خلقت جهان در شش روز يا هشت روز؟
خلقت در شش روز:
در قرآن در هفت آيه خلقت جهان در شش روز مطرح شده است، مثلا:
اللَّه الَّذِي خَلَقَ السماواتِ والْأَرض وما بينَهما فِي سِتَّةِ أَيامٍ ثُم استَوى علَى الْعرْشِ (سجده4
ترجمه: خدا كسى است كه آسمانها و زمين و آنچه را كه ميان آن دو است( در شش روز آفريد آنگاه (خدا) بر تخت سلطنت (عرش قرار گرفت
در تضاد با آيات فوق در سوره ي فصلت آيات 9-12 خلقت جهان را در هشت روز مطرح كرده است.
خلقت در 8 روز :
: فصلت 9-12 : قُلْ أَئِنَّكُم لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرض فِي يومينِ وتَجعلُونَ لَه أَندادا ذَلِك رب الْعالَمِينَ ( 9)وجعلَ فِيها رواسِي مِن فَوقِها وبارك فِيها وقَدر فِيها أَقْواتَها فِي أَربعةِ أَيامٍ سواء لِّلسائِلِينَ ( 10 ) ثُم استَوى إِلَى ال سماء وهِي دخَانٌ فَقَالَ لَها ولِلْأَرضِ اِئْتِيا طَوعا أَو كَرْها قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ( 11 ) فَقَضَاهنَّ سبع سماواتٍ فِي يومينِ وأَوحى فِي كُلِّ سماء أَمرَها وزينَّا السماء الدنْيا بِمصابِيح وحِفْظًا ذَلِك تَقْدِيرُ الْعزِيزِ الْعلِيمِ( 12
ترجمه: بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو روز آفريد كفر مى ورزيد و براى او همتايانى قرار میدهيد اين است پروردگار جهانيان ( 9) و از بالاي زمين كوهها نهاد و در آن خير پديد آورد و مواد ( خوراكى آن را در چهار روز مقدر كرد باندازه ي نياز روزي خواهان ( 10 سپس آهنگ آسمان كرد و آن دود بود پس به آن و به زمين فرمود بياييد از ( روي تسليم يا از روي كراهت. آن دو گفتند با اطاعت و تسليم آمديم ( 11 پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو روز خلق كرد و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد و آسمان دنيا را به چراغها آذين كرديم و براي حفاظت ( اين است تقدير آن نيرومند دانا ( 12
مطابق آيات فوق خلقت زمين در دو روز انجام گرفته و قرار دادن كوهها و خلق ( گياه و حيوان و غيره) در 4 روز انجام شده و دو روز هم خلقت آسمانها طول كشيده كه رويهم 8 روز مي شود. اين خطا و بي توجهي محمد را نشان مي دهد، كه مؤيد اينست كه قرآن كار محمد است نه خدا، چون محال است خدا خطا كند و بين جملاتش تضاد باشد.
اين تضاد، مفسران را به درد سر فراوان انداخته و سعي كرده اند آنرا بنحوي بپوشانند. مثلا گفته اند در آيه 10 فصلت منظور از 4 روز ، 4روز باضافه ي دو روز آيه ي 9 است. عجب كشفي! خدا گفته كوهها و روزيها را در 4روز خلق كرده آقايان مي گويند منظور خدا اين بوده كه در دو روز خلق كرده منتهي اين دو روز با دو روز آيه ي قبل مي شود 4 روز. اولا كه اين روش كاملا خلاف روش بيان درست رايج در بين عقلاست. ثانيا اگر منظور خدا اين بود، مگر زبان نداشت كه خودش بگويد مثلا مي گفت كه “با دو روز قبلي مي شود 4 روز” كه نگفته است. ثالثا: در آيه ي 11 بايد بجاي دو روز 6 روز بكار ميبرد تا نحوه ي بيان اعداد در سه آيه هماهنگ شود كه نكرده است.
ببينيد اين عيب پوشاني مفسران، معني آيات را به چه روزي انداخته است: مي گويند: در آيه ي 9 منظور از دو روز 2 روز واقعي است كه خلقت زمين طول كشيده است. در آيه ي 10 منظور از 4 روز 2روز واقعي است باضافه ي 2 روز قبل و دوباره در آيه ي 11 منظور از دو روز 2 روز واقعي است بدون اضافه كردن به قبل. بيچاره خدائي كه محمد معرفي كرده است. عجب خداي ناتواني كه قادر نيست سه عدد را بطور معقول و قابل فهم و بي ابهام بيان كند و لازمست انسانهاي ضعيف با هزار دردسر اشكالات كلام او را برطرف كنند. نه! خدا محال است اينقدر نادان و ضعيف باشد اينها كلام خود محمد است كه خطا داشتن آن طبيعي است مثل كلام هر انسان ديگري.
اما منشاء اين 6 روز در كتاب تكوين (خلقت) تورات است كه به احتمال بسيار قوي محمد آنرا از تورات گرفته است. اما منظور از شش روز چيست؟ بديهي است كه اينهم غلطي واضح است. امروزه مشخص شده كه عمر منظومه ي شمسي كه نسبتا جوان است
چندين ميليارد سال است نه 6 روز. مفسرين جديد و روشنفكران ديني براي نجات از اين خطاي واضح، معني روز را تغيير داده اند و گفته اند كه منظور از روز، شش دوران زماني است. اولا اين سؤال مطرح است كه مگر خدا خودش ناتوان بود كه بجاي روز مفهوم دوران زماني را بكار ببرد. ثانيا: چنانچه در مقدمه ذكر شد راه صحيح فهم معاني آيات مبهم، مراجعه به سنت خود محمد است نه خيالبافي.
حال ببينيم در سنت چه آمده است:
- سئل رسول الله في كم خلقت السماوات والأرض قال خلق الله أول الأيام الأحد وخلقت الأرض في يوم الأحد ويوم الإثنين وخلقت الجبال وشقت الأنهار وغرس في الأرض الثمار وقدر في كل أرض قوتها يوم الثلاثاء ويوم الأربعاء ثم استوى إلى السماء وهي دخان فقال لها وللأرض ائتيا طوعا أو كرها قالتا أتينا طائعين فقضاهن سبع سماوات في يومين وأوحى في كل سماء أمرها ” في يوم الخميس ويوم الجمعة وكان آخر الخلق في آخر
الساعات يوم الجمعة فلما كان يوم السبت لم يكن فيه خلق (المستدرك علي ،30/ 2149 ، صحيح ابن حيان 14 / 489 ، صحيح مسلم 4 / صحيحين 2 .( 149/ 427 ، تفسير طبري 1 / 302 ، سنن نسائي 6 / احاديث المختاره 10
ترجمه: از پيامبر سؤال شد كه خدا در چه مدت آسمانها و زمين را خلق كرد؟ پيامبر گفت: خدا اول روزها را يكشنبه قرار داد و زمين را در يكشنبه و دوشنبه خلق كرد. و در روز سه شنبه و چهار شنبه كوهها را خلق كرد و نهر ها را شكافت و در زمين ميوه ها را كاشت و روزي هر سرزميني را تقدير كرد. سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن دود بود پس به آن و به زمين فرمود بياييد از روي تسليم يا از روي كراهت. آن دو گفتند با اطاعت و تسليم آمديم پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو روز خلق كرد و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد در روزهاي پنجشنبه و جمعه. و آخرين
خلق در ساعات آخر روز جمعه بود و چون روز شنبه شد ديگر در آن خلقي نبود.
گرچه در انتساب خلقت موارد فوق به روزهاي خاصي از هفته در احاديث فوق تفاوتهائي وجود دارد، ولي همگي معني روز را روزهاي هفته گرفته اند. بنابراين تفسير يوم به دوره ي زماني مخالف سنت و سخن بيهوده ا ي است. پس بر اساس قرآن و سنت، خدا جهان را در 6 روز هفته خلق كرده است كه غلطي كاملا واضح است. برداشت فوق با قرآن و سنت منطبق است. ولي ما دو نظر محتمل ديگر را نيز بررسي مي كنيم. در قرآن، يوم (روز) با سه دوره ي زماني آمده است. روز معمولي كه انسانها مي شناسند. روز در نزد خدا كه هزارسال يا پنجاه هزار سال است. دقت كنيد:
- روز عادي: يا أَيها الَّذِينَ آمنُوا إِذَا نُودِي لِلصلَاةِ مِن يومِ الْجمعةِ فَاسعوا إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ وذَروا الْبيع ذَلِكُم خَيرٌ لَّكُم إِن كُنتُم تَعلَمونَ (جمعه 9
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آورده ايد چون براى نماز جمعه ندا درداده شد به سوى ذكر خدا بشتابيد و داد و ستد را واگذاريد اگر بدانيد اين براى شما بهتر است ( 9
- روز هزار ساله: وإِنَّ يوما عِند ربك كَأَلْفِ سنَةٍ مما تَعدونَ (حج 47
ترجمه: و قطعا روز در نزد خدايت مانند هزار سال است از آنچه شما مي شماريد.
- يدبرُ الْأَمرَ مِنَ ال سماء إِلَى الْأَرضِ ثُم يعرُج إِلَيهِ فِي يومٍ كَانَ مِقْداره أَلْف
( سنَةٍ مما تَعدونَ(سجده 5
ترجمه: خدا امور را از آسمان بسوي زمين تدبير ميكند و سپس بسوي او بالا مي رود در روزي كه مقدار آن هزار سال است از آنچه شما مي شماريد.
- روز پنجاه هزار ساله: تَعرُج الْملَائِكَةُ والرُّوح إِلَيهِ فِي يومٍ كَانَ مِقْداره خَمسِينَ أَلْف سنَةٍ (معارج 4
ترجمه: ملائكه و روح بسوي او بالا مي رود در روزي كه مقدار آن پنجاه هزار سال است.
نتيجه: از آغاز خلقت زمِين (با جزئيات: كوه و رود و گياهان و حيوانات و انسان و غيره ) تا انتهاي خلقت آسمانها يا 6روز هفته (نظر مطابق سنت) یا 6000 سال (نظر دوم) یا 300 هزار سال (نظر سوم) طول كشيده است!؟ كه همگي غلطند. امروزه مي دانيم كه فقط زمين حدود 5 ميليارد سال عمر 13 ميليارد / 13 تا 9 / دارد. و عمر كل جهان از بيگ بنگ تا كنون حدود 3سال است .
زمين قبل از آسمان يا آسمان قبل از زمين خلق شده است؟
آسمانها بعد از زمين خلق شده اند:
در آيات 9-12سوره ي فصلت مي گويد آسمانها بعد از زمين خلق شده اند: دوباره به آيات دقت كنيد :
فصلت 9-12 : قُلْ أَئِنَّكُم لَتَكْفُرُونَ بِالَّذِي خَلَقَ الْأَرض فِي يومينِ وتَجعلُونَ لَه أَندادا ذَلِك رب الْعالَمِينَ 9 وجعلَ فِيها رواسِي مِن فَوقِها وبارك فِيها وقَدر فِيها أَقْواتَها فِي أَربعةِ أَيامٍ سواء لِّلسائِلِينَ 10 ثُم استَوى إِلَى السماء وهِي دخَانٌ فَقَالَ لَها ولِلْأَرضِ اِئْتِيا طَوعا أَو كَرْها قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ 11 فَقَضَاهنَّ سبع سماواتٍ فِي يومينِ وأَوحى فِي كُلِّ سماء أَمرَها وزينَّا السماء الدنْيا بِمصابِيح وحِفْظًا ذَلِك تَقْدِيرُ الْعزِيزِ الْعلِيمِ. 12
ترجمه: بگو آيا اين شماييد كه واقعا به آن كسى كه زمين را در دو روز آفريد كفر مى ورزيد و براى او همتايانى قرار میدهيد اين است پروردگار جهانيان ( 9) و از بالاي زمين كوهها نهاد و در آن خير پديد آورد و مواد ( خوراكى آن را در چهار روز مقدر كرد باندازه ي نياز روزي خواهان ( 10 سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن دود بود پس به آن و به زمين فرمود بياييد از روي تسليم يا از روي كراهت. آن دو گفتند با اطاعت و تسليم آمديم ( 11 ) پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو روز خلق كرد و در هر آسمانى كار آن را وحى كرد و آسمان دنيا را به چراغها آذين .( كرديم و حفظ كرديم اين است تقدير آن نيرومند دانا ( 12
همين مطلب در آيه ي زير نيز آمده است:
- هو الَّذِي خَلَقَ لَكُم ما فِي الأَرضِ جمِيعاً ثُم استَوى إِلَى السماء فَسواهنَّ ﴾ سبع سماواتٍ وهو بِكُلِّ شَيءٍ علِيم ﴿بقره 29
ترجمه: اوست آن كسى كه آنچه در زمين است همه را براى شما آفريد سپس به آسمان پرداخت و هفت آسمان را استوار كرد و او به هر چيزى داناست ( 29
ايده ي خلقت زمين قبل از آسمان در تورات كتاب خلقت مطرح شده و باحتمال قوي محمد نيز آنرا از تورات گرفته است.
درست بر عكس آيات قبل، در سوره ي النازعات آيات 27-33 گفته شده كه آسمانها قبل از زمين خلق شده اند. دقت كنيد:
آسمان قبل از زمين خلق شده است؟!:
النازعات: أَأَنتُم أَشَد خَلْقًا أَمِ السماء بنَاها 27 رفَع سمكَها فَسواها 28 وأَغْطَش لَيلَها وأَخْرَج ضُحاها 29 والْأَرض بعد ذَلِك دحاها 30 أَخْرَج مِنْها ماءها ومرْعاها 31 والْجِبالَ أَرساها 32 متَاعا لَّكُم ولِأَنْعامِكُم 33
ترجمه: آيا آفرينش شما دشوارتر اس تيا آسمانى كه [خدا] آن را ساخته است ( 27 ) سقفش را برافراشت و آن را درست كرد ( 28 ) و شبش را تيره و روزش را روشن گردانيد ( 29 ) و پس از آن زمين را پهن كرد ( 30 ) آبش و چراگاهش را از آن بيرون آورد ( 31 ) و كوهها را پابرجا (استوار) گردانيد ( 32 ) متاعي براى شما و دامهايتان ( 33 )
در آيات سوره ي فصلت گفته شد كه زمين و ارزاق و كوهها قبل از آسمان خلق شده و اينجا مي گويد زمين و ارزاق (آب و چراگاه) و كوهها بعد از خلقت آسمان بوجود آمده اند.آيا امكان دارد اين تناقض واضح كار خدا باشد؟ زماني بگويد زمين را قبل از آسمان و زماني ديگر بگويد آسمان را قبل از زمين خلق كرديم. خير! قرآن ساخته ي محمد است نه خدا. انسان است كه با گذشت زمان ممكن است گفته هاي قبلي اش را
فراموش كند نه خدا. جالب است كه هر دو سري آيات در اشتباهند چون نه آسمان قبل
از زمين و نه زمين قبل از آسمان بوجود آمده است. چنانچه مشاهدات علمي نشان داده است سيارات در حال تولد، همراه و در دامن كهكشانها بوجود مي آيند. پس از بيگ بنگ سير ايجاد ستاره ها و سياره ها شروع شده است. هم قبل و هم همزمان و هم بعد از پيدايش زمين، ستاره ها و سيارات فراواني شكل گرفته اند و مي گيرند. بنابراين، خلقت آسمانها پس از زمين يا قبل از آنها غلط فاحشي است كه در اين آيات آمده است.
آسمان در ابتداي پيدايش به چه صورت بود؟
- ثُم استَوى إِلَى ال سماء وهِي دخَانٌ فَقَالَ لَها ولِلْأَرضِ اِئْتِيا طَوعا أَو كَرْها قَالَتَا أَتَينَا طَائِعِينَ (فصلت 11 ) فَقَضَاهنَّ سبع سماواتٍ فِي يومينِ (فصلت(12
ترجمه: سپس (خدا) آهنگ آسمان كرد و آن دود بود پس به آن و به زمين فرمود بياييد از روي تسليم يا از روي كراهت. آن دو گفتند با اطاعت و تسليم آمديم ( 11 ) پس آنها را [به صورت] هفت آسمان در دو روز خلق كرد ( 12
در آيه ي 11 گفته كه آسمانها قبل از تشكيل شدن، دخان يعني دود بوده اند. اين غلطي آشكار است. چون بر اساس آخرين تئوري فيزيك تشكيل جهان از بيگ بنگ شروع شده است. يعني جهان در ابتدا يك توده ي فوق متراكم از انرژي بوده و هيچ اتم يا ملكولي هنوز بوجود نيامده بوده است. اين توده ي انرژي بحالت انفجار گونه اي آغاز به گسترش كرده است و هنوز هم كهكشانها در حال دور شدن از يكديگرند در صورتيكه دود مخلوطي از گازهاي منواكسيد كربن، دي اكسيد كربن و ملكولهاي آلي مركب از كربن و ملكولهاي ديگر است. دود تنها پس از تشكيل گياهان و موادآلي چون نفت و سوختن آنان امكانپذير است كه فقط در كمتر از يك ميليارد سال گذشته ي زمين موجود بوده اند. يعني حدود
ميليارد سال پس از بيگ بنگ و بيش از 5 ميليارد سال پس از پيدايش منظومه ي شمسي.
اما اين ايده از كجا آمده است؟ با قطعيت نمي توان گفت اما مي دانيم كه از هزاران سال قبل از محمد، ايده ي پيدايش جهان از يك ماده ي در تمدنهاي مختلف مثلا در يونان باستان (chaos) اوليه ي بي شكل در مصر باستان ٢ در چين باستان ٣ ديگر و تمدنهاي باستاني است مطرح بوده . (Prima Materia) و ارسطو حدود هزار سال قبل از محمد آنرا ماده ي اوليه ناميده است. در ايده ي ماده ي اوليه ي بيشكل، تا حدي حقيقت وجود
وايده اي معقول است. اما محمد در انتقال اين ايده به قرآن، اين ايده را خراب كرده است و بجاي ماده ي اوليه ي بي شكل، دود بكار برده است. البته اين يك خطاي انساني است و قطعا از خدا نيست.
زمين و آسمان در ابتدا بهم متصل بودند
( - أَولَم يرَ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّ السماواتِ والْأَرض كَانَتَا رتْقًا فَفَتَقْنَاهما (انبياء 30
ترجمه: آيا كسانى كه كفر ورزيدند ندانستند كه آسمانها و زمين به هم ( پيوسته بودند و ما آن دو را از هم جدا ساختيم ( 30
رتق بمعني دوختن دو چيز بهم و منضم كردن دو چيز بهم است. بنابراين مفهوم آيه اينست كه زمين و آسمان در كنارهم و يا بهم چسبيده بودند و سپس خدا آنها را از هم جدا كرد. آيه ي ديگري كه معني رتق را واضحتر ميكند عبارتست از:
( يوم نَطْوِي ال سماء كَطَي السجِلِّ لِلْكُتُبِ كَما بدأْنَا أَولَ خَلْقٍ نُّعِيده (انبياء 104
ترجمه: روزى (قيامت) كه آسمان را همچون در پيچيدن صفحه نوشته ها در مى پيچيم همان گونه كه بار نخست آفرينش را آغاز كرديم دوباره آن را بازمى گردانيم. در اين آيه هم مي گويد در قيامت ما آسمانها را چون طومار نوشته اي در هم مي پيچيم مثل همانگونه كه در ابتدا آغاز كرديم يعني در آغاز( ايجاد آسمانها نيز چنين بودند. آغاز ايجاد را در آيه ي قبلي (انبياء 30
مطرح كرد كه آسمان و زمين بصورت رتق بودند. از مثال در آيه ي دوم (كطي السجل) بخوبي مي توان فهميد كه معني رتق قرار گرفتن لايه هاي آسمانهاي هفتگانه بر روي هم و بر روي زمين است. چسبيده بودن آسمانها و زمين بهم در اوائل بوجود آمدنشان، يك ايده ي بسيار قديمي افسانه اي است كه تا چند هزارسال قبل از محمد قدمت دارد. اين ايده در هندو در بودائي ١در تائوئيسم ٢ در افسانه هاي چيني در بابل در مصر باستان و نهايتا در تورات آمده است. و باحتمال قوي محمد اين ايده را از تورات گرفته است.
معناي ديگري كه از آيه فوق قابل برداشت است و توسط بعض صحابه مطرح شده اينست كه آسمانها بصورت يكپارچه بودند و زمينها هم يكپارچه بودند و خدا از آسمان هفت آسمان ايجاد كرد و از زمين هفت زمين ايجاد كرد نه اينكه آسمان و زمين بهم چسبيده باشند. قرآن در آيه ي ديگري اتساع يا گسترش آسمانها را بيان مي كند:
( - والسماء بنَينَاها بِأَيدٍ وإِنَّا لَموسِعونَ (ذاريات 47
ترجمه: و آسمان را به دست خود ساختيم و بى گمان ما گسترش دهنده ايم ( (يا قادريم) ( 47
در مورد معني لغت موسعون در تفاسير و كتب حديث سه نظر مطرح شده است: اول بمعني وسعت دادن كه بين آسمانها و زمين را وسعت داديم كه از ريشه ي سعه گرفته شده باشد. دوم بمعني قادرون (توانا هستيم) كه از ريشه ي وسع گرفته شده باشد. و سوم وسعت دادن رزق با ، 195/ 70 ، التفسير الكبير 28 / ارسال باران از آسمان (التسهيل لعلوم التنزيل / بخاري1837/4) معقولترين معني كه در هماهنگي با دو آيه ي قبل است وسعت دادن بين زمين و آسمان است يعني همان مفهوم آيه ي 104 انبياء كه خدا آسمان و زمين را از هم دور كرد. گسترش (وسعت دادن) و دوباره منقبض يا جمع كردن جهان نيز ايده اي بسيار قديمي است كه مثلا در هندو ١ و بودائي ٢ است مطرح بوده
. جالب است كه بعضي از معجزه تراشان ادعا كرده اند كه اين آيات معجزه اند چون بيگ بنگ را مطرح كرده اند. بدين نحو كه قرآن گفته كه آسمانها در ابتدا دود بودند و منظور از دود گاز است. همچنين گفته آسمان و زمين يكي بودند و از هم جدا شدند و همچنين گفته كه جهان در حال گسترش است. و اينها نشان مي دهد كه قرآن تئوري بيگ بنگ را مطرح كرده است پس معجزه است. اما چنين نيست و اين آيات همگي غلطند واز افسانه هاي پيشين منشاء گرفته اند: اولا: همانطور كه قبلا گفتيم مطابق تئوري بيگ بنگ جهان از انرژي متراكم شروع شده نه از دود يا گاز، دود كجا و انرژي متراكم كجا. دود واقعي تنها در كمتر از يك ميليارد سال گذشته بوجود آمده يعني حدود 13 ميليارد سال پس از تولد جهان.دوم: مطابق تئوري بيگ بنگ، زمين هم از انرژي خالص سرچشمه گرفته است در صورتيكه در قرآن تنها آسمان از دود سرچشمه گرفته است.سوم: چنانچه در صفحات قبل ديديد در آيات فصلت 9 و 10مطرح شده كه خدا اول زمين را خلق كرده سپس آسمان را، كه اينهم مخالف تئور ي و شواهد بيگ بنگ است. زمين و آسمانها با هم از بيگ بنگ شروع به پيدايش و تحول كرده اند. چهارم: در قرآن آسمانها مطبق اند و اينهم مخالف فيزيك و بيگ بنگ است. پنجم: در قرآن آسمانها بصورت صفحات يكپارچه و سقف مانندند كه از نظر فيزيكي و تئوري بيگ بنگ چنين چيزي وجود خارجي ندارد. ششم: در تئوري بيگ بنگ مطرح شده كه همه ي جهان يك توده
ي عظيم انرژي بوده ولي قرآن گفته كه آسمان و زمين بهم چسبيبده بوده اند مثل دو پارچه كه بهم دوخته مي شوند و مطابق مثال خود قرآن مثل طومار نوشته كه لايه هايش رويهم قرار مي گيرند كه اينهم مخالف بيگ بنگ است هفتم: لازمه ي وسعت دادن بمعني قرآني اينست كه آسمانهاي هفتگانه از هم و از زمين دور شوند. و لازمه ي اين امر اينست كه مثلا فاصله ي خورشيد و ماه كه هر كدام در يك آسمان هستند از زمين افزايش
يابد كه اينهم مخالف بيگ بنگ است. چون كهكشانها از هم دور مي شوند نه اجزاي يك منظومه چون منظومه ي شمسي. هشتم: مفهوم گسترش جهان به مفهوم امروزين با حديث صحيحي كه قبلا هم مطرح كرديم در تضاد است:
-... قال (الرسول) أتدرون كم بين السماء والأرض فقلنا الله ورسوله أعلم قال بينهما مسيرة خمس مائة سنة ومن كل سماء إلى السماء التي تليها مسيرة خمس مائة سنة وكثف كل سماء مسيرة خمس مائة سنة (اين حديث در منابع متعدد با اندك تفاوتي در عدد سال بين آسمانها آمده است از جمله: 231 ، سنن ابن ماجه / 316 ، سنن ابي داوود 4 / المستدرك علي صحيحين 2 .(375/ 69/1 ، احاديث المختاره 8
ترجمه:... پيامبر گفت (به يارانش) آيا مي دانيد فاصله ي بين آسمان و زمين چقدر است؟ گفتيم خدا و رسولش آگاه ترند. گفت بين آنها مسير 500 سال است. و از هر آسمان به آسمان بعدي (فوقاني: سنن ابي داوود) مسير 500 سال است و ضخامت (كثف) هر آسمان هم مسير 500 سال است.
در اين حديث محمد فاصله ي آسمانها را با هم 500 سال و ضخامت هر آسمان را نيز 500 سال دانسته است. ولي با مفهوم گسترش امروزين، فاصله ها دائما در حال افزايش است. بعبارت ديگر خود محمد نظر معجزه تراشان را قبول ندارد. نهم: بفرض كه از همه ي ايرادات علمي و تفسيري فوق صرف نظر كنيم، چنانچه در صفحات قبل مطرح كرديم، هم ايده ي شروع جهان از يك ماده ي اوليه ي بي شكل (كه محمد در انتقال به قرآن آنرا خراب كرده و دود را مطرح كرده) و هم ايده ي چسبيده بودن زمين و آسمان بهم و جدا شدن آنان از هم توسط خدا، از بيش از سه هزار سال قبل از محمد مطرح بوده و ايده هاي جديدي نيستند كه معجزه باشند.
ادامه دارد...
به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر