ناسخ ومنسوخ
نسخ چيست؟
ما انسانها در طول زندگيمان و حتي در
يك هفته يا يك روز،ممكن است نظرمان عوض شود. چيزي گفته باشيم يا انجام داده باشيم
و سپس
متوجه شويم كه خطا كرده ايم يا بي دقتي كرده ايم و سپس آنرا اصلاح كنيم. يعني تصميم يا نظر قبلي مان را كنار مي گذاريم و
نظرجديدي را انتخاب مي كنيم. هر دو مورد لغو و اصلاح احكام در قرآن وجود دارد. به لغو حكم
قبلي نسخ گفته مي شود. نسخ روش زيركانه اي بود كه محمد براي گريز از تناقضات موجود در قرآن در پيش
گرفت. به اين
روش هر تناقضي كه بين دو آيه احكام قرآن وجود دارد براحتي قابل اغماض است چون گفته مي شود آيه اي كه
از نظر زماني دير تر نازل شده حكم اصلي است و حكم قبلي را نسخ مي کند.
نسخ در انسان يك امر طبيعي است.
ولي آيا در مورد خدا هم نسخ صحيح است؟ خير. هيچكدام از دلائل نسخ و اصلاح در مورد خدا
معني ندارد.
خدا مي تواند در هر زمان تصميمي بگيرد كه براي هميشه درست باشد. تغيير نظر نشانگر بي توجهي و نا آگاهي فرد در هنگام
تصميم اوليه است
و اينكار در مورد خدا امكانپذير نيست. حتي در انسانهاي عادي تغييرنظر مكرر، موجب
بي اعتمادي به گوينده مي شود و نشانگر ضعف گوينده است. همين نتيجه را محمد هم مي دانسته چنانچه در آيه ي زير آورده است
- وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ
آيةٍ واللّه أَعلَم بِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما
أَنت مفْتَرٍ
)نحل(101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي
ديگر بياوريم و خدا به آنچه به نازل میكند داناتر است مىگويند تو قطعا دروغگوئي.
بنابراين تغيير نظر مكرر مخصوصا از خدا
قبيح است. اما مفسرا ن براي فرار از اين اشكال گفته اند كه خدا مي تواند حكمش را
متناسب با انسانهائي كه در زمانها و شرائط مختلف زندگي مي كنند تغيير دهد كه اين تغيير
بخاطر ضعف انسانهاست نه ضعف خدا. اين مطلب تكيه گاه مفسران براي دفاع از نسخهاي
قرآني است. البته حتي با قبول اين نظر نيز اگر خدا بتواند حكم را بنحوي بيان كند
كه مجبور به اصلاح آن نشود قطعا بهتراست. اين نظر مفسران بطور نظري بظاهر قابل
قبول مي آيد اما ما در اينجا در بررسي عيني عده اي از نسخ هاي مورد قبول، نشان خواهيم داد كه اين نسخ ها نه ناشي از
تدريجي بودن حكم است و نه ناشي از تناسب با وضعيت انسانها در طول دوره ي نبوت
محمد، بلكه ناشي از ناآگاهي است و مؤيد آنست كه نسخ كار محمد است نه خدا.
نشان خواهيم داد كه اگر قرآن كار خدا بود، خدا
مي توانسته احكام را بنحوي بيان كند كه نيازي به نسخ نداشته باشد. علاوه بر آن، در
مورد بسياري از نسخهاي قرآني اشكالات اساسي ديگري نيز وجود دارد. اول اينكه بسياري
از آيات منسوخ از قرآن حذف نشده اند و بصراحت هم مشخص نشده اند. در سنت نيز، همه ي
موارد نسخ، بوضوح و بي ابهام ذكر نشده اند. اين اشكال موجب ابهام و سردرگمي دائمي
در درك قرآن شده است. انسانها دو يا چند آيه را با احكام متضاد در قرآن مي يابند و
نمي دانند چه كنند؟. يا به آيه اي تمسك مي جويند غافل از اينكه ممكن است نسخ شده
باشد. مثلا اكثر روشنفكران مذهبي به آيه ي" لا اكراه في الدين" براي اثبات آزادي عقيده در اسلام استدلال مي كنند و نمي دانند
كه اينگونه آيات با آيات سيف نسخ شده اند. طبعا اين ضعف نمي تواند كار خدا باشد
بلكه كار محمد است كه مثل هر انسان ديگري خطا مي كند.
اشكال دوم بسياري از نسخهاي
قرآني آنست كه در مواردي اصلا نيازي به دادن حكم و لغو آن نبوده است،چنانچه در
مثالهاي آتي متوجه مي شويد.
بعلاوه نسخ با خود قرآن در تضاد است.
قرآن در آيات متعددي ادعا مي كند كه كلمات خدا كه در قرآ آن مده است تبديل
ناپذيرند. مثلا:
- واتْلُ ما أُوحِي إِلَيك مِن كِتَابِ ربك لَا مبدلَ لِكَلِماتِهِ ﴿كهف ﴾27
ترجمه: و آنچه را كه از كتاب
پروردگارت به تو وحى شده است بخوان كلمات او را تغييردهندهاى نيست )(27
- وتَمت كَلِمت ربك صِدقًا وعدلاً لاَّ مبدلِ لِكَلِماتِهِ وهو السمِيع الْعلِيم﴿ انعام﴾115
ترجمه: و سخن پروردگارت به راستى و عدل
سرانجام گرفته است و هيچ تغييردهندهاى براى كلمات او نيست و او شنواى داناست )(115
- لاَ تَبدِيلَ لِكَلِماتِ اللّهِ ﴿يونس ﴾6
ترجمه: كلمات خدا را تبديلى
نيست ) ( 64
پس اين آيات بيانگر آنند كه كلام خدا
در قرآن غيرقابل تبديل و تغيير است. حال به اين آيه دقت كنيد:
- وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ آيةٍ
واللّه أَعلَم بِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما
أَنت مفْتَرٍ
)نحل(101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي
ديگر بياوريم و خدا به آنچه به نازل میكند داناتر است مىگويند تو قطعا دروغگوئي.
اين آيه و همچنين بقيه ي آيات
نسخ همگي در تضاد با ادعاي تبديل ناپذيري آيات قرآنند. اين تضاد هم مؤيد قطعي بر
اينست كه قرآن ساخته ي محمد است. حفظ قول و حرف در بين ما انسانها امري اخلاقي و ارزشمند
محسوب مي شود و محمد هم همين ادعا را مي كند . ولي ما
انسانها وقتي در تنگنا قرار مي گيريم
يا منافعمان به خطر بيفتد از حرف و قول قبلي خود مي گذريم و سعي مي كنيم اين تغيير
قول را موجه جلوه دهيم. اين دقيقا همان كاري است كه محمد كرده است و به خدا نسبت
داده است.
اين اشكالات و اشكالات ديگري كه در
مورد نسخ هاي خاص ذكرمي كنيم، نشاندهنده ي آنست كه نسخ هاي قرآني كار محمد است نه
خدا.محمد
در اثر ناآگاهي و ضعفهاي ديگر، مثل هر انسان ديگري نظرات واحكام خودش را تغيير مي
داده و آنها را به خدا نسبت مي داده است.
بنابراين وجود نسخ در قرآن يك دليل
قطعي بر اينست كه قرآن ساخته ي محمد است نه خدا
آيات نسخ
در قرآن در دو آيه، حكم نسخ آمده است:
- وإِذَا بدلْنَا آيةً مكَانَ آيةٍ واللّه أَعلَم بِما ينَزِّلُ قَالُواْ إِنَّما أَنت مفْتَرٍ )نحل(101
ترجمه: و چون آيه اي را به جاى آيه ي
ديگر بياوريم و خدا به آنچه به نازل مىكند داناتر است مىگويند تو قطعا دروغگوئي.
- ما نَنسخْ مِنْ آيةٍ أَو نُنسِها نَأْتِ بِخَيرٍ منْها
أَو مِثْلِها
أَلَم تَعلَم أَنَّ اللّه علَى كُلِّ
ترجمه: هر حكمى را نسخ كنيم يا آن را
به ]دست[ فراموشى بسپاريم بهتراز آن يا مانندش را مىآوريم مگر ندانستى كه خدا بر
هر كارى تواناست(106)
بر اساس اين دو آيه بعضي از آيات قرآن
نسخ )لغو( شده اند يا كلافراموش شده اند.
نسخ بر سه نوع است:١
اول: آياتي كه هم حكم و هم نوشته ي
آنان از قرآن نسخ شده اند. در حقيقت اين آيات فراموش شده اند. چنانچه در آيه ي /
106 2آمده است بعضي آيات فراموش شده اند. از اين مورد زيادند مثلا:
- از انس بن مالك )و ديگران( نقل شده كه
در قرآن سوره اي به اندازه ي سوره ي توبه وجود داشت كه ما همه ي آنرا فراموش كرده
ايم بجز اين آيه: "لو كان لابن آدم واديان من ذهب لابتغى إليهما ثالثا ولو أن
لهما ثالثا لابتغى إليه رابعا ولا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ويتوب االله على منتاب"
ترجمه: اگر براي آدمي دو وادي
از طلا وجود مي داشت او بدنبال سومي مي رفت و اگر سه تا داشت بدنبال چهارمي مي
رفت. شكم آدمي را جز خاك پر نمي كند و خدا كسي را كه توبه كند ميبخشد.
- نقل شده كه سوره ي احزاب در زمان حيات
پيامبر شامل 200آيه بود ولي در قرآن فعلي همين مقدار ) 73آيه( باقي مانده است.٢
- از ابن عمر نقل شده كه هيچيك از
شما نبايد بگويد كه من همه ي قرآن را در اختيار دارم. چه مي داند كه كل قرآن چيست؟
از قرآن مقدار زيادي از دست رفته است
همچنين روايت شده كه آيه ي زير
نيز بر محمد نازل شده) ١كه درقرآنهاي فعلي نيست.(
” إنا أنزلنا المال لإقام الصلاة وإيتاء
الزكاة ولو أن لابن آدم واديا لأحب أن يكون إليه الثاني ولو كان له الثاني لأحب أن
يكون إليهما الثالث ولا يملأ جوف ابن آدم إلا التراب ويتوب االله على من تاب.
از ابو موسي اشعري نقل شده كه
ما سوره اي مشابه مسبحات را مي خوانديم سپس ما آنرا فراموش كرديم من فقط اين آيه
را از آن سوره حفظ دارم"يأيها الذين
آمنوا لا تقولوا مالاتفعلون فتكتب شهادة في أعناقكم فتسألون عنها يوم القيامة " ٢ از ابن عمر نقل شده كه دو مرد
سوره اي را كه پيامبر براي آنان خوانده بود مكررا مي خواندند. شبي براي نماز
برخواستند و قادر به خواندن حرفي از آن سوره هم نشدند. اين مطلب را به پيغمبر
گفتند پس پيغمبر گفت اينها
از مواردي هستند كه نسخ شده اند و
فراموش شده اند.٣
- از ابن عباس نقل شده كه گاهي در
شب بر پيغمبر وحي نازل مي شد و در صبح آنرا فراموش مي كرد. پس خدا آيه ي /) 106
2آيه ي نسخ( را نازل كرد.٤
در صحيح بخاري ج 5حديث 5976آمده
است: عن عائشة رضي االله عنها قالت سمع النبي رجلا يقرأ في المسجد فقال رحمه االله
لقد اذكرني كذا وكذا آية أسقطتها في سورة كذا وكذا.
ترجمه: عايشه گفت. پيامبر روزي شنيد كه
كسي در مسجد قرآن مي خواند. پس گفت خدا او را رحمت كند كه آيات فلان و فلان را به ياد من آورد. آيه اي كه زا سوره ي فلان انداخته بودم
اين حديث بصراحت نشان مي دهد كه
محمد آيه ها را فراموش مي كرده نه بخاطر نسخ بلكه بخاط انسان بودنش. اينگونه
فراموش كردن مؤيد اينست كه قرآن ساخته ي شخص محمد بوده است نه خدا. و گرنه خدا نمي
گذاشت كه آياتش فراموش شود.
در مجموع نازل كردن و فراموش
شدن آيات مورد تاييد قرآن وسنت است. بنظر مي رسد اينهم ترفندي بوده است از جانب
محمد. چون محمد خود آيه ها را مي ساخته است و طبعا مثل هر انسان ديگري بعضي را
فراموش مي كرده است و يا در طي زمان توسط خودش و يا ديگران
فراموش مي شده اند. محمد مي خواسته
مردم متوجه اين جنبه ي بشري قرآن نشوند بنابراين آنرا به خدا نسبت داده است. و
گرنه خداي دانا نيازي به فراموشاندن ندارد. چيزي كه ارزش ندارد خدا آنرا اصلا نازل
نمي كند نه اينكه آنرا نازل كند و بعد آنرا از ذهن افراد پاك كند.
دوم: آياتي كه نوشته ي آنان از
قرآن حذف شده ولي حكمشان باقي است.
مثل آيه ي رجم:
-الشيخ والشيخة إذا زنيا فارجموهما
البتة نكالا من االله واالله عزيز حكيم.١
ترجمه: مرد و زن همسر دار اگر زنا
كردند آنان را حتما رجم )سنگساركنيد(، جزائي است از جانب خدا و خدا عزيز و حكيم
است.
اين نوع نسخ بسيار غير معقول است. اگر
حكمي درست است و لازم الاجرا ست پس چرا بايد نوشته ي حكم در قرآن حذف شود؟ اين نسخ
نيز نمي تواند كار خدا باشد. خدا چنين كار غير معقولي انجام نمي دهد.
سوم: آياتي كه نوشته ي آنان در
قرآن وجود دارد ولي حكمشان نسخ شده است. اين آيات بسيار زيادند. براي يافتن آنان
مي توانيد به كتب متعدد ناسخ و منسوخ مثل “الناسخ والمنسوخ في القرآن الكريم،
تأليف: علي بن أحمد بن سعيد بن حزم الظاهري أبو محمد“ و “المصفي من علم الناسخ و المنسوخ
، تأليف: عبد الرحمن بن الجوزي أبو الفرج“ مراجعه كنيد.
اين نسخ هم بي معني است. باقي گذاشتن
آيه اي در قرآن كه آنرا بايد خواند ولي نبايد عمل كرد!. اينكار بيهوده، نمي تواند
كار خدا باشد.
نسخ قرآن به سنت و نسخ سنت به قرآن
)مثل تغيير قبله( هم وجود دارند كه در اين كتاب مورد بحث قرار نمي گيرند. در اينجا ما عده اي از موارد مهم نسخ مورد قبول
اكثر مفسران را بحث مي كنيم.
ادامه دارد...
به نقل از کتاب نقد قرآن ویرایش دوم-دکتر سها
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر