پرهيز از غير مسلمانان
عد م دوستي با كافران و دشمني با آنان، پليد دانستن آنان كه اختلاط با آنان را بشدت مشكل مي كند موجب مي شود كه مسلمانان از
معاشرت و برخورد با انديشه ها و فرهنگهاي ديگران و از استفاده از دست آوردهاي علمي و فرهنگي آنان محروم شوند و از پيشرفت و تكامل باز مانند. اگر دقت كنيد بيشتر مسلماناني كه در كشورهاي غربي دوام مي آورند آناني هستند كه ايمان قوي ندارند بنظر مي رسد كه اين حكم عمدا توسط پيامبر وضع شده تا مبادا ايمان مسلمانان در اختلاط با غير مسلمانان تضعيف شود.
تقدير گرائي
تقدير گرائي اعتقاد به اين است كه سرنوشت فرد از پيش تعيين شده است. اينكه چگونه زندگي مي كند، چه مقدار روزي مي خورد، چه حوادثي بر سرش مي آيد، صالح است يا طالح وچه زماني و به چه نحو مي ميرد، همه از قبل برنامه ريزي شده است. بنابر اين تلاش فرد تاثيري در سرنوشت او ندارد. نتيجه ي تقدير گرائي، بي تلاشي ، عدم برنامه ريزي، بطالت و تسليم است كه طبعا مانع پيشرفت و توسعه مي شود. اگر سرنوشت افراد چنين محتوم است، جامعه هم كه از افراد تشكيل شده سرنوشت محتومي دارد و تلاش براي بهبود وضع جامعه هم بيهوده است . اين باور براي توسعه و پيشرفت سم مهلك است. در اينجا نمونه كوچكي
از آيات و احاديث مؤيد تقديرگرائي را مي آوريم:
- قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا ۚ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ (توبه 51)
ترجمه: : بگو هرگز چيز ى جز آنچه خداوند براى ما مقرر داشته است، به ما نمىرسد، او مولاى ماست و مؤمنان بايد بر خداوند توكل كنند.
اين آيه بوضوح و با قطعيت نقش عوامل ديگر، غير از خواست خداوند را نفي مي كند. اين آيه در زمينه ي جنگ است. به مؤمنين مي گويد كه اگر به جنگ بياييد يا نياييد، در همان زمان و بهمان نحو كه خدا مقرر كرده مي ميريد. طبيعي است كه اين باور ترس از جنگ را زائل مي كند و اين همان چيزي است كه پيامبر نياز داشت . دقيقا همين مطلب در دو آيه ي زير آمده است و در آيه ي 78 صريحا مي گويد كه همه (سرنوشتهاي نيك و بد) از جانب خداست:
- أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ قِيلَ لَهُمْ كُفُّوا أَيْدِيَكُمْ وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ وَآتُوا الزَّكَاةَ فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِيقٌ مِنْهُمْ يَخْشَوْنَ النَّاسَ كَخَشْيَةِ اللَّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْيَةً ۚ وَقَالُوا رَبَّنَا لِمَ كَتَبْتَ عَلَيْنَا الْقِتَالَ لَوْلَا أَخَّرْتَنَا إِلَىٰ أَجَلٍ قَرِيبٍ ۗ قُلْ مَتَاعُ الدُّنْيَا قَلِيلٌ وَالْآخِرَةُ خَيْرٌ لِمَنِ اتَّقَىٰ وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِيلًا( نساء 77)أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا(نساء 78)
ترجمه: آيا نديدى كسانى را كه به آنان گفته شد [فعلا] دست [از جنگ] بداريد و نماز را برپا كنيد و زكات بدهيد پس چون جنگ بر آنان مقرر شد بناگاه گروهى از آنان از مردم (كفار) ترسيدند مانند ترس از خدا يا ترسى سختتر و گفتند پروردگارا چرا بر ما جنگ را مقرر داشتى چرا ما را تا مدتى كوتاه مهلت ندادى بگو برخوردارى دنيا اندك و براى كسى كه تقوا پيشه كرده آخرت بهتر است و [در آنجا] به قدر نخ هسته خرمايى بر شما ستم نخواهد رفت ( 77 ) هر كجا باشيد شما را مرگ درمىيابد هر چند در برجهاى استوار باشيد و اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مىگويند اين از جانب خداست و چون صدمهاى به ايشان برسد مىگويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست، اين قوم را چه شده است كه سخن را نمي فهمند ( 78)
-مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ فِي الْأَرْضِ وَلَا فِي أَنْفُسِكُمْ إِلَّا فِي كِتَابٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَبْرَأَهَا ۚ إِنَّ ذَٰلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ (حديد 22 )لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ ۗ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ (حديد 23)
ترجمه: هيچ مصيبتى در زمين و به جانهاى شما نرسد مگر آنكه پيش از آنكه آن را آفريده باشيم در كتابى (ثبت) است؛ بيگمان اين امر بر خداوند آسان است. ( 22 ). تا بر آنچه از دستشما رفته اندوهگين نشويد و به [سبب] آنچه ب ه شما داده است شادمانى نكنيد و خدا هيچ خودپسند ( فخرفروشى را دوست ندارد ( 23)
در آيه ي 22 حديد به صراحت مي گويد كه هر اتفاقي در زندگي ما مي افتد از قبل از خلقت ما در كتاب تقدير الهي نوشته شده و بتدريج اجرا مي شود. در آيه ي 23 سود تقدير گرائي را ذكر مي كند كه آرامش است . در آيه ي زير پيروزي در جنگ را نتيجه ي كار خدا مي داند نه جنگجويان:
- فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ ۚ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ (انفال17)
ترجمه: پس شما آنان را نكشتهايد بلكه خداوند كشته است؛ و چون تير انداختى، به حقيقت تو نبودى كه تير مىانداختى بلكه خداوند بود كه تير انداخت.
در آيه ي زير و آيات متعدد ديگر به صراحت مي گويد كه خدا هر كه را خواست هدايت مي كند و هر كه را خواست گمراه ميكند.
- وَمَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ فَيُضِلُّ اللّهُ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ( ابراهيم 4)
ترجمه: ما هيچ پيامبر ى را جز به زبان قومش نفرستاديم تا براى آنان بيان كند پس خدا هر كه را بخواهد گمراه ميكند و هر كه را بخواهد هدايت مىكند و اوست ارجمند حكيم .
در آيه ي زير بيان شده كه بسياري از جن و انس براي رفتن به جهنم آفريده شده اند.
- وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ ۖ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا ۚ أُولَٰئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ ۚ أُولَٰئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ (اعراف 179)
ترجمه: و در حقيقت بسيارى از جنيان و آدميان را براى دوزخ آفريدهايم دلهايى دارند كه با آن درك نمىكنند و چشمانى دارند كه با آنها نمىبينند و گوشهايى دارند كه با آنها نمىشنوند آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند آنها همان غافلانند.
آيه ي زير به صراحت تقدير گرائي در سياست را بيان مي كند. يعني حكومتها به خواست اوست كه مي آيند و مي روند و تلاش ملتها بي نتيجه است .
-قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَتُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ ۖ بِيَدِكَ الْخَيْرُ ۖ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ( آل عمران 26)
ترجمه: بگو با ر خدايا تويى كه مالك ملك هستي هر آن كس را كه خواهى فرمانروايى بخشى و از هر كه خواهى فرمانروايى را باز ستانى و هر كه را خواهى عزت بخشى و هر كه را خواهى ذليل كني همه خوبيها به دست توست و تو بر هر چيز توانايى .
و آيه ي زير به صراحت تقسيم رزق را بدست خدا و ثروت عده اي و فقر عده اي را خواست خدا مي داند
- أَهُمْ يَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّكَ ۚ نَحْنُ قَسَمْنَا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا ۚ وَرَفَعْنَا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجَاتٍ لِيَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضًا سُخْرِيًّا ۗ وَرَحْمَتُ رَبِّكَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ (زخرف 32)
ترجمه: آيا آنانند كه رحمت پروردگارت را تقسيم مىكنند ما معاش آنان را در زندگى دنيا ميانشان تقسيم كردهايم و برخى از آنان را درجاتي بالاتر از بعضى قرار دادهايم تا بعضى از آنها بعضى [ديگر] را مسخر خويش كنند (در خدمت گيرند) و رحمت پروردگار تو از آنچه آنان مىاندوزند بهتر است.
آيات تقدير زيادند و بهمين اكتفاء مي كنيم. اما احاديث تقدير هم بسيارند كه چند عدد را نقل مي كنيم:
پيامبر در حديثي خلقت بشر را در شكم مادر توضيح مي دهد:
قا ل النبي إن أحدكم يجمع خلقه في بطن أمه أربعين يوما ثم يكون علقة مثل ذلك ثم يكون مضغة مثل ذلك ث م يبعث الله ملكا فيؤمر بأربع كلمات ويقال له اكتب عمله ورزقه وأجله وشقي أو سعيد ثم ينفخ فيه الروح فإن الرجل منكم ليعمل حتى ما يكون بينه وبين الجنة إلا ذراع فيسبق عليه كتابه فيعمل بعمل أهل النار ويعمل حتى ما يكون بينه وبين النار إلا ذراع فيسبق عليه (135/ الكتاب فيعمل بعمل أهل الجنة (اهل سنت: صحيح بخاري 4)
ترجمه: هر كس از شما خلقتش در شكم مادر در 40 روز جمع مي شود. سپس علقه مي شود بمدت 04 روز سپس مضغه مشود بمدت 40 روز سپس خدا فرشته اي را مبعوث مي كند و به او 4 فرمان امر مي شود. به فرشته گفته مي شود كه عمل و رزق و مرگ و شقي يا سعيد بودنش را بنويس (يعني همه ي اينها از قبل از تولد مشخص مي شوند) سپس در او روح دميده مي شود. پس فردي از شما عمل (نيكو) انجام مي دهدتا فاصله ي او تا بهشت يك ذرع است در آن هنگام كتاب (سرنوشتش) بر او غلبه پيدا مي كند و عمل اهل آتش را انجام مي دهد (و جهنمي مي شود) و (يا فردي) عمل (شر) انجام مي دهد تا فاصله ي او تا جهنم يك ذرع است در آن هنگام كتاب (سرنوشتش) بر او غلبه پيدا مي كند و عمل اهل بهشت را انجام مي دهد (و بهشتي مي شود). (يعني اگر فرد عمري را كار شر ي ا خير انجام دهد بي نتيجه است چون در انتها سرنوشت اوست كه بهشتي يا جهنمي بودن اورا تعيين مي كند). شبيه اين حديث در جاهاي ديگر هم . وجود دارد از جمله در ج 4 صحيح بخاري ص 161 و 162
- قا ل الصادق: ان الله خلق السعاده و الشقاء قبل ان يخلق خلقه فمن خلقه الله سعيدا لم يبغضه ابدا وان عمل شر ا ابغض عمله و لم يبغضه و ان كان شقيا لم يحبه ابدا وان عمل صالحا احب عمله و ابغضه لما يسير اليه (شيعه: (211/ اصول كافي 1)
ترجمه: همانا خد ا سعادت و شقاوت را آفريد پيش از آنكه مخلوقش را بيافريند. هر كه را خدا سعادتمند آفريد هرگز او را دشمن ندارد و اگر عمل شر انجام دهد عملش را دشمن دارد ولي هرگز خود اورا دشمن ندارد. و اگر فردي شقي خلق شده باشد خدا هرگز او را دوست ندارد و اگر عمل صالحي انجام دهد عملش را دوست دارد ولي هرگز خود شخص را دوست ندارد بخاطر سرنوشتي كه بسوي او مي رود.
قا ل النبي اجملوا في طلب الدنيا فإن كلا ميسر لما كتب له منها (4/ (المستدرك علي الصحيحين 2)
ترجمه: طلب دنيا را كوتاه كنيد زيرا به هركس هرچه قسمت اوست مي رسد.
- امام علي: تذل الامور للمقادير حتي يكون الحتف في التدبير (نهج البلاغه حكمت 16)
ترجمه: كا رها در مقابل (قضاء و) قدر ذليلند بحديكه درتدبير (پيش بيني و برنامه ريزي) تباهي است.
در قرآن و سنت گفته هاي ضد قضا و قدر يعني در تأييد اختيار هم آمده است. براي مثال حتي در دو آيه ي پشت سر هم دو مفهوم جبر و اختيار آمده است. ملاحظه كنيد :
- أَيْنَمَا تَكُونُوا يُدْرِكْكُمُ الْمَوْتُ وَلَوْ كُنْتُمْ فِي بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ ۗ وَإِنْ تُصِبْهُمْ حَسَنَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ وَإِنْ تُصِبْهُمْ سَيِّئَةٌ يَقُولُوا هَٰذِهِ مِنْ عِنْدِكَ ۚ قُلْ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ ۖ فَمَالِ هَٰؤُلَاءِ الْقَوْمِ لَا يَكَادُونَ يَفْقَهُونَ حَدِيثًا (نساء 78 ) مَا أَصَابَكَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللَّهِ ۖ وَمَا أَصَابَكَ مِنْ سَيِّئَةٍ فَمِنْ نَفْسِكَ ( نساء79)
ترجمه: اگر [پيشامد] خوبى به آنان برسد مىگويند اين از جانب خداست و چون صدمهاى به ايشان برسد مىگويند اين از طرف توست بگو همه از جانب خداست، اين قوم را چه شده است كه نمىخواهند سخنى را دريابند (78) هر چه از خوبيها به تو مىرسد از جانب خداست و آنچه از بدى به تو مىرسد از خود توست ( 79)
در آيه ي 78 مي گويد خوب وبد همه از جانب خداست و در آيه ي 79 مي گويد خوبيها از خداست و بديها از توست (ضد هم). همچنين تعيين تكليف و ارسال پيامبر بمعني نقش و اختيار انسان در سرنوشت خويش است.
در اينجا اشاره ي كوتاهي به تاريخچه ي اين بحث مي كنم. وجود اين آيات متناقض در قرآن منجر به پيدايش معتزله (طرفداران اختيار) و اشاعره (طرفداران جبر) شد كه قرنها جدال داشتند و انسانهاي بسياري در اين جدالها كشته شدند و نهايتا هم راه به جائي نبرد و در گيري به سردي گرائيد. شيعيان هم" امر بين الامرين" يعني حد واسط بين جبر و اختيار را برگزيدند كه آنهم ابهامي بر ابهام ها افزود. فيلسوفان و متكلمان و مفسرين هم تلاش بي حاصل بسياري كرده اند كه اين تناقض را برطرف كنند. من از اين مباحث اطلاع دارم و خود نيز تدريس كرده ام. خلاصه سر در گمي ادامه دارد.
اگر از منظر برون ديني نگاه كنيم، متوجه مي شويم كه پيامبر به هر دو ايده نياز داشته است. تقدير گرائي، آرامش و تسليم ايجاد مي كند و ترس را زائل مي كند مخصوصا در جنگ. بنابر اين تقدير گرائي براي تسليم مطلق اعراب در مقابل پيامبر و راندن اعراب به جنگ ضرورت داشته است و اختيار گرائي براي واداشتن آنان به تلاش و مخصوصا براي ترساندن آنان از قيامت مورد نياز بوده است و پيامبر از هر دو استفاده كرده است. بهر روي تقدير گرائي جزو ساختار رواني هر فرد مسلماني است
كه از جملات روزمره ي آنان بخوبي روشن است جملاتي مثل: اگر خدا بخواهد- خواست خدا بود- امان از چيزي كه خدا بخواهد- سرنوشت اينطور بود تقدير من چنين بود از قضا وقدر نمي توان پيشي گرفت و دهها جمله ي مشابه ديگر. تقدير گرائي موجب كند كردن توسعه و پيشرفت مي شود. چون فرد تقديرگرا تلاش را كم نتيجه مي داند. نقش خود ومردم را در بهبود اوضاع كم ارزش مي داند. برنامه ريزي را بيهوده مي پندارد و يا بدان اهميت كافي نمي دهد. آموزش در انجام كارها را دست كم مي گيرد. محاسبات دقيق و كارشناسي را پيش از انجام كارها كم اهميت مي داند. آيا تمام اين رفتارها در اكثريت مسلمانان مشاهده نمي شود؟ اين رفتارها در مسئولين حكومتي و مديران مسلمانان هم وجود دارد. مثلا در حاليكه غربيها براي دهها و گاه بيش از صد سال برنامه ريزي مي كنند مسلمانان بصورت روزمره امور كشور را اداره مي كنند. تقريبا تمام رفتارهاي فوق در كشورهاي پيشرفته بر عكس است.
پستي دنيا و ثروت آن
در اسلام، دنيا يك پل گذر است، موقتي و بي ارزش. حيات واقعي و پايدار در آخرت است. بنابر اين از مؤمن انتظار مي رود كه بهمين گونه با دنيا رفتار كند. زندگي ساده در حد كفايت، عدم تلاش زياد و بي اهميت دانستن آن. مال دنيا هم همينطور. آيات و احاديث بسيار زيادي در اين مورد وجود دارد كه به ذكر نمونه ي اندكي اكتفاء مي كنيم.
پستي دنيا و مال
- اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِينَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَيْنَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِي الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ ۖ كَمَثَلِ غَيْثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ يَهِيجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ يَكُونُ حُطَامًا ۖ وَفِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ ۚ وَمَا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ (حديد 20)
ترجمه: بد انيد كه زندگى دنيا در حقيقت بازى و سرگرمى و آرايش و فخرفروشى شما به يكديگر و فزونجويى در اموال و فرزندان است. مثل بارانى است كه كشاورزان را رستنى آن [باران] به شگفتى اندازد سپس [آن كشت] خشك شود و آن را زرد بينى آنگاه خاشاك مي شود و در آخرت [دنيا پرستان را] عذابى سخت است و [مؤمنان را] از جانب خدا آمرزش و .( خشنودى است و زندگانى دنيا جز كالاى فريبنده نيست ( 20)
- النبي: إن الله تعالى لما خلق الدنيا أعرض عنها فلم ينظر إليها من هوانها (78/ عليه كنز العمال 3)
ترجمه: خد ا وقتي دنيا را خلق كرد از آن روي بگردانيد و هرگز بدان نگاه نكرد بخاطر پستي دنيا نزد او .
النبي: ما بقي من الدنيا إلا بلاء وفتنة (صحيح ابن حيان 159/7 )
ترجمه: از دنيا باقي نمي ماند بجز بلا و فتنه .
- امام علي: انما الدنيا جيفه و المؤاخون عليها اشباه الكلاب (غررالحكم 134)
ترجمه: دنيا مردار است و جويندگان آن مثل سگانند.
- امام علي: انا يعسوب المومنين و المال يعسوب الفجار (نهج البلاغه حكمت 308)
ترجمه: من امير مومنان هستم و مال امير فاجران است.
نتيجه گير ي: وقتي دنيا اينقدر بي ارزش و پست است مؤمن بايد از آن پرهيز كند چنانچه در احاديث متعددي به صراحت گفته شده كه از دنيا پرهيز كنيد. در حاليكه لازمه ي هرگونه پيشرفتي توجه جدي به دنيا ، اهميت دادن به اقتصاد و جدي گرفتن آن است.
رضايت به فقر
در اسلام به فقرا توصيه شده كه به فقر خويش راضي باشند تا در قيامت پاداش گيرند. احاديث فراواني در اين مورد وجود دارد از جمله :
- النبي: اطلعت في الجنة فرأيت أكثر أهلها الفقراء (صحيح بخاري 1184/3)ترجمه: بر اهل جنت آگاه شدم و ديدم كه اكثر اهل آن فقيرانند
- قا ل رسول الله: قمت على باب الجنة فإذا عامة من دخلها المساكين (صحيح مسلم 2096/4)
ترجمه: بر در بهشت ايستادم، پس اكثر كسانيكه داخل مي شدند مسكينان بودند
- عن عبد الله بن عمرو قال كنت عند رسول الله وطلعت الشمس فقال يأتي الله قوم يوم القيامة نورهم كنور الشمس فقال أبو بكر أنحن هم يا رسول الله قال لا ولكم خير كثير ولكنهم الفقراء والمهاجرون الذين يحشرون من أقطار الأرض (مسند احمد بن حنبل 222/2)
ترجمه: عبد الله بن عمرو گويد نزد پيامبر بودم كه خورشيد طلوع كرد. پس پيامبر گفت در روز قيامت گروهي مي آيند كه نورشان مانند نور خورشيد است. پس ابوبكر گفت آيا ما آنهائيم. پيامبر گفت نه و براي شما خير فراواني است. وليكن آنان فقرا و مهاجريني هستند كه از اقطار زمين محشور شده اند.
- النبي: يا معشر الفقراء أعطوا الله الرضا من قلوبكم تظفروا بثواب فقركم وإلا فلا (كنز العمال 207/6)
ترجمه: اي گروه فقيران به خدا رضايت قلبي خود را ابراز داريد تا به ثواب فقرتان دست يابيد و گرنه نه (اگر راضي به فقر نباشيد ثواب آنرا نمي بريد).
رواياتي در منابع شيعه وجود دارد (الحيات ج 4) كه فقر را سخت و مشكل و رنج آور مي داند ولي آن احاديث مخالفتي با احاديث رضا و احاديث فوق ندارند.
نتيجه گير ي: البته بي قراري و ناراحتي رواني در فقر مطلوب نيست ولي قبول فقر و راضي بودن به آن ، موجب عدم تلاش در كسب حقوق وعدم تلاش براي بهبود وضع اقتصادي مي شود كه طبعا ضد توسعه است.
قناعت به حد كفا ف
مؤمن بايد به حد اقل ضروري از مال اكتفاء كند و به مقدار كمي كه دارد راضي باشد و بدان قناعت كند چنانچه در احاديث فراواني آمده است
النبي: اتركوا الدنيا لأهلها فإنه من أخذ منها فوق ما يكفيه أخذ من حتفه وهو لا يشعر (كنز العمال 175/3)
ترجمه: دنيا را به مردم دنيا واگذاريد زيرا هركس از دنيا بيش از حد كفايت برگيرد در هلاك خويش مي كوشد ولي نميداند.
- قا ل النبي: لتكن بلغة أحدكم من الدنيا مثل زاد الراكب (المستدرك علي( الصحيحين 353/4)
ترجمه: بايد بيشترين حد شما از دنيا مثل توشه ي يك مسافر باشد
- النبي:وارض بما قسم الله لك تكن أغنى الناس (سنن ترمذي 551/4)
ترجمه: به آنچه خدا به تو داده است راضي باش تا غني ترين مردم باشي.
- الامام كاظم: من قنع بما يكفيه استغني (الكافي 18/1)
ترجمه: كسيكه به حد كفا ف قانع باشد بي نياز ميشود
نتيجه گير ي: اكتفاء و قناعت در نقطه ي مقابل توسعه هستند. اصولا توسعه ي اقتصادي بشدت بر مصرف تكيه دارد. كاهش شديد
مصرف موجب بحران اقتصادي، بيكاري و فقر مي شود، چنانچه در بحران اخير اقتصاد جهاني مشاهده شد. اگر واقعا مردم جهان به اكتفاء و قناعت عمل مي كردند بشر هنوز در خانه هاي گلين صدر اسلام زندگي مي كرد. مثلا در نهج البلاغه آمده است كه يكي از واليان امام علي خانه اي بزرگتر از معمول ساخته بود و علي او را توبيخ كرد و گفت تو در آخرت به خانه ي بزرگ محتاج تري. و اگر بشر به قناعت عمل مي كرد ، براي مسافرت بر الاغ سوار مي شد و هيچ پيشرفت و تمدني ايجاد نمي شد. مثلا وقتي كشاورز با بيل مي تواند روزي خود را بدست آورد نبايد دنبال تراكتور برود و قس علي هذا .
منبع:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر