۱۶ دی، ۱۳۹۹

مقالۀ پدر جهانی 5 شخصیت پدر جهانی

شخصیت پدر جهانی

 اجازه ندهید که عظمت خداوند، بیکرانی او، شخصیت او را از نظر پنهان داشته یا بپوشاند. ”او که گوش را طراحی کرد، آیا نخواهد شنید؟ او که چشم را شکل داد، آیا نخواهد دید؟“ پدر جهانی نقطۀ اوج شخصیت الهی است. او منشأ و مقصد شخصیت در سراسر آفرینش است. خداوند هم بیکران و هم شخصی است. او یک شخصیت بیکران است. پدر به راستی یک شخصیت است، به رغم این که بیکرانی شخص او برای همیشه او را در ماورای ادراک کامل موجودات مادی و متناهی قرار می‌دهد.

آن طور که شخصیت توسط ذهن انسان فهمیده می‌شود، خداوند بسیار بیش از یک شخصیت است. او حتی بسیار بیش از هر ایدۀ ممکن از یک فوق شخصیت است. اما کاملاً بیهوده است که چنین مفاهیم غیرقابل درکی از شخصیت الهی را با اذهان مخلوقات مادی که حداکثر ایدۀ آنان از واقعیت وجود عبارت از تصور و فرض خیالی از شخصیت است مطرح نمود. بالاترین ایدۀ ممکن مخلوق مادی از آفرینندۀ جهانی در میان آرمانهای معنویِ پنداشت تجلیل شده از شخصیت الهی محصور می‌گردد. از این رو، اگر چه شما ممکن است بدانید که خداوند باید بسیار بیش از تصور انسان از شخصیت باشد، شما به همان اندازه به خوبی می‌دانید که امکان ندارد پدر جهانی چیزی کمتر از یک شخصیت جاودانه، بیکران، حقیقی، نیک، و زیبا باشد.

 خداوند خود را از هیچیک از مخلوقاتش پنهان ننموده است. او به این علت به انواع بسیار زیادی از موجودات غیرقابل نزدیک شدن است که ”در داخل نوری ساکن است که هیچ مخلوق مادی قادر به نزدیک شدن به آن نیست.“ عظمت و بزرگی شخصیت الهی در ورای درک ذهن ناکامل انسانهای در حال تکامل است. او ”آبها را در گودی دست خود اندازه می‌گیرد، یک جهان را با کف دست خود اندازه می‌گیرد. این او است که در دایرۀ زمین می‌نشیند، که آسمانها را چون پرده‌ای می‌گستراند و آنها را به سان جهانی برای اقامت گزیدن پهن می‌نماید.“ ”به بالا نظر افکنید و بنگرید چه کسی همۀ این چیزها را آفریده است، که کراتش را با عدد ظاهر می‌سازد و همۀ آنها را با نامهایشان می‌خواند“؛ و از این رو حقیقت دارد که ”چیزهای نامرئی خداوند به وسیلۀ چیزهایی که آفریده شده‌اند بخشاً درک می‌شوند.“ امروز و همان گونه که هستید، باید آفرینندۀ نادیدنی را از طریق آفرینش متنوع و گوناگون او، و نیز از طریق آشکارسازی و خدمت روحانی پسرانش و تحت مسئولین بیشمارشان تشخیص دهید.

 با وجود این که انسانهای مادی نمی‌توانند شخص خداوند را ببینند، باید با خاطر جمعی از این که او یک شخص است شادمان باشند و به وسیلۀ ایمان این حقیقت را که نمایانگر این است که پدر جهانی آن قدر دنیا را دوست داشت که برای پیشرفت معنوی ابدی ساکنان دون پایۀ آن وسیله فراهم سازد بپذیرند، و این که او ”در فرزندانش شادمان می‌گردد.“ خداوند فاقد هیچیک از ویژگیهای فوق انسانی و الهی که یک شخصیت کامل، جاودانه، با محبت، و آفرینندۀ بیکران را در بر می‌گیرد نیست.

 در آفرینشهای محلی (به استثنای پرسنل ابرجهان) گذشته از پسران آفرینندۀ بهشتی که پدران کرات مسکونی و حکمرانان جهانهای محلی هستند خداوند هیچ جلوه‌گری شخصی یا مسکونی ندارد. اگر ایمان مخلوق کامل می‌بود، مطمئناً می‌دانست زمانی که او یک پسر آفریننده را دیده است پدر جهانی را نیز دیده است. در جستجو برای پدر، او نه تقاضا کرده و نه انتظار دارد کسی جز پسر را ببیند. به عبارت ساده انسان فانی تا وقتی که به دگرگونی ماهوی تکمیل یافتۀ روحی دست یابد و عملاً به بهشت رسد نمی‌تواند خداوند را ببیند.

 سرشت پسران آفرینندۀ بهشتی تمامی پتانسیلهای نامحدود مطلق بودن جهانیِ طبیعت بیکران اولین منبع و مرکز بزرگ را در بر نمی‌گیرد، اما پدر جهانی به تمام انحاء به طریقی الهی در پسران آفریننده حضور دارد. پدر و پسران او یکی هستند. این پسران بهشتیِ رستۀ میکائیل شخصیتهای کاملی هستند، و حتی برای تمامی شخصیتهای جهان محلی از ستارۀ تابان و بامداد گرفته تا پایین‌ترین مخلوق انسانی متعلق به تکامل حیوانی پیش‌رونده، الگو می‌باشند.

 بدون خداوند و سوا از شخص بزرگ و مرکزی او، هیچ شخصیتی در سرتاسر جهان جهانهای پهناور وجود نمی‌داشت. خداوند شخصیت است.

 با وجود این که خداوند یک نیروی ازلی، یک حضور با عظمت، یک ایده‌آل مافوق، و یک روح پرجلال است، گر چه او تمامی اینها و بی‌نهایت بیشتر است، با این حال، او به راستی و برای ابد یک شخصیت کامل آفریننده است، شخصی که می‌تواند ”بشناسد و شناخته شود“، که می‌تواند ”دوست بدارد و دوست داشته شود“، و کسی که می‌تواند دوست ما باشد. حال آن که شما نیز مثل سایر انسانها می‌توانید به عنوان دوست خداوند شناخته شوید. او یک روح واقعی و یک واقعیت روحانی است.

همینطور که ما پدر جهانی را در سراسر جهانش در حال آشکار شدن می‌بینیم؛ همینطور که او را در حال سکنی گزیدن در هزاران مخلوقش مشاهده می‌کنیم؛ همینطور که او را در شخص پسران عالی رتبه‌اش نظاره می‌کنیم؛ همینطور که در اینجا و آنجا، در دور و نزدیک، مستمراً حضور الهی او را احساس می‌کنیم، بگذارید به برتری شخصیت او شک ننموده یا آن را زیر علامت سؤال قرار ندهیم. با وجود تمام این پراکندگیهای گسترده، او یک شخص واقعی باقی می‌ماند و برای ابد با گروههای بیشمار مخلوقاتش که در سراسر جهان جهانها پراکنده‌اند ارتباط شخصی حفظ می‌نماید.

 ایدۀ شخصیت پدر جهانی یک مفهوم بسیط و حقیقی‌تر از خداوند است که عمدتاً از طریق آشکارسازی به انسان رسیده است. استدلال، خرد، و تجربۀ مذهبی تماماً به شخصیت خداوند اشاره داشته و بر آن دلالت دارد، اما در مجموع آن را تصدیق نمی‌کند. حتی تنظیم کنندۀ فکری ساکن، پیش شخصی است. حقیقت و بلوغ هر مذهب مستقیماً متناسب با تصور کلی آن از شخصیت بیکران خداوند و درک آن از وحدت مطلق الوهیت می‌باشد. ایدۀ یک الوهیتِ شخصی بعد از این که مذهب ابتدا مفهوم یگانگی خداوند را تدوین نمود، در آن هنگام، مقیاس بلوغ مذهبی می‌شود.

 مذهب بدوی خدایان شخصی متعدد داشت، و آنها به شکل انسان ساخته شده بودند. آشکارسازی الهی، صحت مفهوم شخصیت خداوند را که صرفاً در نظریۀ علمی یک علت اولیه ممکن است و فقط در ایدۀ فلسفی وحدت جهانی به طور موقت مطرح می‌گردد تأیید می‌کند. هر شخص فقط با شیوۀ شخصیت می‌تواند شروع به درک وحدانیت خداوند کند. انکار شخصیت اولین منبع و مرکز، تنها فرد را در انتخاب بین دو معضل فلسفی باقی می‌گذارد: ماتریالیسم یا پانتئیسم.

در تفکر پیرامون الوهیت، مفهوم شخصیت باید از ایدۀ جسمیت جدا گردد. در انسان یا خداوند یک بدن مادی برای شخصیت ضروری نیست. خطای جسمیت در هر دو نقطۀ متقابل فلسفۀ انسانی نمودار است. در ماتریالیسم، چون انسان در هنگام مرگ بدن خود را از دست می‌دهد، به عنوان یک شخصیت از هستی باز می‌ایستد. در پانتئیسم، چون خداوند دارای بدن نیست، بنابراین یک شخصیت نیست. نوع فوق انسانی شخصیت پیشرو در اتحاد ذهن و روح عمل می‌کند.

 شخصیت صرفاً یک ویژگی خداوند نیست، بلکه نمایانگر مجموعۀ طبیعت موزون بیکران و خواست یگانۀ الهی است که در ابدیت و کلیتِ تجلی کامل جلوه‌گر می‌شود. شخصیت، در مفهوم متعالی، آشکار شدن خداوند به جهان جهانها است.

خداوند از آنجا که جاودانه، جهانی، مطلق، و بیکران است دانش او رشد نکرده و بر خرد او افزوده نمی‌شود. خداوند آن طور که انسان متناهی گمان برده یا درک می‌کند تجربه کسب نمی‌نماید، اما او در قلمرو شخصیت جاودانۀ خود، از آن گسترشهای مداوم استنباط نفس بهره‌مند است که به طرق مشخصی قابل قیاس با، و یا مشابه کسب تجربۀ جدید توسط مخلوقات متناهی کرات تکاملی می‌باشد.

 اگر به خاطر این واقعیت نبود که پدر جهانی در تقلای شخصیت هر روان ناکامل در جهان پهناور که با کمک الهی در پی صعود به کرات به لحاظ معنوی کامل بالا است مستقیماً مشارکت دارد، کمال مطلق خدای بیکران موجب می‌شد که از محدودیتهای مهیبِ نهایتِ نامحدودِ کمال رنج برد. این تجربۀ پیش روندۀ هر موجود روحی و هر مخلوق انسانی در سراسر جهان جهانها بخشی از خدا آگاهی پیوسته در حال گسترش پدر از دایرۀ بی‌پایان الهی استنباط نفسِ بی‌وقفه می‌باشد.

 این در واقع حقیقت دارد: ”او در تمامی محنتهای شما آزرده می‌شود.“ ”او در تمامی پیروزیهای شما در شما و با شما پیروز می‌شود.“ روح الهی پیش شخصی او یک بخش واقعی از شما است. جزیرۀ بهشت به تمامی دگرگونیهای فیزیکی جهان جهانها واکنش نشان می‌دهد. پسر جاودان تمامی محرکهای روحی تمامی آفرینش را در بر دارد. عامل پیوند، تمامی تجلی ذهنی کیهان در حال گسترش را دارا می‌باشد. پدر جهانی تمامی تجارب فردی تقلاهای پیاپی اذهان گسترش یابنده و ارواح صعود کنندۀ هر وجود، مخلوق، و شخصیت کل آفرینش تکاملی زمان و فضا را در کل ضمیر آگاه الهی خود متبلور می‌سازد. و این تماماً به راستی حقیقت دارد، زیرا ”ما همگی در او حیات داشته و حرکت کرده و وجودمان را دارا می‌باشیم.“

منبع

هیچ نظری موجود نیست: