خداوند یک روح جهانی است
”خداوند روح است.“ او یک وجود روحانی جهانی است. پدر جهانی یک واقعیت بیکران روحانی است. او ”با اقتدار، ابدی، فناناپذیر، نادیدنی، و تنها خدای حقیقی است.“ اگر چه شما ”اولاد خداوند“ هستید، به واسطۀ این که به شما گفته شده است ”شبیه او“ آفریده شدهاید، و این که ناصح اسرارآمیز که از منزلگاه مرکزی حضور جاودانۀ او اعزام گشته در شما ساکن است، نباید فکر کنید که پدر در شکل و ساختار جسمانی شبیه خودتان میباشد. موجودات روحی به رغم این که برای چشمان انسان نامرئی هستند، و با وجود این که از جسم و خون برخوردار نیستند، واقعی میباشند.
پیامبر پیشین گفت: ”بنگرید، او از کنار من عبور میکند و من او را نمیبینم، او همچنین میگذرد، ولی من متوجه او نمیشوم.“ ما ممکن است دائماً کارهای خداوند را مشاهده کنیم، ممکن است از شواهد مادی سلوک عظیم او بسیار آگاه باشیم، ولی ممکن است به ندرت به جلوۀ نمایان ربانیت او نظر بیافکنیم، و حتی حضور روح نایب او را که در انسان ساکن است نظاره نکنیم.
پدر جهانی به این دلیل نادیدنی نیست که از مخلوقات دون پایهای که از نقصانهای مادی و عطایای معنوی محدود برخوردارند خود را پنهان نموده است. بلکه وضعیت به این صورت است: ”شما نمیتوانید چهرۀ مرا ببینید، زیرا هیچ انسان فانی نمیتواند مرا ببیند و زنده بماند.“ هیچ انسان مادی نمیتواند خداوندِ روح را نظاره کند و موجودیت انسانی خود را حفظ نماید. نزدیکی به شکوه و درخشندگی روحانی حضور شخصیت الهی توسط گروههای پایینتر موجودات روحی یا هر رستهای از شخصیتهای مادی غیرممکن است. تابش روحانی حضور شخصی پدر ”نوری است که هیچ انسان فانی نمیتواند به آن نزدیک شود، که هیچ مخلوق مادی دیده یا قادر است ببیند.“ اما برای تشخیص خداوند با بینش مؤمنانۀ ذهن معنویت یافته نیازی به دیدن خداوند با چشمان جسمانی نیست.
طبیعت روحی پدر جهانی به طور کامل با همزیستِ خود او، پسر جاودان بهشت قسمت میشود. پدر و پسر هر دو به طریقۀ مشابه روح جهانی و جاودان را به طور کامل و بیدریغ با شخصیت قرین و همتراز خود، روح بیکران، قسمت میکنند. روح خداوند در خود او و به واسطۀ خود او مطلق است، در پسر کامل، در روح فراگیر، و در همۀ آنها و به واسطۀ همۀ آنها بیکران است.
خداوند یک روح جهانی است؛ خداوند شخص جهانی است. واقعیت متعالی شخصیِ آفرینش متناهی روح است. واقعیت غایی کیهان شخصی روح اَبسُونایت است. تنها سطوح ابدیت مطلق هستند، و فقط در چنین سطوحی نهایت یگانگی میان ماده، ذهن، و روح وجود دارد.
در جهانها خداوندِ پدر به طور بالقوه کنترل کنندۀ مافوق ماده، ذهن، و روح است. خداوند فقط توسط مدار شخصیتی گستردۀ خود مستقیماً با شخصیتهای آفرینش پهناور مخلوقات ارادی خود رابطه برقرار میکند، ولی او (در خارج از بهشت) فقط در حضور وجودهای به اجزاء تقسیم شدۀ خود، ارادۀ خداوند در جهانهای خارج، قابل تماس است. این روح بهشتی که در اذهان انسانهای زمان ساکن است و در آنجا تکامل روان فناناپذیر مخلوق بقا یافته را شکوفا میسازد، از سرشت و ربانیتِ پدر جهانی است. ولی اذهان چنین مخلوقات تکاملی در جهانهای محلی منشأ مییابد و باید از طریق کسب آن دگرگونیهای تجربیِ نیل معنوی که نتیجۀ اجتنابناپذیر انتخاب مخلوق برای انجام خواست پدر آسمانی است به کمال خداگونه دست یابد.
در تجربۀ درونی انسان، ذهن به ماده پیوسته است. چنین اذهان به ماده اتصال یافتهای نمیتوانند از مرگ انسانی نجات یابند. تکنیک بقا در آن تعدیلهای میل انسان و آن دگرگونیهای ذهن انسان نهفته است که از طریق آن چنین خرد خدا آگاه به تدریج از روح میآموزد و سرانجام از طریق روح هدایت میشود. این تکامل ذهن انسان از پیوستگی مادی به پیوند روحی، به تغییر ماهیت از مراحل بالقوۀ روحی ذهن انسان به واقعیتهای مورانشیای روان فناناپذیر منتج میگردد. ذهن انسانی که از ماده متابعت دارد به طور فزاینده مادی شدن را در تقدیر دارد و در پی آن سرانجام دچار فنای شخصیتی خواهد شد. ذهنی که به روح تسلیم میشود به طور فزاینده تقدیرش روحانی شدن و نهایتاً نیل به یگانگی با روح بقا دهنده و هدایت کننده است و بدین طریق به بقا و ابدیتِ وجودِ شخصیت دست مییابد.
من از نزد جاودانه میآیم، و بارها به پیشگاه پدر جهانی بازگشتهام. من از واقعیت و شخصیت اولین منبع و مرکز، پدر جاودانه و جهانی، آگاهی دارم. من میدانم، ضمن این که خدای بزرگ مطلق، ابدی، و بیکران است، همچنین نیک، الهی، و بخشنده است. من حقیقت این بیانات بزرگ را میدانم: ”خداوند روح است“ و ”خداوند محبت است“، و این دو ویژگی به کاملترین نحو در پسر جاودان به گیتی آشکار شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر