همه جا بودن خداوند
خداوند در همه جا حضور دارد؛ پدر جهانی بر گسترۀ ابدیت حکومت میکند. اما او در جهانهای محلی در شخص پسران آفرینشگر بهشتیاش حکومت میکند، حتی حین این که از طریق این پسران حیات عطا میدارد. ”خداوند به ما زندگی جاودانه داده است، و این زندگی در پسرانش است.“ این پسران آفرینشگر خداوند تجلی شخصی وی در مناطق زمان و به فرزندان سیارات چرخان جهانهای در حال تکامل فضا هستند.
پسران بسیار شخصی شدۀ خداوند به وضوح توسط رستههای پایینتر مخلوقات هوشمند قابل تشخیص هستند، و لذا آنان نادیده بودن پدر بیکران و در نتیجه کمتر قابل تشخیص را جبران میکنند. پسران آفرینشگرِ بهشتیِ پدر جهانی آشکارسازی یک موجود سوا از آن نادیدنی میباشند. نادیدنی، به خاطر مطلق بودن و لایتناهی بودن که ذاتی دایرۀ ابدیت و شخصیتهای الوهیتهای بهشت است.
آفرینندگی یک ویژگی خداوند نیست، بلکه مجموع طبیعت عمل کنندۀ او است. و این کارکرد جهانیِ آفرینندگی همینطور که توسط تمامی ویژگیهای هماهنگِ واقعیت بیکران و الهی اولین منبع و مرکز تعیین و کنترل میشود، به طور ابدی جلوهگر میگردد. ما صادقانه تردید داریم که هر یک خصیصۀ طبیعت الهی را بتوان مقدم بر دیگر خصوصیات تلقی نمود. اما اگر چنین بود، در این صورت طبیعتِ آفرینندگیِ الوهیت بر کلیۀ طبیعتها، فعالیتها، و ویژگیهای دیگر پیشی میگرفت. و آفرینندگیِ الوهیت به حقیقت جهانی پدر بودن خداوند منجر میشود.
1- همه جا بودن خداوند
توانایی پدر جهانی برای حضور در همه جا و در آن واحد، همه جا حضوری او را تشکیل میدهد. تنها خداوند میتواند در دو مکان، در مکانهای بیشمار، و در آن واحد حضور داشته باشد. خداوند به طور همزمان ”در آسمان در بالا و زمین در پایین“ حاضر است. همان طور که نویسندۀ مزامیر ندا در داد: ”از روح تو به کجا میتوانم بروم؟ یا از حضور تو به کجا میتوانم بگریزم؟“
”خداوند میفرماید من خدایی هستم که نزدیک و نیز دور هستم.“ ”آیا من آسمان و زمین را فرا نگرفتهام؟“ پدر جهانی در تمامی بخشها و تمامی قلوب آفرینش گستردۀ خود همیشه حضور دارد. او ”آکندگی همان است که همه چیز را در همه جا پر میسازد“ و ”به همه گونه در همه کار میکند“ و علاوه بر آن، مفهوم شخصیت او طوری است که ”فلک (جهان) و فلک افلاک (جهان جهانها) نمیتوانند او را در بر گیرند.“ این عملاً حقیقت دارد که خداوند همه چیز است و در همه چیز حضور دارد. اما حتی این تمامی وجود خداوند نیست. بیکران نهایتاً فقط در بینهایت میتواند آشکار شود. علت هرگز نمیتواند به وسیلۀ تحلیل معلولها به طور کامل فهم شود. خدای زنده از جمع کل آفرینش که در نتیجۀ اعمال خلاق ارادۀ آزاد او به وجود آمده است بیاندازه بزرگتر است. خداوند در سرتاسر کیهان آشکار شده است، اما کیهان هرگز نمیتواند تمامیت بیکرانی خداوند را در بر گیرد یا در خود بگنجاند.
وجود پدر به طور بیوقفه در جهان بنیادین گشت میزند. ”عزیمت او از انتهای آسمان، و گسترۀ او تا نقاط پایانی آن است، و هیچ چیز از نور او پنهان نیست.“
مخلوق نه تنها در خداوند هستی دارد، بلکه خداوند نیز در مخلوق زندگی میکند. ”ما میدانیم در او سکنی میگزینیم زیرا او در ما زندگی میکند. او روح خود را به ما عطا کرده است. این هدیۀ پدر بهشتی یار جدا نشدنی انسان است.“ ”او خدای پیوسته حاضر و تماماً فراگیر است.“ ”روح پدر جاودانه در ذهن هر فرزند انسانی پنهان است.“ ”انسان برای یافتن یک دوست به جستجو میپردازد، در حالی که آن دوست درست در درون قلب خودش زندگانی میکند.“ ”خدای راستین دور نیست. او بخشی از ماست. روح او از درون ما سخن میگوید.“ ”پدر در فرزند زندگی میکند. خداوند همیشه با ماست. او روح هدایت کنندۀ سرنوشت جاودانه است.“
در رابطه با نژاد انسانی به درستی گفته شده: ”شما از خدا هستید“ زیرا ”کسی که در محبت زندگی میکند در خداوند زندگی میکند، و خداوند در او.“ شما حتی در خطاکاری هدیۀ سکنیگزین خداوند را عذاب میدهید، زیرا تنظیم کنندۀ فکر الزاماً باید پیامدهای اندیشۀ شریرانۀ آن ذهن بشری را که در آن محبوس است از سر بگذراند.
همه جا حضوری خداوند در واقع بخشی از طبیعت بیکران وی است. فضا در بر گیرندۀ هیچ مانعی برای الوهیت نیست. خداوند در کمال و بدون محدودیت است، و به طور آشکار فقط در بهشت و در جهان مرکزی حضور دارد. لذا او در آفرینشهایی که به دور هاونا در گردشند به طور قابل مشاهده حضور ندارد، چرا که خداوند حضور مستقیم و واقعی خود را با شناسایی استقلال و امتیازات الهی آفرینندگان همتراز و فرمانروایان جهانهای زمان و فضا محدود ساخته است. از این رو مفهوم حضور الهی باید یک رشتۀ گسترده از شیوه و کانال تجلی، هر دو، را که در بر گیرندۀ مدارهای حضوری پسر جاودان، روح بیکران، و جزیرۀ بهشت است جایز شمارد. همچنین همیشه ممکن نیست که حضور پدر جهانی و اعمال همترازان جاودان و عوامل او را از هم تمیز داد. آنان تمامی ملزومات بیشمار مقصود تغییرناپذیر او را به طور کامل به انجام میرسانند. اما در رابطه با مدار شخصیت و تنظیم کنندگان چنین نیست. در اینجا خداوند به طور منحصر به فرد، مستقیم، و خاص عمل میکند.
کنترل کنندۀ جهانی به طور بالقوه در مدارهای جاذبۀ جزیرۀ بهشت در تمامی بخشهای جهان، مطابق اندازه و در پاسخ به مطالبات فیزیکی برای این حضور، و به دلیل طبیعت ذاتی تمامی آفرینش که موجب میشود تمامی چیزها به او وصل باشند و وجودشان به او بستگی داشته باشد، در تمامی لحظات و به میزان یکسان حاضر است. به همین ترتیب اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مطلق کامل، اندوختگاه جهانهای آفریده نشدۀ آیندۀ ابدی، حاضر است. از این رو خداوند به طور بالقوه در جهانهای فیزیکی گذشته، حال، و آینده سایه میافکند. او بنیان آغازین انسجام آفرینش به اصطلاح مادی است. این پتانسیل غیرروحی الوهیت از طریق دخالت غیرقابل توضیح یکی از عوامل ویژۀ او در صحنۀ عمل جهانی در اینجا و آنجا در سرتاسر سطح وجودهای فیزیکی واقعی میشود.
حضور ذهن خداوند با ذهن مطلق عامل مشترک، روح بیکران، همبسته است، اما در آفرینشهای متناهی در کارکردهای همه جاییِ ذهن کیهانی ارواح استاد بهشت بهتر تشخیص داده میشود. همانطور که اولین منبع و مرکز به طور بالقوه در مدارهای ذهنی عامل مشترک حاضر است، در کششهای مطلق جهانی نیز به طور بالقوه حضور دارد. اما ذهن نوع بشر عطیۀ دختران عامل مشترک، خادمان الهی جهانهای در حال تکامل، میباشد.
روح همه جا حاضر پدر جهانی با کارکرد حضور جهانی روحی پسر جاودان و پتانسیل پایندۀ الهی مطلق الوهیت هماهنگ است. اما به نظر نمیرسد فعالیت روحی پسر جاودان و پسران بهشتی او و عطایای ذهنی روح بیکران برای عمل مستقیم تنظیم کنندگان فکر، قطعههای سکنیگزین خداوند، در قلوب فرزندان مخلوقش مانعی ایجاد کنند.
در رابطه با حضور خداوند در یک سیاره، سیستم، کوکبه، یا یک جهان، درجۀ چنین حضوری در هر واحد آفرینشی، اندازهگیری درجۀ حضور در حال تکامل ایزد متعال است. آن توسط پذیرش دسته جمعی خداوند و وفاداری به او از سوی سازمان پهناور جهان، تا خود سیستمها و سیارات تعیین میشود. از این رو گاهی اوقات با امید به حفظ و پاسداری از این فازهای حضور گرانقدر خداوند است که هنگامی که برخی از سیارات (یا حتی سیستمها) عمیقاً به تاریکی معنوی فرو رفتهاند، آنها از جهتی از رابطه با واحدهای بزرگتر آفرینش قرنطینه یا بخشاً منزوی شدهاند. و این تماماً آنطور که در یورنشیا عمل میکند، یک واکنش از نظر روحی تدافعیِ اکثر کرات است، که تا جایی که ممکن است، از ابتلا به پیامدهای منزوی کنندۀ اعمال بیزار کنندۀ یک اقلیت خودسر، شریر، و یاغی خود را حفظ کنند.
در حالی که پدر تمامی فرزندانش — تمامی شخصیتها — را به طور پدرانه احاطه میکند، نفوذ او در آنها به واسطۀ دوری منشأ آنها از دومین و سومین شخص الوهیت محدود است و به تدریج که نیل آنها به سرنوشتشان به چنین سطوحی نزدیک میشود، افزایش مییابد. واقعیت حضور خداوند در ذهن مخلوقات از طریق سکنی گزینی یا عدم سکونت اجزای پدر، نظیر ناصحان اسرارآمیز، در آنها تعیین میشود. اما حضور مؤثر او از طریق درجۀ همکاری اذهانی که این تنظیم کنندگان سکنیگزین موقتاً در آنها اقامت دارند تعیین میشود.
نوسانات حضور پدر به سبب دگرگونیپذیری خداوند نیست. خداوند به دلیل ناچیز شمرده شدن کنج عزلت نمیگزیند. مهر او به دلیل خطاکاری مخلوق دریغ نمیشود. بلکه، چون (در رابطه با وی) به آنها نیروی انتخاب داده شده، فرزندان او، در اِعمال آن انتخاب، به طور مستقیم درجه و حد و مرز نفوذ الهی پدر در قلوب و روانهای خودشان را تعیین میکنند. پدر بدون حد و بدون قائل شدن استثنا، آزادانه خود را به ما عطا کرده است. او برای اشخاص، سیارات، سیستمها، یا جهانها تبعیض قائل نمیشود. در مناطق زمان او فقط شخصیتهای بهشتی خدای هفتگانه، آفرینندگان همتراز جهانهای متناهی، را به طور متمایز ارج مینهد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر