۲۲ تیر، ۱۳۹۵

نقد قرآن - فصل اول معرفي قرآن - قسمت اول

معرفي قرآن
فرض اينست كه كسيكه اين كتاب را مي خواند حداقل قرآن را يكبار و با دقت در معاني آن خوانده است. ولي قطعا در تمام موارد چنين نيست بنابراين در اين فصل به اختصار به معرفي قرآن مي پردازم.

پيامهاي اصلي قرآن
قرآن كتابي است كه برحسب ادعاي محمدبن عبداالله در حدود 1400سال پيش در طي 23سال بر محمد نازل شده است. لُب لُباب قرآن عبارتست از:
- قبول وجود خداي واحد داراي صفات كريمه و مبارزه با شرك و بت پرستي
- قبول وجود قيامت.
- قبول قرآن بعنوان كتاب خدا كه مستقيما به محمدپيامبر نازل شده است.
- احكام متنوعي كه ادعا مي شود راه حل نهائي تمام مشكلات بشري است.
- ضرورت اطاعت بي قيد و شرط از خدا و محمد.
- تأكيد بر انجام اعمال صالح كه همان دستورات قرآن و محمدند.
- ضرورت پرهيز از نواهي قرآن و محمد.
- ضرورت و تأكيد بر جنگ براي دفاع از اسلام و گسترش اسلام در جهان.

زيبائي كلام قرآن
قرآن از نظر كلامي زيباست. مخصوصا سوره هاي كوچك مكي داراي بياني شعرگونه ودلپذيرند. اين سوره ها شبيه شعر نو سروده شده اند.چنانچه در تاريخ اسلام آمده است يكي از جاذبه هاي مهم قرآن براي
اعراب، زيبائي آن بود. البته همه جاي قرآن از نظر زيبائي يكسان نيست.جملات نه چندان زيبا و درهم و برهم فراوان نيز دارد. به اين موضوع در فصل "خطاهاي نوشتاري قرآن" خواهيم پرداخت.

تكراري بودن قرآن
پيامهاي اصلي قرآن صدها بار تكرار شده اند و در هر صفحه اي از قرآن به همه يا بعضي از آنان برخورد مي كنيد. بيش از همه ترساندن از قيامت و تأكيد بر وحدانيت خدا و مبارزه با شرك و بت پرستي در پي هم تكرار شده اند. تقريبا غيرممكن است كه صفحه اي از قرآن را بيابيد كه در آن به اين دو موضوع اشاره نشده باشد. در قرآن مفاهيم كمي هستند كه يكبار آمده باشند . قرآن شايد تكراري ترين كتاب موجود باشد. اگر كسي يك سوره ي بزرگ قرآن مثل بقره را بخواند، باخواندن بقيه ي قرآن چيز زيادي به دانش وي از قرآن اضافه نمي  شود.
مثالهايي از تكرار مطالب در قرآن:
- اسم موسي 136بار در قرآن تكرار شده است و داستان موسي بصورت كوتاه و بلند در 34سوره ي قرآن تكرار شده است.
- عبارت "جنات تجري من تحتها الانهار" )باغهاي بهشتي كه جويبارهائي از زير آن عبور مي كنند) عينا حدود 40بار تكرار شده است.
- عبارت "و من اظلم ممن افتري علي االله الكذب" )چه كسي ظالمتر از كسي است كه به خدا دروغ مي بندد.) عينا 9بار و با تغيير اندكي در لفظ 13بار ديگر تكرار شده است.
- مفهوم "ويعبدونَ مِن دونِ اللّهِ ما لاَ يضُرُّهم ولاَ ينفَعهم "يعني غير از خدا چيزي را مي پرستند كه به آنها نفع و ضرري نمي رساند؛ حداقل 10بارتكرار شده است.
- عبارت "االله الذي خلق السموات و الارض في سته ايام" )خلقت آسمانها و زمين در 6روز)7 مرتبه در قرآن تكرار شده است.
به جرأت مي توان گفت كه كل محتواي قرآن را بدون تكرار مي توان در %20از حجم موجود قرآن جاي داد

كم محتوي بودن قرآن
قرآن كتابي با محتواي كم و سطحي است. به مطالب متنوع در سطح فهم عوام زمان محمد و محيط عربستان اشاره كرده بدون استدلال مناسب و تعمق كافي. براي مثال وقتي از محمد پرسيده مي شود كه چرا ماه شكلهاي متنوع دارد؟ او در قرآن مي گويد: براي اينكه شما عدد سنين(سالها) و حساب را داشته باشيد. اگر امروز همين سؤال از يك دانش آموزهم پرسيده شود خواهد گفت كه چون قسمتهاي مختلفي از ماه به سمت خورشيد است ولي محمد اصلا چنين چيزي را نمي دانسته است بنابراين، اين جواب بسيار عوامانه را داده است. .تكراري بودن قرآن دليلي مهم بر كم محتوي بودن قرآن است. محمد چيزهاي محدودي از كتب مقدس يهود ومسيحيان فراگرفته بود و چيزهاي مختصري هم از فرهنگ خود يا فرهنگهاي ديگر به گوشش خورده بود.طبعا در آن دوران عقب افتادگي وآنهم در محيط عربستان، كه يكي از عقب افتاده ترين نقاط زمين بود، چيززيادي براي آموختن يافت نمي شد. حال محمد مي خواست اين حكايتها ونكات محدود را در عرض 23 سال براي مردم بگويد، طبعا چاره اي جز تكرار پي در پي آنان نداشت و اين دليل روشني بر اينست كه قرآن كارمحمد است نه خدا. علم خدا كه محدود و ناچيز نيست.

محيط زدگي قرآن
قرآن بشدت تحت تاثير فرهنگ و سنتها و زبان عربي است. مثلا فهم بسياري از كلمات و مفاهيم قرآن نياز به آشنائي به فرهنگ و سنن عربي در زمان محمد دارد. بسياري از آداب و رسوم عربي بعنوان احكام
قرآن و اسلام مطرح شده است مثل ماههاي حرام، برده داري، تحقير زن،كاروان زني و نحوه ي برخورد با دشمنان. مثلا بت پرستي در محيط مكه بسيار رايج بوده است در حاليكه در ايران خداي واحد پرستش مي شد ودر روم مسيحيت رايج بود. ولي محمد تحت تاثير شديد محيطش، محور اصلي قرآن را مبارزه با بت پرستي قرار داده است غافل از اينكه اينهمه بحث از بت پرستي به درد نقاط ديگر جهان و يا آينده ي بشريت نمي خورد.

مثال ديگر كشتيهاي بادباني است كه در زمان محمد رايج بوده است. بارها در قرآن به نقش باد در پيش راندن كشتي اشاره شده و آنراخواست خدا دانسته است. مثل:
- هوالَّذِي يسيرُكُم فِي الْبرِّ والْبحرِ حتَّى إِذَا كُنتُم فِي الْفُلْكِ وجرَينَ بِهِم( بِرِيحٍ طَيبةٍ (يونس 22
ترجمه: او كسى است كه شما را در خشكى و دريا مى گرداند تا وقتى كه در( كشتيها باشيد و آنها با بادى خوش آنان را به پيش براند.( 22

غافل از اينكه بزودي موتورهاي متنوع جاي باد را مي گيرند اين امر هم مؤيد آنست كه قرآن كار محمد است نه خدا چون خدا از آينده خبر دارد. بخش عمده اي از قرآن در پاسخ به حوادث روزمره ي محيط
مدينه و مكه نازل شده است. مثلا واقعه اي اتفاق مي افتاد يا جنگي در مي گرفت و محمد پس از آن حوادث آياتي را در مورد آنان نازل مي كرد. حتي بسياري از آيات در توضيح زندگي خصوصي محمد است مانند آيات افك كه در مورد تهمت زنا به عايشه بطور تفصيل سخن مي گويند در صورتيكه اين ريزه كاريهاي جزئي فائده اي براي اعصار ديگر ندارد. در مجموع محمد قادر نشده است كه كتابي فرافرهنگي و همگاني
بياورد.

بي نظمي قرآن
از لحاظ مفاهيم، موضوعات و نوشتار، قرآن بي نظم ترين كتابي است كه من ديده ام. مطالب قرآن بصورت تكه تكه و نامربوط پشت سرهم قرار گرفته اند. گاهي حتي در يك آيه، دو يا چند مفهوم نامربوط كنارهم آمده است. چينش مطالب نه بر اساس موضوع و نه بر اساس تاريخ نزول است.

موارد بي نظمي:
- ذكر امور بسيار متنوع در هر سوره مخصوصا در سوره هاي بزرگتر
- عدم دنبال كردن موضوع خاص و ذكرِ مخلوط موضوعات متنوع، بنحويكه اگر بخواهيد نظر قرآن را در موضوع خاصي بدانيد لازم است كه تمام قرآن را بگرديد.
- كنار هم نهادن آياتي كه هيچ ارتباط معنائي با هم ندارند.
- كنار هم گذاشتن مفاهيم نامربوط حتي در يك آيه.

غير دقيق بودن قرآن
در بيان مطالب قرآن دقت كافي بكار برده نشده است. مثلا مطلبي را در آيه اي بطور كلي گفته و چند سال بعد متوجه شده است كه كليت آيه ي قبل غلط بوده است بنابراين در آيه اي ديگر آنرا تخصيص زده است. در بسياري موارد هم، بي دقتيهاي قبلي اصلاح نشده اند. براي مثال گفته است "ان مع العسر يسرا" يعني قطعا بدنبال هر سختي آساني وجود دارد. اين جمله بصورت كلي در تمام موارد صادق نيست. اما در هيج جاي ديگر نيز اين خطا اصلاح نشده است. البته مفسران و فقهاء به كمك محمد آمده اند و در اصلاح اين بي دقتيها، با آيات بعدي و يا حديث و يا با استفاده از توجيه هاي من درآوردي، سعي بسيار كرده اند. چنين بي دقتيي در نوشتارهاي علمي امروز غير قابل پذيرش است. يك محقق بايد جمله ي خبري را همانگونه بگويد كه درست باشد نه اينكه نيمه خطا بگويد و بعد از دوسال دوباره آنرا اصلاح كند.

مبهم بودن قرآن
بيشتر آيات قرآن نيازي به تفسير ندارند و با خواندن مي توان فهميد اما در قرآن, ابهام نيز فراوان است. اين ابهامات دلائل مختلفي دارد از جمله بي نظمي شديد قرآن، بيان مطالب نادرست و مبهم از سنتهاي
مختلف، بي دقتي در بيان مطالب، حذفهاي نابجاي فراوان، ضميرهاي با مراجع نامشخص، جمله هاي درهم و نامفهوم، ادعاهاي تاريخي بدون سند و نام و تاريخ و سرزمين، بكار بردن لغات غير عربي و عربي نا مأنوس كه حتي صحابه و مفسر بزرگي مثل ابن عباس در معني آنان دچار ترديد مي شوند. علاوه بر اينها تخصيص و نسخ هم بر ابهام قرآن افزوده اند. همچنين عده ي كثيري از آيات قرآن را بدون مراجعه به سنت نمي توان فهميد وعده اي از آيات را با مراجعه به سنت هم نمي توان فهميد چون چيز قابل اعتمادي در مورد آنان در سنت نيست. مثلا صدها آيه ي كوتاه چند كلمه اي در سوره هاي مكي, مخصوصا در جزو سي ام قرآن, آمده اند كه كاملا مبهمند و اين آيات محل بحث و جدال شديد مفسرانند چون نه از ظاهرآنان و نه از سنت, معني قطعي آنان بدست نمي آيد. اين موضوع در فصل مستقلي بحث شده است.


به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها

۲ نظر:

Unknown گفت...

انگار قراره تنم به تنت بوخوره.

ناشناس گفت...

ba nazar shoma Kamelan MOVAFEGHAM