازند) كنيز گرفتن از آنان (به عبارت ساده يعني دزديدن ويا اسير گرفتن زنان و دخترانشان براي كنيزي) و اموالشان براي ما حلال است. و ازدواج با آنان براي ما جايز نيست (يعني نمي توانيم از آنان همسر انتخاب كنيم، زنان آنان كنيزما هستند نه همسر). و از آنان پذيرفته نمي شود جز اسلام يا جزيه و يا مرگ. سپس
در مورد كفار غير كتابي مي گويد:. ء لن يقبل منهم الا القتل او الدخول في الاسلام. - فهولا
ترجمه :و از آنان پذيرفته نمي شود جز مرگ يا اسلام.
در حديث ديگري از امام صادق (كافي ج 5 ص 28 ) سوال شده در مورد شهري از مدائن (بخشي از ايران) كه آيا مجاز است كه به شهر آب بيندازيم يا آنرا آتش بزنيم و يا با منجنيق آنانرا بكوبيم تا مردم آن كشته شوند، در حاليكه در بين آنان كودكان و زنان و پيرمردان و اسراي مسلمان و تجار وجود دارند. امام گفت اين كار را بكنيد و بخاطر اينان (كودكان و زنان و پيرمردان و اسراي مسلمان و تجار) از تهاجم (به روشهاي فوق) به شهر جلوگيري نمي شود . و ديه و كفاره اي (بخاطر اين كشتارها) بر مسلمين نيست.
نامه ي عمر به يزدگرد و جواب او
در اينجا متن نامه ي عمر و جواب يزدگرد سوم به او را نقل مي كنيم كه بخوبي رفتار اسلام را با ايرانيان نشان مي دهد. اصل نامه ها در موزه ي لندن وجود دارد :
متن نامه عمربن الخطاب ، به يزدگرد سوم
از عمر بن الخطاب خليفه مسلمين به يزدگرد سوم شاهنشاه پارس
يز دگرد، من آينده روشني براي تو و ملت تو نمي بينم مگر اينكه پيشنهاد مرا بپذيري و با من بيعت كني. تو سابقا بر نصف جهان حكم مي راندي ولي اكنون كه سپاهيان تو در خطوط مقدم شكست خورده اند و ملت تو در حال فروپاشي است. من به تو راهي را پيشنهاد مي كنم تا جانت را نجات دهي . شروع كن به پرستش خداي واحد، به يكتا پرستي، به عبادت خداي يكتا كه همه چيزرا او آفريده. ما براي تو و براي تمام جهان پيام او را آورده ايم، او كه خداي راستين است . از پرستش آتش دست بردار و به ملت خود فرمان بده كه آنها نيز از پرستش آتش كه خطاست دست بكشند، بما بپيوند الله اكبر را پرستش كن كه خداي راستين است و خالق جهان . الله را عبادت كن و اسلام را بعنوان راه رستگاري بپذير. به راه كفر آميز خود پايان بده و اسلام بياور و الله اكبر ر ا منجي خود بدان. با اين كار زندگي خودت را نجات بده و صلح را براي پارسيان بدست آر. اگر بهترين انتخاب را مي خواهي براي عجم ها انجام دهي با من بيعت كن.
الله اكبر
خليفه مسلمين
عمربن الخطاب
نامه يز دگرد به عمر:
به نا م اهورا مزدا آفريننده زندگي و خرد
تو در نامه ات نوشته اي مي خواهي ما را به راه راست هدايت كني، به راه خداي راستينت، الله اكبر، بدون اينكه هيچگونه آگاهي داشته باشي كه ما كه هستيم و چه را مي پرستيم . اين بسيار شگفت انگيز است كه تو لقب فرمانرواي عربها را براي خودت غصب كرده اي آگاهي و دانش تو نسبت به امور دنيا به همان اندازه عربهاي پست و مزخرف گو و سرگردان در بيابانهاي عربستان و انسانهاي عقب مانده بيابان گرد است. مر دك، تو به من پيشنهاد مي كني كه خداوند يكتا را بپرستم در حاليكه نمي داني هزاران سال است كه ايرانيان خداوند يكتا را مي پرستند و روزي پنج بار به درگاه او نماز مي خوانند. هزاران سال است كه در ايران، سرزمين فرهنگ و هنر اين رويه زندگي روزمره ماست . زمانيكه ما داشتيم مهرباني و كردار نيك را در جهان مي پرورانديم و پرچم پندار نيك، گفتار نيك، كردار نيك را در دستهايمان به اهتزاز درمي آورديم تو و پدران تو داشتند سوسمار ميخوردند و دخترانتان را زنده بگور مي كرديد .شما تازيان كه دم از الله مي زنيد براي آفريده هاي خدا هيچ ارزشي
قائل نيستيد ، شما فرزندان خدا را گردن مي زنيد، اسراي جنگي را مي كشيد، به زنها تجاوز مي كنيد، دختران خود را زنده به گور مي كنيد، به كاروانها شبيخون مي زنيد، دسته دسته مردم را مي كشيد، زنان مردم را ميدزديد و اموال آنها را سرقت مي كنيد. قلب شما از سنگ ساخته شده است. ما تمام اين اعمال شيطاني را كه شما انجام مي دهيد محكوم مي كنيم. حال با اينهمه اعمال قبيح كه انجام مي دهيد چگونه مي خواهيد به ما درس خداشناسي بدهيد؟ تو بمن مي گويي از پرستش آتش دست بردارم،
ما ايرانيان عشق به خالق و قدرت خلقت او را در نور خورشيد و گرمي آتش مي بينيم. نور و گرماي خورشيد و آتش ما را قادر مي سازد كه نورحقيقت را ببينيم و قلبهايمان براي نزديكي به خالق و به همنوع گرم شود. اين بما كمك مي كند تا با همديگر مهربانتر باشيم و اين نور اهورايي را در اعماق قلبمان روشن مي سازد . خداي ما اهورا مزداست و اين بسيار شگفت انگيز است كه شما تازه او را كشف كرده ايد و نام الله را بر روي آن گذارده ايد. اما ما و شما در يك سطح و مرتبه نيستيم، ما به همنوع كمك مي كنيم ، ما عشق را در ميان آدميان قسمت مي كنيم، ما پندار نيك را در بين انسانها ترويج مي كنيم، ما هزاران سال است كه فرهنگ پيش رفته خود ر ا با احترام به فرهنگ هاي ديگر بر روي زمين مي گسترانيم ، در حاليكه شما به نام الله
به سرزمينهاي ديگر حمله مي كنيد، مردم را دسته دسته قتل عام مي كنيد، قحطي به ارمغان مي آوريد و ترس و تهي دستي به راه مي اندازيد، شما اعمال شيطاني را به نام الله انجام مي دهيد. چه كسي مسئول اينهمه فاجعهاست؟ آيا الله به شما دستور داده قتل كنيد، غارت كنيد و ويران كنيد؟ يا اينكه پيروان الله به نام او اين كارها را انجام مي دهند؟ و يا هردو؟شما مي خو اهيد عشق به خدا را با نظامي گري و قدرت شمشير هايتان به مردم ياد بدهيد. شما بيابان گردهاي وحشي مي خواهيد به ملت متمدني مثل ما درس خداشناسي بدهيد. ما هزاران سال فرهنگ و تمدن در پشت سر خود داريم، تو بجز نظامي گري، وحشي گري، قتل و جنايت چه چيزي را به ارتش عربها ياد داده اي؟ چه دانش و علمي را به مسلمانان ياد داده اي كه حالا اصرار داري به غير مسلمانان نيز ياد بدهي؟ چه دانش و فرهنگي را از الله ات آموخته اي كه اكنون مي خواهي به زور به ديگران هم بياموزي؟
افسوس و اي افسوس ... كه ارتش پارسيان ما از ارتش شما شكست خورد و حالا مردم ما مجبورند همان خداي خودشان را اين بار با نام الله پرستش كنند و همان پنج بار نماز را بخوانند ولي اينكار با زور شمشير بايد عربي نماز بخوانند چون گويا الله شما فقط عربي مي فهمد. من پيشنهاد ميكنم كه تو و همدستانت به همان بيابانهايي كه سابقا عادت داشتيد در آن زندگي كنيد برگرديد. آنها را برگردان به همان جايي كه عادت داشتيد جلوي آفتاب از گرما بسوزند، به همان زندگي قبيله اي ، به همان سوسمار خوردن ها و شير شتر نوشيدنها. من تو را نهي نمي كنم از اينكه اين دسته هاي دزد را ( ارتش تازيان) در سرزمين آباد ما رها كني ، در شهر هاي متمدن ما و در ميان ملت پاكيزه ما . اين چهار پايان سنگدل را آزاد مگذار تا مردم ما را قتل عام كنند، زنان و فرزندان ما را بربايند، به زنهاي ما تجاوز كنند و دخترانمان را به كنيزي به مكه بفرستند. نگذار اين جنايات را به نام الله انجام دهند، به اين كارهاي جنايتكارانه پايان بده.آريايها بخشنده، خونگرم و مه مان نوازند، انسانهاي پاك به هر كجا كه بروند تخم دوستي، عشق ، آگاهي و حقيقت را خواهند كاشت بنابراين آنها تو و مردم تو را بخاطر اين كارهاي جنايتكارانه مجازات نخواهند كرد.من از تو مي خواهم كه با الله اكبرت درهمان بيابانهاي عربستان بماني و به شهرهاي آباد و متمدن ما نزديك نشوي ، بخاطر عقايد ترسناكت و بخاطر خوي وحشي گريت .
يز دگرد سوم ساساني
جالب است كه نظر خميني را هم در اين مورد بدانيد:
" اسلام آن بود كه شمشير را كشيد و تقريبا نصف دنيا يا بيشتر را گرفت ، با شمشير گرفت ، ... اسلام آن بود كه اين ممالكى كه شما حالا تحت اسارت او هستيد، تحت اسارت آورد. آنها كه به احكام اسلام عمل مى كردند فى الجمله البته ،همين كه به حسب ظاهر به احكام اسلام عمل مى كردند همچو قدرتى پيدا كردند كه يك بيست و چند هزار جمعيت عرب ، اين مملكت به اين وسيعى (ايران) را همچنين پايمال كرد و رفت تا آن آخر براى اينكه متمدنش كند، آدمش كند و كرد" (سخنراني سال 43 ، صحيفهي نور ج 1)
جملاتي از خميني و بن لادن در لزوم جنگ تا محو كفر :
خميني: تا ند اي لااله الا الله در سراسر زمين طنين نيفكند مبارزه هست.
خميني: قر آن ميگويد "قاتلوهم حتي لا تكون فتنه" (متن آيه: و قَا تلُوهم حتَّى لاَ تَكُون فتْنَةٌ و يكُون الد ينُ للّه-بقره
-193 ترجمه: با كفا ر بجنگيد تا فتنه اي (كفر) باقي نماند و دين مخصوصخدا شود (همه مسلمان شوند)) باقي نماند يعني همه ي بشر را دعوت ميكند به مقاتله. اينكه امروز مي گوئيم جنگ جنگ تا پيروزي، اينطور نيست كه امري خلاف قرآن بگوئيم. بلكه فقط يك ذره اي از آنچه را ميگوئيم كه قرآن گفته است. اگر ما امروز در جنگ با صدام پيروز همبشويم، فقط يك كمي فتنه را كم كرده ايم. اگر در جاي ديگري هم بعد از آن پيروز بشويم، باز يك كمي پيروزي حاصل شده است. اگر همه ي دنيا را هم فرض كنيم كه جنگ بكنيم و پيروز شويم باز فقط در دنياي عصر خودمان پيروزي درست كرده ايم. در صورتي كه قرآن اينرا نمي گويد، مي گويد جنگ تا رفع فتنه. يعني بايد رفع فتنه از همه ي عالم بشود. بنابراين درك غلطي است از قرآن كه جنگ براي رفع فتنه به يك جائي مي تواند تمام شود. قرآن گفته است جنگ جنگ و بالاتر از اين را هم گفته است. خداي تبارك و تعالي از غايت توسعه ي رحمت است كه مردم را دعوت به مقاتله كرده است .
نظر ات طالبان و بن لادن را همگان مي دانند از جمله:
به نقل از تلويزيون الجزيره، بن لادن مردم آمريكا را به اسلام دعوت كرده بود كه يا مسلمان شوند يا مرگ. همچنين بدنبال سخنراني اوباما در قاهره كه اديان را به همزيستي مسالمت آميز دعوت كرد. هم خامنه اي در ايران و هم بن لادن در افغانستان موضع سختي بر عليه وي گرفتند. بن لادن گفت: بجنگيد تا كافري بر روي زمين باقي نماند . با توجه به آنچه آمد متوجه شديد كه نظر خميني و بن لادن، عين قرآن وسنت است.
منبع:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر